اي ناز تو بهترين نيازم جز ياد تو نيست در نمازم
جنگ كه بود، بازارنماز گرمتر بود، ونماز كه باشد، دل انسان الهي تر مي شود.
جبهه كه بود، ذكر نماز عاشقانهتر بر لبها جاري مي شد.«اياك نعبدوواياك نستعين» همه عشقِ ها نماز بود .
و چون نماز سخن گفتن رو در رو با معشوق است، همان بود كه نمازصبح بسيجي، طولاني تر از مناجات عارفان بود و دلنشينتر از نجوايزاهدان.
پس بيجهت نيست كه با وجود گذشت سالهااز پايان آن داستانعظيم و هشت ساله، هر گاه كسي گذارش به آن ديار صفا و صميميتميافتد، هوس ميكند در جاي جاي جبهههاي قديمي، دوكوهه، شلمچه، فكه و مهران ، ركعتي نماز بجاي آرد.
بسيجي در جبهه كه بود، سلاح اولين و آخرينش نماز بود و بس.
«فهميده» كه بود و به قول امامش «رهبر يك ملت » ، سيزده سالبيشتر نداشت و دو سال فرصت تا نماز را واجبانه بجاي آرد، وليهمان گونه كه جهاد را بر خود واجب شمرده بود، نماز را واجبتر ميدانستو اول، دل به درياي نماز ميسپرد و سپس خويش را به ساحل جبههرهنمون ميساخت.
نماز را كه از بسيجي ميگرفتي ـ يا بگيري ـ ديگر هيچ است؛ كه، نمازخون است در رگهاي حيات مومن. در زير بارش شديد خمپاره، آن لحظهكه موشكهاي كاتيوشا، وحشتناك و همچون تگرگ ميباريدند، او راميديدي كه در كمال آرامش و «الابذكرالله تطمئنالقلوب» (آگاه باشيد كهدلها به يادخدا آرام ميگيرند) پوتين برپا، تجهيزات بسته، خونين ومجروح، ولي مهياي رزم، دستِ آويزان برگردن را بر خاك مينهاد و پس ازتيمم، سر بر خاك شلمچه ميساييد و همه وجودش ميشد:
«سبحان ربي الاعلي و بحمده...»
به چشمانش كه زل ميزدي، باورت نميشد چهارده بهار بيشترمردمكهاي نگاهش را شكوفهها نديدهاند، ولي در نماز، قلبش همچونعارفي كهنسال و سالكي دلخسته، ميتپيد. و آنگاه كه دو كف دستانخسته و مجروح ، كنار يكديگر رو به آسمان خداوندي نشانه ميرفتند، سوز وهيجان عاشقانه وجودش را ميگرفت و ميخواند: «ربنا لاتزغ قلوبنا بعداذهديتنا...»
زيباتر آنجا بود كه خشكياي يافت نميشد؛ زمين و زمان خيس بود وباران صفايش بخشيده بود. چاره وجود داشت. يكي از بسيجيها كه ازباران در امان مانده بود، ميايستاد، ديگران دستهايشان را بر پشت پيراهن اوميزدند، با خاك و غبار نشسته بر لباس او تيمم ميكردند تا از نمازوانمانند!
هيچگاه براي عشقبازي و همسخني با پروردگار خويش، منتظر وقتو زمان خاص نميشد. لحظهاي هر قدر كوتاه كه از رزم فراغت مييافت، دستها عطر تيمم ميگرفتند و نماز، همدم تنهايي شان بود در ميان جمع.
هنگامه وداع، آنگاه كه ميرفت تا برود، يك يادگاري در دست دوستمينهاد و « الرحيل » . از نگاهها كه دور ميشد، دست را كه ميگشودي، جانمازي زيبا بود و مُهري از تربت شهيدان شلمچه يا فكه و عطريخوش.
همه كارها در جبهه با نماز راه ميافتاد. اگر نماز نبود، جنگ ما لنگميماند و همان روزهاي اول، دشمن مسلمان نمايمان فاتحه ما راميخواند. شهيدي را كه ميآوردند، برايش نماز ميخواندند. از عمليات كهبرميگشتند، اول نماز ميخواندند. شب عمليات، عازم كه ميخواستندبشوند، اكثرشان در حال نماز بودند و نجوابا «رب» خويش. و زيباتر ازهمه،آنجا بود كه پيروزي، اقتدار واستواري، ياراي فريفتنشان را نداشت. دوركعت نماز شكر،همه شادي وجودشان را نمودار ميساخت، و هر نظرونيازي رانماز يا صلوات، بهايي ظاهرا اندك ولي ارزشمند بود.
بياييم نماز را از روزهاي سبز جهاد بياموزيم وپاييز وجودمانراطراوت وبهاري الهي بخشيم.
بياييم راز ونياز با معبود را از بسيجي ها فراگيريم.
بياييم در نماز آناننياز خويش را بيابيم .
بياييم از نمازهاي الهي و نيازهاي معنوي ونمازهاي بسيجي بگوييم و دهانمان را شيرين كنيم. بگوييم و بنويسيم، تا آنان كه نماز برايشانچيزي به حساب نمي آيد جز 17 ركعت خم راست شدن و سر بر خاكساييدن، دريابند كه در هر ركعت چه فيضي از كف مي رود و ما همچنانغافليم .
پس بياييد بنويسيم. از نمازهاي جبهه. نماز شبها، نمازهاي غفيله راكه بين نماز مغرب در عشا در جبههها و يگانهاي رزمي يادتان است؟ نافلهها، مناجات و نيازها ... و هر آنچه كه عطر خوش دوستي خالق ومخلوق، بسيجي و خدا را با خود داشت. بنويسيم تا قضاي نمازهاي از كفرفتهمان را بجاي آورده باشيم.
در جبهه شماره تلفني هم رد و بدل ميشد. نبايد به گوش نامحرمميرسيد. آنكه حتي از شماره تلفن عادي و داخلي خدا اطلاعي نداشت ويا اگر داشت اعتنايي نميكرد، چه ميفهميد و درك ميكرد شماره مستقيمپروردگار چند است. حالا كه آن روزها به گذشتهها پيوستهاند، فقط برايذكر لطافت و طراوتشان روحمان را راهي كنيم:
يك شماره عادي براي ارتباط تلفني با خداوند وجود دارد4ـ3ـ4ـ4ـ2ـ داخلي 17.
(دو ركعت نماز صبح ـ چهار ركعت نماز ظهر ـ چهار ركعت نماز عصرـ سه ركعت نماز مغرب ـ چهار ركعت نماز عشا= جمعاً 17 ركعت)
ولي خداوند شمارهاي مستقيم هم براي تماس با دوستان مقرّب و باصفايش داشت؛ حالا كه لو رفته است، بگذار همه بدانند: 1ـ2ـ8 (هشتنماز دو ركعتي، دو ركعت نماز شفع، يك ركعت نماز وتر= يازده ركعت نمازشب.) حالا شما دوست داريد با كدام شماره تلفن با معشوق و معبود خويشتماس حاصل نماييد؟!
نظر شما