در فاصله 800 متري شمال باند و سالن فرودگاه بينالمللي بيروتواقع در حومه جنوبي و محل سكونت شيعيان، ساختمان چهار طبقهمستحكمي به طول 75 و عرض 50 متر قرار داشت. اين ساختمان كه ازبتون مسلح ساخته شده بود، تا پيش از آن، محل استقرار تشكيلاتاداراي «تامين پروازهاي فرودگاه» بود كه خرداد 1361 ه ش (ژوئن1982م) در جريان تجاوز نيروهاي اسرائيل به بيروت، مورد اصابتتعداد زيادي گلوله توپ و خمپاره قرار گرفت، ولي براي انهدام و ويرانساختن آن بناي عظيم و محكم، احتياج به مواد منفجره بسيار زيادي بود.
روز چهارشنبه 3/6/1361 هـ ش (25 اوت 1982م) وزارت دفاعآمريكا اعلام كرد: «تفنگداران دريايي آمريكا، امروز براي نخستين بارپس از 44 سال، وارد بيروت شدند تا بر خروج چريكهاي فلسطيني ازپايتخت لبنان نظارت كنند.»
نخستين گروه شامل سيصد تفنگدار، با كشتيهاي آبي خاكي وارد بندربيروت، و در ساعت 30/6 دقيقه به وقت تهران وارد شهر شدند. بعد از ظهر همان روز نيز پانصد تفنگدار ديگر آمريكايي و پانصد وسي سرباز ايتاليايي وارد بيروت شدند.
با ورود اولين گردان تفنگداران دريايي آمريكا، كه به عنوان «نيروهايحافظ صلح» در بيروت مستقر شدند، فرماندهي اين نيروها پس از بازديد و شناسايي ساختمان، و با توجه به استحكام آن، و اينكه از لحاظاستراتژيك داراي موقعيت بسيار خوبي بود، آنجا را براي استقرارواحدهاي فرماندهي و نيروهاي تفنگدار، بسيار عالي تشخيص داد وگروه گروه نيروهاي آمريكايي در طبقات و اتاقهاي آن ساكن شدند.
سال 1362 هـ ش (1983م) 2100 نفر نيروي نظامي چند مليتي،متشكل از 1600 آمريكايي، 200 فرانسوي، 200 ايتاليايي و 100انگليسي در بيروت حضور فعال داشتند.
هليكوپترهاي آمريكايي، نيروهاي تفنگدار را از عرشه ناو«نيوجرسي» كه در سواحل بيروت مستقر بود، به كنار مقر انتقالميدادند. با توجه به اينكه جادهاي كه از بيروت به طرف فرودگاه ميآمد، مسدود شده بود، آن منطقه از امنيت بيشتري برخوردار بود.محل استقرار نيروهاي «مارينز» آمريكا، از منطقه «خَلدِه» در جنوببيروت تا «عِينالمَريسِه» در بيروت غربي كه سفارت آمريكا در آنجا قرارداشت، بود.
رابين رايت، روزنامه نگار و كارشناس خاورميانه وزارت خارجه آمريكا، درباره ورود آمريكاييها به درگيريهاي داخلي لبنانمينويسد:
« با دخالت در جنگهاي داخلي لبنان، آمريكا بي طرفي واعتبار خود را در لبنان از دست داد. مشاورين آمريكايي، از آن به بعد ديگر بهعنوان متحد مسيحيان تلقي ميشدند و تفنگداران دريايي هم، آن طور كه يكروزنامة چاپ بيروت نامگذاري كرده بود «ژاندارمهاي بين المللي در لبنان»ناميده شدند و به عنوان نشانههاي آشكارِ قدرت سياسي آمريكا، يكباره هدفحملات گروههاي متحد مسلمان قرار گرفتند.
از لحظهاي كه اين تفنگداران، در جنگ داخلي گروههاي لبناني بي طرفيخود را كنار گذاشته و دخالت كردند، ديگر نقش خود را به عنوان عضو سپاهبين المللي حافظ صلح از دست دادند و اصلاً صلحي هم وجود نداشت كه آنهابخواهند و بتوانند حفظش كنند.
قدرت فيزيكي واحدهاي آمريكايي به اضافة توپهاي سنگين ناونيوجرسي كه گلولههاي آن «فولكس پرنده» ناميده ميشد و 2700 پوند (حدود1250 كيلوگرم) وزن داشت، در مقابل تك تيراندازان، بمب گذاران وتروريستها، بي خاصيت تشخيص داده شد، زيرا اينها همان طور كهخصوصيت رزمي واحدهاي شيعيان است، از خود قدرت اراده و تصميم نشانميدادند و به اين وسيله هم بر اسلحههاي رسمي و تكنيكهاي جنگي پيروزميشدند. »
بنابر اظهار منابع آمريكايي، مقــر ستاد مشترك تفنگداران درياييآمريكا در بيروت، داراي يك مركز مخابرات راه دور و يك سيستمشناسايي ليزر فوقالعاده بود. در اين ساختمان كه قبلاً جهت تامين ومراقبت پرواز هواپيماهاي غيرنظامي لبنان مورد استفاده قرار ميگرفت واخيراً در اختيار آمريكاييها قرار گرفته بود، اين بخشها وجود داشتند:
ـ از طبقه همكف آن به عنوان انبار لوازم تداركاتي استفاده ميشد؛همچنين دو سالن ژيمناستيك براي ورزش و بدنسازي تفنگداران، در اينطبقه مهيا شده بود.
ـ در طبقههاي اول و دوم ساختمان، در اتاقهاي كوچك، تفنگداران بهاستراحت ميپرداختند.
ـ بخشي از طبقه سوم اختصاص به درمانگاه بهداري قواي مارينزداشت.
ـ در زاويه جنوب شرقي طبقه سوم، مركز تلفن، بيسيم و سيستمارتباطات راديويي قرار داشت كه ستاد مشترك را به كليه مواضعآمريكايي در بيروت، و همچنين ناوها و كشتيهاي مستقر در ساحلبيروت مرتبط ميساخت.
ـ بر بالاي بام ساختمان، يك سيستم راداري كار گذاشته شده بود كهقادر به شناسايي نقاط و بخصوص مراكز شليك و آتش بود.
ـ از پاركينگ وسيع كنار ساختمان ـ كه غالباً نيروهاي آمريكايي درآنجا بسكتبال بازي ميكردند ـ به عنوان باند هليكوپترهايي كه از ناونيوجرسي برميخاستند، استفاده ميشد.
ـ به لحاظ وضعيت رفاهي و امكانات فراهم آمده در مقر تفنگدارانآمريكايي، اين ساختمان در ميان ديگر نيروهاي خارجي چند مليتيمستقر در لبنان، به «هتل هيلتونِ بيروت» معروف شده بود و سربازانآمريكايي، در اين مورد بسيار به خود ميباليدند.
روز سه شنبه 11/8/1361 هـ ش (2 نوامبر 1982م)، اولين انفجارعليه حضور نيروهاي آمريكايي در لبنان روي داد. بمب كار گذاشته شدهدر يك اتومبيل، نزديك ساختمان مارينز منفجر شد و تعدادي غير نظاميو يك سرباز آمريكايي مجروح شدند.
اولين مورد از تلفات وارده به تفنگداران دريايي آمريكا، در ماه خرداد 1362 هـ ش (ژوئن 1983م)، به فاصله چند روز پس از اعلام تركبيروت از سوي ارتش اسرائيل و بالا گرفتن موج مخالفت عليه قرارداد 17مه اتفاق افتاد؛ به دنبال آن، در روز دوشنبه 7 شهريور (29 اوت) 2تفنگدار دريايي كشته و 14 تن نيز زخمي شدند و نيز در روز سه شنبه 15شهريور (6 سپتامبر)، بر اثر اصابت موشك، 2 تفنگدار كشته و 3 نفرديگر زخمي شدند.
روز دوشنبه 4/7/1362 هـ ش(26 سپتامبر 1983م) وزير خارجهآمريكا گفت:
«ما به اين دليل در لبنان خواهيم ماند كه نميدانيم در آينده چه خواهد شد؛ ليكن ما براي تفنگداران خود در لبنان ماموريت ويژهاي در نظر داريم.»
وي هيچ اشارهاي به اين ماموريت نكرد.
عمليـــات
روز شنبه 2/7/1362 هـ ش(24 سپتامبر 1983م) خبرگزاريها اعلامكردند:
«يك مقام نزديك به انقلابيون مسلمان لبنان تهديد كرد، در صورتي كهاعضاي نيروهاي مداخله گر چند مليتي مستقر در بيروت، بار ديگر مناطقمسلمان نشين بر فراز كوههاي مركزي لبنان را مورد حمله قرار دهند، يكجنگ چريكي تمام عيار عليه آنان آغاز خواهد شد و اين، اولين و آخريناولتيماتوم است.»
روز يكشنبه 1/8/1362 هـ ش (16 محرمالحرام 1404 هـ ق = 23اكتبر 1983م) كمتر از شش ماه و پنج روز پيش از اين ، يك ماشين حامل صدهاكيلوگرم مواد منفجره، با هدايت رانندهاي ناشناس و شهادت طلب، واردساختمان اصلي سفارت آمريكا در منطقه«عِينُالمَريسِه» واقع در بيروتغربي شده بود و هنوز تلخي آن ضربه، ذائقه تفنگداران دريايي آمريكا راكه در آن انفجار تعداد زيادي از هموطنان خود را از دست داده و اجسادتكهتكه شده آنان را از ميان آوار بيرون كشيده بودند، ميآزرد.
شب قبل، تفنگداران آمريكايي كه هيچگاه از عياشي و فساد دستبرنميداشتند، در محل استقرار خود در نزديكي فرودگاه بينالملليبيروت، با حضور تعدادي از شبه نظاميان فالانژ لبناني، جشني برپا كرده وفواحشِ هديهايِ فالانژها به آمريكاييها، تا نيمههاي شب به سرگرمكردن سربازان مشغول بودند.
ساعت آزادي رفت و آمد مردم عادي، از 7 صبح آغاز ميشد و آنروز يكشنبه تعطيل آخر هفته ـ كه از طرف دولت مسيحيِ لبنان حتي برمسلمانان كه اكثريت جمعيت اين كشور را تشكيل ميدهند، تحميل شدهاست ـ شهر بيروت هنوز در خواب بود. نظاميان آمريكايي كه هر روز،ساعت 6 صبح بيدار باششان بود، آن روزِ تعطيل اجازه داشتند تا ساعت30/6 استراحت كنند. فقط تعدادي از كاركنان قسمت آشپزخانه كه وظيفةآمادهسازي صبحانة نيروها برعهده شان بود، و همچنين چند نفر نيرويخدمات كه مسئول نظافت برخي از بخشها بودند، بيدار و به كار خودمشغول بودند. در روزهاي عادي، غالباً 250 تا 300 درجهدار و سرباز درساختمان مارينز مستقر بودند ولي آن روز 40 نفر از سربازان به مرخصيرفته، شانس به آنها روكرده و آنجا نبودند.
بعضي روزها تعدادي هواپيما كه از كشورهاي اطراف، مواد غذايي،ميوه و سبزيجات صادراتي خود را به لبنان ميفرستادند، در باند فرودگاهبينالمللي ـ كه به دليل موقعيت بحراني و خسارات وارده، نيمه فعال بود ـبر زمين مينشستند؛ به همين لحاظ هر روز تعداد زيادي كاميون كوچك وبزرگ جلوي درِ اصلي ساختمان فرودگاه، به انتظار فرود هواپيما و انتقالاجناس و كالا به شهر، صفبسته بودند. اين امر براي نگهبانان آمريكاييكه در سنگرهاي خود مراقب اوضاع و هر گونه تحركي بودند، امريعادي تلقي شده، مورد مشكوكي در آن به چشم نميخورد.
در ساعت 20/6 دقيقه صبح، گروهبان دوم «ادي . دي فرانكو» كهمسئوليت نگهباني از ساختمان بر عهدهاش بود، در پشت كيسههاي شنيِبيرون ساختمانِ «گردان چترباز» قرار داشت و باچشمان خسته و خوابآلود از عياشيِ شب قبل خويش، تردد محدود كاميونهايي را كه بهساختمان اصلي فرودگاه ميرفتند، كنترل ميكرد.
بر اساس آموزشهاي داده شده، و براي رعايت احتياط و همچنينپرهيز از بروز مسائل ناشي از جنگ و درگيري، به نيروهاي مارينز دستورداده بودند كه همواره به هنگام ورود به مقر، اسلحههاي خود را از فشنگخالي كنند؛ به همين لحاظ بود كه نگهبانان درِ ورودي مقر نيز، بر روياسلحه خود خشاب خالي گذاشته بودند، ولي خشابهاي پر در كنارشانقرار داشت.
اكثر نگهباناني كه در آن لحظات بيدار بوده و نگهباني ميدادند، معتقدند كه كاميوني را ديدهاند كه از جاده فرودگاه به سمت چپ جادهداخل پاركينگ ساختمان كه كارمندان فرودگاه از آن استفاده ميكردند،رفته و با سرعت كم، دوبار در محوطه وسيع پاركينگ چرخ زده و سپس باسرعت زياد خود را به دروازة آهني مقر كوبيده است.
كارشناسان نظامي غربي، درباره اينكه: «چرا راننده كاميون، قبل ازعمليات، دو بار در محوطه پاركينگ روبه روي مقر، ماشين را چرخ داده وسپس حمله كرده است؟» نظرات مختلفي ارائه دادهاند. عدهاي معتقدندكه او با اين كار خود قصد داشته تا بر سرعت ماشين بيفزايد. گروهي ديگربر اين اعتقادند كه هر دو انفجار مقر تفنگداران آمريكايي و مقر چتربازانفرانسوي، بايد در يك لحظه انجام ميشدهاند كه راننده كاميون به لحاظ اينكه كمي زودتر حركت كرده است، در محوطه چرخ زده ولي چونپهلوي خود احساس كرده كه نگهبانان آمريكايي به او شك كردهاند، وشايد به دليل يك اشتباه در زمانگيري، 20 ثانيه زودتر از موعد اصليماشين را به طرف دروازه مقر هدايت كرده است.
هنگامي كه كاميون توريهاي سيمي را رد ميكرد، تابلوي بزرگيمقابل راننده نمايان شد كه به دروازه نصب شده و بر روي آن نوشته شدهبود:
«توجه... قبل از ورود به مقر، حتماً سلاح خود را خالي كنيد».
گروهبان فرانكو، ناگهان در مقابل خود، كاميون بزرگ زردرنگي راديد كه رانندة جوانِ خوش سيمايي با موها و ريشهاي مشكي و پر، درحالي كه بر سرعت ماشين خود افزوده بود، يك آن در چشمان اوزل زد ودر حالي كه ميخنديد، به سوي فرانكو هجوم آورد.
برخي منابع نظامي معتقدند «كاميون از شب قبل در پاركنيگ سمتچپ مقر بوده است.» عدهاي اين احتمال را بعيد نميدانند كه «رانندةكاميون در صف كاميونهاي منتظر آمدن هواپيما در فرودگاه، قرار داشته وصبح زود از آنجا به مقر حمله كرده است.» علت اين امر هم بازرسي كاملو دقيق خودروها در روز بود؛ و به احتمال زياد، شب گذشته، قبل ازساعت منع عبور و مرور، كاميون را با استفاده از محملي مناسب به آنجابردهاند.
گروهبان يكمي كه در نزديكي پاركينگ قرار داشت، با ديدن كاميونيكه بر سرعتش افزوده ميشد، فرصت كرد تا به سرعت خشاب خالي رادر آورده و خشابي پر روي اسلحهخويش بگذارد، ولي فقط توانست پنجگلوله به طرف كاميون و رانندة آن شليك كند؛ بلافاصله سپرهاي ماشين بابدنش برخورد كرد، ماشين از روي او رد شد و به مقر حمله برد.
كاميون مرسدس بنز زرد رنگ حامل مواد منفجره، از درِ جنوبي واردطبقه همكف شد و طبقات ديگر را ويران كرد. در يك لحظه انفجاريعظيم بيروت را به لرزه در آورد. دقايقي نگذشت كه ابري سياه و غليظ،آسمان محل حادثه را پوشاند. ساختمان فرماندهي تفنگداران، در يكچشم بر هم زدن، به گورستاني دست جمعي تبديل شده بود. رانندگانكاميونهايي كه جلوي فرودگاه صف بسته بودند ـ و غالباً پشت فرمانچرت ميزدند ـ با شنيدن صداي وحشتآور انفجار كه موج آن زمين رالرزاند، وحشتزده از اينكه چه اتفاقي ممكن است افتاده باشد، دقايقيبعد از اينكه حال خود را بازيافتند، به طرف محلي در آن سوي پاركينگكه دود و آتش از آن برميخاست، دويدند. آنان اولين نفراتي بودند كه بهمحل حادثه رسيدند، ولي با ديدن صحنه وحشتناكي كه مقابل ديدگانشانبود، درجا خشكشان زده و نميدانستند بايد چه بكنند.
سرجوخه «مارتوچي» كه شب گذشته ، خسته از عياشي وشببيداري، به پشت بام ساختمان رفته و آنجا خوابيده بود، با وحشت ازخواب پريد. او درباره آنچه برايش اتفاق افتاد و همين طور ديدههايش درآن لحظه، ميگويد:
«بدجوري ترسيدم. نميدانم چي شد. در يك لحظه انفجاري عظيم رخداد كه مرا از خواب پراند. در اولين لحظات به چشم خود ديدم كه به يكبارهسقف در وسط ساختمان بالا آمد و منفجر شد. فكر ميكردم همة آنچه كهميبينم در خواب است. ولي واقعيت داشت. پس از انفجار يك مكثلحظهاي بود و به دنبال آن ناگهان در عرض سه چهار ثانيه، همه چيز در همريخت و ساختمان به پايين فرو رفت. ما هم با سقف به پايين افتاديم. سقفبتوني روي طبقات زيرين قرار گرفت».
«رابرت كايهون» درجهدار اهل «سَنت آنتونيو» در ايالت تگزاس، باجثهاي لاغر اندام، و با چهرهاي آفتاب زده، در روز حادثه مقر مارينز 20سال داشت. او روز بعد از انفجار، در حالي كه از هيجان و ترس زبانش بهلكنت افتاده بود، آنچه را كه ديده بود اين گونه تعريف كرد:
«وقتي صداي انفجار را شنيدم، در پشت بام ساختمان، پشت كيسههايشني كه محل نگهباني بود، دراز كشيده بودم كه ناگهان ديدم قطعات ساختماندارند به هوا پرتاب ميشوند. در يك لحظه به ياد خدا افتادم؛ آن لحظه كه همهچيز را تمام شده ميديدم. بيست ثانيهاي بيحركت ماندم. رفيق من «جومارتوچي» كه كنارم دراز كشيده بود، زير آوار ماند كه او را بيرون كشيدم. همينكه از جايمان بلند شديم، فرياد هزاران نفر را شنيديم كه ناله ميكردند و كمكميخواستند، كمك! ايخدا... كمك كنيد...».
رابين رايت درباره چگونگي انفجار مقر مارينز نوشته است:
« در بامداد آن يكشنبة ماه اكتبر 1983، در لحظاتي كه اولين اشعههايخورشيد بامدادي سواحل درياي مديترانه در كنار لبنان را روشن ميكرد،صداي مهيبي در فضاي خواب آلود بيروت پيچيد و همه را از خواب پراند. درهمان اولين لحظات، ابر غليظ قارچ مانندي كه بزرگ و بزرگتر ميشد در آسمانبه چشم خورد. اين صحنه، خيليها را به ياد انفجار عظيم «هيروشيما»انداخت.
سرهنگ «تام فينتِل» فرمانده گردان آموزش ارتش آمريكا در لبنان، كه درآن لحظه بر روي تخت خواب خود نشسته و مشغول نوشيدن قهوة داغ بود، ازآن سوي شهر صداي انفجار را شنيد. اولين چيزي كه در ذهنش گذشت، اينبود كه با خود گفت: حتماً سوريها يكي از موشكهاي جديدِ زمين به زمين«اِس.اِس.21» روسي خود را شليك كردهاند. او با عجله به بالكن رفت و ازآنجا دود سياهرنگي را در دور دست ديد و بوي نامطبوعي را حس كرد. اووحشت كرده بود، ولي هنوز نميدانست كه انفجار در كجا اتفاق افتاده است.او ميگويد من از شدت ضربه و صداي انفجار از رختخواب بيرون پريدم و باوجودي كه دو سال بود در لبنان بسر ميبردم، ترس و هيجان سراپاي وجودمرا فرا گرفت».
آنچه مهم است، اين بود كه بر اثر انفجار عظيم، راننده كاميون كهچاشني را زده بود پودر شد و به هيچ وجه اثري از او بر جاي نماند.همچنين تمامي قسمتهاي موتور ماشين بنز كه از فلز محكمي ساختهشدهبود، تكهتكه شد. ظاهراً آمريكاييها بعدها توانستند مشخصاتماشين را شناسايي كنند و حتي صاحب اصلي آن را هم بيابند، ولي اينمسئله، موفقيت چنداني براي آمريكاي زخم خورده به حساب نميآمد.صاحب ماشين، براساس اسناد و مدارك موجود ثابت كرد كه چند روزپيش از آن، كاميون توسط فردي با مشخصات موجود كه به احتمال زيادجعلي بوده، از او خريداري شده است.
در گزارش كارشناسان سازمان «اف. بي. آي» اعلام شد كه اينانفجار، قويترين انفجار غير اتمي جهان از زمان جنگ دوم جهانيبودهاست. كارشناسان مواد منفجره گفتند كه كاميون حامل 12000كيلوگرم ماده منفجره معادل 10 تن ديناميت بودهاست. همين كارشناسانبعداً نظر خود را اين گونه اصلاح كردند كه :«حداقل 12000 كيلوگرمبودهاست ».
آنچه پس از انفجار در محل حادثه به چشم ميخورد، حفرهاي عظيمبه عمق بيش از 4متر و قطر 16 متر بود.
«ويكتور اِستروفسكي» از مامورين سابق اطلاعاتي سازمان«موساد»، پس از فرار از اسرائيل، در كتاب خاطرات خود به نام «راهنيرنگ» مدعي شدهاست كه موساد پيش از حمله به مقر تفنگدارانآمريكايي، توسط جاسوسان و خبرچينان خود اطلاعات كاملي به دستآورده بود كه به دلايلي، از انتقال آن به فرماندهان آمريكايي خودداريكردهاند. با توجه به اين ادعا كه موساد از حملات نيروهاي مهاجم آگاهيداشته است، اين سؤال پيش ميآيد كه: «چرا تاكنون نيروهاي اطلاعاتي ودستگاه عظيم موساد موفق نشدهاند حداقل يكي از حملات شهادتطلبانه عيله مقرهاي فرماندهي و پايگاههاي اسرائيلي را، از قبل شناساييكرده و با آن مقابله كنند؟»
استروفسكي اينگونه ادعا ميكند كه از آماده سازي كاميون وجاسازي مواد منفجره اطلاع دقيق داشتهاند؛ حال اينكه چرا با وجود ايناطلاعات ادعايي، آمريكا هنوز نتوانسته است گروه يا فرد خاصي را بهعنوان عاملين اين حادثه معرفي كند، جاي بسي تعجب دارد.استروفسكي نوشته است:
«يكي از خبرچينهاي ايستگاه موساد در بيروت، آدم خردهپايي بود كهبراي پليس محلي جاسوسي ميكردو روابطي با يك گاراژ محلي داشت. اينگاراژ، متخصص ايجاد جاسازي مخفي در اتومبيل براي قاچاق كردن اشياءبود. در آن هنگام بسياري از سربازان و افسران اسرائيلي، دستگاههاي ويدئو وسيگار را بدون پرداخت ماليات از لبنان به اسرائيل قاچاق ميكردند. دراسرائيل از اين نوع كالاها بين 100 تا 200 درصد ماليات گرفته ميشود و درنتيجه اين كار نظاميان اسرائيل سرا پا منفعت بود. موساد اطلاعات حاصل ازاين فرد را در اختيار پليس نظامي اسرائيل ميگذاشت تا جلوي اين قاچاقاجناس گرفته شود.
در تابستان سال 1362 هـ ش (1983م) اين خبرچين به موساد گفت:مسلمين شيعه لبنان در حال تغيير دادن كاميون مرسدسي در اين گاراژ هستند وفضاهايي در آن پديد ميآورند كه ميتواند محل قرار دادن بمب باشد. او گفت:فضاي ايجاد شده، از محلي كه براي يك بمب معمولي تعبيه ميشود بسياربزرگتر است، بنابراين، هدف آنها بايد بسيار بزرگ باشد. موساد ميدانستتعداد چنين هدفهاي بزرگي بسيار معدود است و يكي از اين هدفهاي بزرگ،مسلّماً مجتمع قرارگاه نيروهاي ايالات متحده بود.
اينك اين سؤال وجود داشت كه آيا بايد آمريكاييها را درباره اينجريانِ بخصوص ـ مسئله كاميونِ توصيف شده ـ هشيار كرد يا نه؟
گرفتن اين تصميم امر مهمي بود و ايستگاه بيروت آن را به تلآويو محولكرد. در آنجا «آدموني» ـ رئيس وقت موساد ـ تصميم گرفت به دادن يك هشداركلي به آمريكاييها قناعت شود؛ هشداري مبهم درباره اينكه اسرائيليهادلايلي در دست دارند كه كساني قصد دارند عملياتي عليه آمريكاييها انجامدهند. اما اين نوع هشدار آنقدر كلي بود كه چيزي در بر نداشت و به اينميمانست كه وضع هوا را به آمريكاييها اطلاع داده باشند. احتمال نميرفتاين هشدارِ بخصوص، هيچگونه افزايش اقدامات امنيتي را سبب شود. طيشش ماهة قبل از دريافت اين گزارش، حدود يك صد بار در مورد اتومبيلهايمنفجر شونده هشدار داده شده بود، يك هشدار اضافي سبب هيچگونهاحتياط بيشتر يا اقدامات امنيتي افزونتر نميشد.
آدموني در امتناع از دادن اطلاعات خاص در مورد كاميون بهآمريكاييها، گفت: «نه، ما به لبنان نرفتهايم كه آمريكاييها را حفظ كنيم. آنهاخودشان كشور بزرگي هستند. فقط اطلاعات معمولي برايشان ارسال كنيد».
اما در عين حال به كليه تأسيسات اسرائيلي اطلاع داده شد در آمادگيويژه بوده و براي برخورد با كاميون مرسدس توصيف شده هشيار باشند.
نظر شما