به ميدان شهران كه برسي هنوز 27 كيلومتر تا امامزاده داود مانده است. همراه عكاس با خودرو خبرگزاري راهي يكي از لوكيشن هاي "سومين روز پس از مرگ" جديدترين ساخته پرويز شيخ طادي هستيم. راه طولاني اين مسير من را پرانگيزه تر كرده تا بدانم در صحن اين امامزاده قديمي براي فيلم چه اتفاقي مي افتد؟ وقتي مي رسيم ساعت از 12 گذشته. هوا حدود 20 درجه از تهران خنك تر است. امامزاده داود هم مثل همه امامزاده هاي اين شهر پذيراي تعداد زيادي زائر است. به اين فكر مي كنم كه شلوغي امامزاده چقدر گرفتن اين سكانس را براي شيخ طادي و گروهش مشكل مي كند.
وارد صحن امامزاده كه مي شويم، گروه فيلمبرداري مشغول زدن پرده پلاريزه روي صحن هستند. اين پرده، به گفته حميدرضا همتي دستيار و برنامه ريز شيخ طادي، اختلاف بين آفتاب و سايه را كم مي كند و براي جلوگيري از تشعشع آفتاب استفاده مي شود. وارد ساختماني مي شويم كه گروه در آن حضور دارند و همه دور سفره اي نشسته و همگي منتظر ناهار هستند. ولي غذا هنوز نرسيده است. سراغ بازيگران فيلم و كارگردان را مي گيرم. متوجه مي شوم در يكي از اتاق هاي صحن كه به زائرين اجاره داده مي شود در حال تمرين ديالوگ ها هستند.
مدتي مي گذرد و زمان ناهار مي رسد. سپيده گلچين (بازيگر نقش صبا) و خسرو شكيبايي (موسي) براي ناهار حاضر مي شوند. مدت هاست شكيبايي را نديده ام. چهره گريم شده او خاطرات گذشته سينما و حضور وي را برايم زنده مي كند.
بعد از ناهار هنوز گزوه مشغول استراحت است كه فكر مي كنم الان تنها زماني است كه مي توانم با آنها گفتگو كنم. طراحي صحنه و لباس "سومين روز پس از مرگ" برعهده بابك پناهي است. دائما از طبقه بالاي ساختمان محل سكانس را در صحن امامزاده نگاه مي كند و آنجا را از زاويه هاي مختلف مورد بررسي قرار مي دهد. نزديك مي شوم تا با او درباره اين موضوع صحبت كنم. پناهي در شروع كار طراحي صحنه و لباس در سينما دستيار شيخ طادي بوده و خود شيخ طادي نيز كار در سينما را با طراحي صحنه و لباس آغاز كرده است. او در دو فيلم قبلي اين كارگردان "پشت پرده مه" و "سينه سرخ" هم به عنوان طراح حضور داشته است.
به گزارش خبرگزاري "مهر"، پناهي درباره فضاي كلي فيلم "سومين روز پس از مرگ" مي گويد: "ما در اين فيلم با افرادي رو به رو هستيم كه كمتر با آنها در جامعه برخورد مي كنيم. افرادي خاص و اين حس در بخشي بايد با فضاهاي ايجادشده به مخاطب القا شود. البته به گونه اي اين فيلم يك فيلم جاده اي محسوب مي شود و انتخاب مسيرها و جاده ها بايد به رشد شخصيتي آنها كمك كند. فضاي كلي فيلم بسيار ساده ولي داراي پيچيدگي هاي خاصي است. پيچيدگي هايي كه از دو شخصيت اصلي داستان نشات مي گيرد و فضا را براي مخاطب سخت نمي كند، زيرا به اندازه كافي شخصيت هاي اصلي ما افرادي سخت و پيچيده هستند و بايد فضاهاي ساده تري لحاظ و به فضاي فيلم نيز مربوط شود."
پناهي فيلمبرداري امروز در صحن امامزاده داود را كمي مشكل مي داند و در اين ارتباط مي گويد: "وجود جمعيت زياد كار را در اين مكان سخت تر كرده. البته طراحي خاصي براي امروز لحاظ نشده، چون ما فقط به نما و فضاي امامزاده نياز داريم. جدا از بخش هاي جاده اي اين فيلم ما بخشي را در بيمارستان داشتيم. عملا چيدماني در كار نبود ولي بايد از فضاي مرسوم خارج مي شديم. فلاش بكي نيز به جبهه داريم كه در شهرك دفاع مقدس گرفته مي شود. البته بخش هاي محدودي را نيز در يك خانه خواهيم داشت كه اين فضا نيز ساده است. بيشتر طراحي ما مربوط به انتخاب لوكيشن هاي جاده اي است كه به شخصيت ما كمك مي كند. درباره طراحي لباس نيز ما در بخشي از فيلم به 20 سال گذشته برمي گرديم كه باز اين موضوع نيز در پوشش شخصيت ها لحاظ شده است."
گلچين كه باردار است و نقش مقابل موسي را ايفا مي كند، قرار است در صحن امامزاده رو به روي حرم نيايش كند. صدابرداري با بوم در اين فضا بسيار مشكل است. بنابراين ديالوگ هاي او توسط يك ميكروفن بي سيم كه زير چادرش جاسازي شده ضبط مي شود و شيخ طادي نيز از مونيتور اين موضوع را كنترل مي كند. همين كه دوربين روي زمين كاشته مي شود، بچه ها و بزرگترها دور دوربين جمع مي شوند. دو دستيار كارگردان به سختي جمعيت را كمي دورتر مي كنند و فقط مي گويند نگاه كردن اصلا مشكلي ندارد، فقط كمي دورتر شويد و در زاويه دوربين نباشيد.
گلچين (صبا) رو به روي دوربين قرار مي گيرد. جمعيت با حضور بازيگر فيلم بيشتر مي شود. اولين پلان گرفته مي شود. صبا در حال نيايش از خدا مي خواهد بچه اي سالم به او عطا كند. از صبرها و تحمل هايش مي گويد و مي خواهد خدا جواب اين شكيبايي او را بدهد. گرفتن حتي اين پلان كوتاه نيز بسيار سخت است. پشت سر صبا افرادي كه وارد صحن مي شوند لحظه اي مي ايستند و اين موضوع كار فيلمبردار را كمي غيرواقعي نشان مي دهد، چون همه به دوربين نگاه مي كنند. فيلمبرداري چند بار قطع و دوباره از سر گرفته مي شود. با تمام دردسرها اين پلان گرفته مي شود. جمعيت متوجه مي شوند كه بايد هم كمي ساكت تر باشند و هم اينكه براي مدتي حركت نكنند تا اين چند پلان گرفته شود.
نماي بسته صبا نيز چند بار گرفته مي شود تا به فضاي مورد نظر كارگردان و فيلمبردار برسد. بچه هايي كه اينجا فال حافظ مي گرفتند هيجان زده از صحنه فيلمبرداري نزديك دوربين بر زمين نشسته اند. آخرين پلان، نماي بسته اي است كه گلچين بعد از نيايش كردن به سمت در خروجي امامزاده حركت مي كند. در اين نما نيايش صبا به اوج خود مي رسد و كم كم اشك هايش سرازير مي شود. لحظه زيبايي فرارسيده، لحظه اي كه او فقط خود را در ميان اين جمع تنها با خدا مي بيند و اين لحظه به حدي زيباست كه اشك هايش را سرازير مي كند.
قرار است نمايي از پشت صبا از زاويه ديگر گرفته شود. به همين دليل پلاريزه اي را كه ظهر به زحمت روي صحن كشيده بودند برمي دارند تا بتوانند گنبد و بارگاه امامزاده داود را هم در اين پلان داشته باشند. بعد از اين موضوع گروه استراحت مي كند. هر كدام از عوامل گوشه اي از صحن نشسته اند. فقط سپيده گلچين كه سكانس هايش تمام شده به داخل اتاقي مي رود كه هم اتاق گريم است و هم استراحت.
به سمت اتاق شماره 25 مي روم تا با گلچين گفتگو كنم. خسته است و در حال استراحت كردن. به محض ورود براي لحظه اي از گفتگو با او پشيمان مي شوم. گلچين خيلي خسته است. اما ساعت چهار بعد از ظهر است و دارد كم كم دير مي شود. بايد از اين فرصت استفاده كنم. با عذرخواهي، از او درباره نقش صبا مي پرسم. مي گويد: "من در فيلم قبلي پرويز شيخ طادي به نام "سينه سرخ" كه هنوز به نمايش درنيامده هم حضور داشتم و اين براي دومين بار است كه در فيلم اين كارگردان بازي مي كنم. نوع كار با او را بسيار دوست دارم. سادگي موجود در كارهاي شيخ طادي را شخصا كمتر ديده ام. آثار او به فطرت انساني نزديكي بسيار و قصه هايش فضاهاي خاصي دارند. فضاي فلسفي و پيچيدگي شخصيتي اين فيلم از دلايلي است كه من را به پذيرفتن نقش در "سومين روز پس از مرگ" ترغيب كرد."
وي كار با خسرو شكيبايي را يك اتفاق بي نظير براي خود مي داند و به خبرنگار "مهر" مي گويد: "من چهار سال در دانشگاه درس خواندم و حدود ده سال نيز در اين حوزه كار كردم. اما در كنار اين بازيگر قديمي چيزهايي فراگرفتم كه در تمام اين سال ها ياد نگرفته بودم. حضور ايشان با تمام تجربيات شان در مقابل من كمك بسيار خوبي بود." گلچين (صبا) قصه "سومين روز پس از مرگ" را بسيار دوست دارد و از اينكه فضاي اين فيلم مي تواند او را در زندگي شخصي اش كمك و به نوعي به تجربه هايش اضافه كند خوشحال است. نقش اين زن را هم بسيار پيچيده مي داند و از آن به عنوان زني ياد مي كند كه در طول فيلم طي طريق مي كند تا به معصوميت مي رسد. زني كه در مقطعي دچار شك مي شود، ولي باز دوباره با الهام از خداوند بر شك خود غالب مي شود.
از اتاق خارج مي شوم و به صحن برمي گردم. خسرو شكيبايي با عينكي بر چشم در ميان گروه ديده مي شود. او در اين مدت استراحت مي كرد. او را كه با چهره گريم شده روي پله هاي صحن مي بينم ياد "هامون" در ذهنم زنده مي شود. دوربين جاي يكي از بساط هاي روي پله را مي گيرد. باز مردم پشت دوربين روي پله ها ايستاده اند. اين بار بازيگري مقابل دوربين قرار گرفته است كه مردم او را مي شناسند. گرمايي كه در صداي اوست و بازي منحصر به فردش، هميشه در يادها زنده است. صدابرداري همزمان به سختي انجام مي شود. جمعيت فشرده است و صداي صحنه نيز بسيار زياد. زماني كه براي اولين بار قرار است فيلمبرداري شروع شود، از بلندگوي امامزاده خبر پيدا شدن يك ساعت پخش مي شود و همه چيز به هم مي ريزد.
به گزارش خبرگزاري "مهر"، پرويز شيخ طادي و خسرو شكيبايي دوباره ديالوگ ها را با هم تمرين مي كنند. موسي ساك خود را در دست مي گيرد. او غريب همانند يك مسافر كنار پله اي نشسته و با خداي خود حرف مي زند. او هم مثل صبا از خدا بچه اي سالم مي خواهد. از صبر و تحمل هاي زنش مي گويد و از خدا مي خواهد اين بار دل او را شاد كند. موسي از همين جا از روي پله ها با خداي خود به راز و نياز مي پردازد. با همان حس هميشگي صحبت مي كند، هيجاني در لحن كلام اوست كه بر دل و ذهن هر مخاطبي مي نشيند.
از اين پلان دوباره نماي بسته گرفته مي شود. جمعيت از اتاق هاي اجاره اي اطراف صحن امامزاده خارج شده اند و از بالا اين فضا را تماشا مي كنند. در اين ميان شخصي از ميان جمع فرياد مي زند "كات" ... و اين هم يكي از دردسرهايي است كه مخاطبان علاقمند به فيلم و سينما براي عوامل "سه روز پس از مرگ" به وجود مي آورند. اين پلان با همه سختي هايش گرفته مي شود و آخرين پلان از اين سكانس هم نماي گنبد امامزاده از روي پلههاست.
دنبال شكيبايي مي روم تا شايد بتوانم گفتگويي كوتاه با او داشته باشم. متاسفانه بسيار خسته است و مي خواهد براي آخرين سكانس گريم شود. از اينكه به دليل ترافيك شديد كاري نتوانسته ام با او صحبت كنم ناراحتم. ولي كمي به فكر حساسيت كار آنها مي افتم و دوباره به محل فيلمبرداري بازمي گردم. حسين كلايه مدير فيلمبرداري در كنار منشي صحنه نشسته و براي آخرين سكانسي كه قرار است گرفته شود صحبت مي كند. با تمام خستگي اش از او مي خواهم درباره فيلمبرداري و شرايط امروز براي ما بگويد او نيز با خوشرويي به درخواست من جواب مي دهد.
به گزارش خبرگزاري "مهر"، كلايه پيش از مدير فيلمبرداري مجموعه تلويزيوني "تب سرد" بوده و البته در فيلم "پشت پرده مه" شيخ طادي نيز فعاليت كرده است. او فضاي "سومين روز پس از مرگ" را يك فضاي رئال طبيعي نمي داند و از آن به عنوان يك فضاي سوررئال ياد مي كند و در اين باره مي گويد: "به دليل وجود چنين فضايي در فيلم بايد در نورپردازي به گونه اي كار كنيم كه فضا واقعي نباشد. در قسمت هايي رنگ ها را كمتر مي بينيم و حتي در بخش هايي فضاي فيلم سرد مي شود. سعي ما اين است كه فضاي اين فيلم را از حال طبيعي و رئال خارج كنيم."
وي يكي از بخش هاي مهم فيلمبرداري اين فيلم را در جاده مي داند كه البته هنوز شروع نشده است. او درباره اين بخش مي گويد: "مشكلات بخش جاده اي مشكلاتي است كه من بر آن واقفم. اين نحوه فيلمبرداري دردسرهاي خود را دارد و با توجه به وضعيتي كه با نصب دوربين روي خودرو صورت مي گيرد خطراتي نيز براي ما به وجود مي آيد. به طور مثال در "تب سرد" كه از اين نحوه فيلمبرداري استفاده كرديم با يك تصادف صدمات بسياري به ما وارد شد. ما متاسفانه زمان خوبي را براي فيلمبرداري در اينجا انتخاب نكرده ايم. فضا شلوغ و غيرقابل كنترل است و اين موضوع باعث بروز مشكلاتي براي ما شده، ولي به هر حال هر چه بود گذشت."
وقتي گفتگوي من با كلايه تمام مي شود، شيخ طادي از اتاق شماره 25 كه شكيبايي و گلچين در آن گريم مي شوند بيرون مي آيد و محل آخرين سكانس امروز را بازديد مي كند. از او مي خواهم مدتي كوتاه را براي مصاحبه با من اختصاص بدهد و او نيز كار را به دستيار خود مي سپرد و در گوشه اي از صحن با من به گفتگو مي نشيند. از ايده اوليه فيلم از او جويا مي شوم. مي گويد: "فيلمنامه اوليه اين فيلم متعلق به حجت قاسم زاده است و من فقط آن را بازنويسي كردم. البته زمان اين فيلمنامه برمي گردد به قبل از ساخت فيلم "پشت پرده مه" كه به دلايلي ساخت آن را در اين زمان شروع كردم."
وي محتواي فيلم "سومين روز پس از مرگ" را محتوايي سخت مي داند و در اين ارتباط مي گويد: "بحث جبر و اختيار و ميزان دخالت انسان در سرنوشت خود در كائنات و خلقت جزء مسائلي است كه در اين فيلم مطرح مي شود. اين موضوع خود بسيار سخت و داراي پيچيدگي هاي فراواني است. البته من سعي كردم وارد بحث پيچيدگي هاي فلسفي آن نشوم و به خاطر اين موضوع ناچار شديم با مقداري كار اين موضوع را عاميانه تر و سهل تر كنيم. اين بخش براي ما بسيار سخت بود و بايد فيلم را به گونه اي مي رسانديم كه هر شخصي به ميزان خود به دركي از آن برسد و هم اينكه به منظور اصلي فيلم نزديك باشيم."
شيخ طادي فضاي اين فيلم را با فيلم هاي ديگر خود شبيه مي داند و مي گويد: "اين فيلم نيز از مباحث كليدي و پايه اي است و دنبال همان بحث هاي ديني و عرفاني. فيلم هاي من جدا از هم نيستند و مكمل يكديگرند. فضاهاي عرفاني از علاقه هاي شخصي من نشات نمي گيرد بلكه اين موضوع را يك ضرورت انساني مي دانم و هرگز به دليل شخصي يا علاقه فردي دنبال سوژه و داستان نمي روم."
به گزارش "مهر"، اين كارگردان شكيبايي را براي بازي در نقش موسي گزينه اول خود معرفي مي كند و دليل انتخاب او را هوش، استعداد و بازي خوب مي داند. معتقد است: "اين نقشي نبود كه هر بازيگري بتواند از پس آن بربيايد. پيچيدگي هاي خاص اين شخصيت فيلم همراه با صداي و لحن براي من از همه مهم تر بود و فكر مي كنم شكيبايي تنها گزينه اي بود كه مي توانست از اين نقش يك بازي خوب ارائه دهد."
درباره بخش از "سومين روز پس از مرگ" كه در جبهه و جنگ مي گذرد از او مي پرسم كه در جواب مي گويد: "بستر جنگ، بستر انتخاب بين مرگ و زندگي است، بين ماندن و رفتن. اين از علايق شخصي من است و فكر مي كنم بستر جنگ به ادامه روند اين فيلم كمك بيشتري مي كند. در اين فيلم نوزادي متولد مي شود كه بعد از يك روز زندگي از دنيا مي رود. اين موضوع هم بستر مرگ و زندگي است و ميزان نقش انسان در سرنوشت خود در جنگ هم ديده مي شود." او درباره بخش جاده اي فيلم كه شايد 80 درصد كار را دربر بگيرد مي گويد: "من از سكون بدم مي آيد. ما در درون خود و در بيرون در حال حركت هستيم. مي خواستم اين حركت و سيال بودن در فيلم حفظ شود. معمولا سعي مي كنم فضاي فيلم جاده اي باشد تا اين موضوع را به تصوير بكشم."
قرار است آخرين سكانس گرفته شود. ساعت از 6 بعد از ظهر گذشته و ما ديرمان شده. نمي توانيم براي آخرين سكانس آنجا بمانيم. كم كم با گروه خداحافظي مي كنيم و با زيارت حرم امامزاده داود راهي تهران مي شويم. حين دورشدن از امامزاده فضاي فيلم را در ذهنم تصور مي كنم. دستيار كارگردان مي گفت نماي امامزاده داود در تمام اين فيلم ديده مي شود. حالا مي توانم بفهمم در صحن اين امامزاده براي فيلم چه اتفاقي افتاده است. دوست دارم "سومين روز پس از مرگ" را زودتر روي پرده ببينم. كنجكاوي ام درباره پيچيدگي هاي فلسفي فيلم بيشتر شده. حالا بايد تا نمايش عمومي فيلم منتظر بمانم.
نظر شما