به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه نقد پیش از چاپ کتاب «فلسفه علم و علم دینی؛ با تاکید بر دیدگاه قرآن»، به قلم دکتر مجید کافی، استادیار و مدیر گروه جامعه شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، به همت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در محل جلسات این پژوهشگاه برگزار شد.
نویسنده در سخنان خود که اصل ایده در این کتاب را بر سه بخش تقسیم بندی کرد، بر این باور است که علم یک هویت تاریخی دارد و این گونه نیست که گروهی در یک دوره زمانی محدود بگویند که ما میخواهیم علم تولید کنیم. اگر سازمان و یا موسسه ای مدعی تولید علم شد، به نظر می رسد که این حرف دقیق نیست.
مولف کتاب «نظریه اجتماعی ارتباط در قرآن» دومین پیش فرض ایده تالیف این کتاب را بر این اصل دانست که تولید علم یک هویت جمعی است و در همین باره گفت: علم هیچ گاه توسط یک فرد آغاز نشده است و اینکه علم را یک نفر را به وجود آورده باشد، محل تامل است.
مدیرگروه جامعه شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، آخرین پیش فرض ایده شکل گیری تالیف کتاب را تحت این عنوان معرفی کرد که شکل گیری علم، ذره ای است و در هر مقطعی از زمان، و در هر دوره ای، انسان ها به آن چیزی افزوده و یا کم کرده و ذره ذره علم شکل می گیرد و بنابراین علم تولیدی نیست، بلکه در بستر زمان آن را می توانیم فربه ، تکامل و یا اصلاح کنیم.
مولف کتاب «فلسفه نظری تاریخ؛ مفاهیم و نظریه ها» با تاکید بر این پیش فرض ها نتیجه گیری کرد که اگر بخواهیم با مبانی دینی خودمان علوم را تکامل ببخشیم، دو کار عمده را باید انجام دهیم.
وی بحث های فلسفه علم را اولین مبحث از این دو فعالیت عمده در این زمینه معرفی کرد و گفت: این مباحث که تحت عناوین مختلف مطرح می شود اسم آن را صورت بندی پارادایم اسلامی علوم گذاشته ام که بیشتر منظور علوم انسانی نیز هست که در دو بخش جهانی بینی و فرانظری انجام می گیرد.
مولف کتاب «جامعه شناسی تاریخی (مبانی، مفاهیم و نظریه ها)» دومین فعالیت عمده در این حوزه را با این پرسش آغاز کرد: در سه بخش علم، یعنی در روش ها، نظریه ها و داده ها، مدتی کار می کرده ام و همواره این پرسش فرارویم بود که از این اجزا کدام را باید تولید کنیم تا بخواهیم علم را تولید نماییم؟
وی در همین باره و با محوریت تغییر در داده ها، گفت: فربه کردن علم با داده های دینی، صرفا موجب فربه شدن علم می شود و این امر هیچگاه تولید علم نمی کند.
مولف کتاب «وضعیت سنجی دوره های معرفت افزایی؛ در نگرش اعضای هیأت علمی دانشگاه ها و…» همچنین درباره روش های علمی نیز بر این باور بود که روش ها حتی باید غیر دینی باشد؛ چرا که برای همه افراد بتواند حجیت داشته باشد، هر چند می توان شواهدی در این امر از دین نیز آورد.
وی در ادامه اظهار داشت: من به این نتیجه رسیده ام که اگر ما بتوانیم از منابع دینی، یک سری نظریه هایی را استخراج کنیم، که این نظریه ها در پرتو آن پارادایم اسلامی که شکل گرفته، باشد، می توانیم بگوییم که علمی شکل گرفته و به غنی شدن علم نیز کمک کنیم.
مولف کتاب «تغییرات اجتماعی در اندیشه سیدجمال الدین اسدآبادی» بر این باور بود که بر اساس این ایده، تنها کاری که ما داریم می کنیم، در کنار دیگر نظریات علمی، نظریه دیگری که دینی نیز هست، تولید می کنیم؛ هر چند ججیت و ارزیابی آنها همانند دیگر نظریات صورت می گیرد، اما همین کار به مرور زمان، اگر به تکثر نظریه ها برسیم در یک قلمرو علمی، به مرور می توانیم بگوییم که علم راه تکامل خود را در حال طی کردن است.
وی در بخش پایانی سخنانش، درباره روش کار خود در این کتاب صحبت کرد و گفت: روش کار من این بود که موضوعات فلسفه علم را می خواندم، تعدادی پرسش مطرح می کردم و به دنبال جواب این پرسشها بودم و در منابع دینی و اندیشه اسلامی، به دنبال پاسخ هایی روشن و صریح بودم و بر اساس همین یافته ها به نقد رویکردهای علم دینی هم پرداخته ام تا اینکه رسیدم به اینکه اسم این را بالاخره یک رویکردی بگذارم و من اسمش را رویکرد تکاملی به علم گذاشتم. به این معنا که ما نظریه پردازی دینی کنیم و بگوییم نظریه پردازی راهی به سوی تکامل علوم است.
نظر شما