به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، يكصد و شصت و دومين نشست هفته كانون ادبيات ايران با سخنراني بهزاد بركت درباره روايت شناسي برگزار شد .
وي با اشاره تاريخي به روايت شناسي و بررسي ديدگاه هاي يك نظريه پرداز ادبي به نام والتر فيش و پارادايم روايي او، گفت : به نظر مي رسد آدمي در همه عصر ها ترجيح مي داده اطلاعاتش را به صورت داستان ارائه كند. البته داستان در اينجا به معناي عام آن واستناد به امر خيالي براي بيان امور است.
بركت افزود : برخورد واقعي با امور واقع شايد ما را از پرده هاي پنهان امور غافل مي كند و داستان روايتي غير معمول از زندگي است و توسل به داستان پردازي براي رمز گشايي از اسرار زندگي است.
استاد نقد ادبي دانشگاه با اشاره به وجه عقلايي زبان و بيان واقعيت هاي زندگي و دغدغه رمز گشايي از اسراسر هستي گفت: در روايت پرادازي داستاني همه جا به 3 وجه توجه داشته اند، داستان، زبان و فراداستان. ما به ازاي اين سهوجه در روايت شناسي امروز هم هست. البته بايد به اين توجه داشت كه نگاه سنتي نگاهي تحليل گر و عقلايي نيست بلكه نگاهي كل نگر است و به جزييات و استدلال كاري ندارد و تماميت را ارائه مي كند. كالبد شكافي متن خاص دوران مدرن و علم گرايي و سيطره علم حتي در ادبيات است.
بركت در ادامه بحثش، از نظر ساخت گراها در روايت و داستان سخن گفت و به ساختار منسجم تفكر و انديشه اشاره كرد و افزود: در نگاه ساخت گرايي، عناصر يك پديده در ارتباط سازمند با يكديگرند. ساخت گراها اولين داعيه شان اين است كه مي خواهند ساخت يك اثر را تحليل كنند. ساخت گرايي ريشه اش در فرماليسم اشت و بنياد نگاه سختگرايي در حقيقت فرماليست است. ساخت گراها روايت را اينگونه تعريف مي كنند كه روايت توالي وقايع داستاني است آنها با ايت تعريف داستان را از گونه هاي ديگر ادبي جدا مي كنند.
وي با اشاره به روايت شناسي امروز و 3 وجه؛ واقعه، نمايش كلامي و فرآيند گفتن كه عناصر روايت را شكل مي دهد افزود: داستان ناظر به وقايع تعريف شده است و متن گفتمان شفاهي و يا مكتوبي است كه بيان داستان را به عهده دارد وكنش يا فرايند توليد را شكل مي دهد.
بركت در پايان گفت: روايت امروز ادراك و فهم ابعاد مختلف هستي بشري و تلاش براي انعكاس آن در داستان است. روايت شناسي در مرحله اي است كه با هستي شناسي متن سر و كار دارد و نمي توان به جامعه شناسي و فلسفه نپرداخت و دست به روايت زد.
در ادامه اين نشست علي اصغر عزتي پاك نويسنده مجموعه داستاني مي مانم پشت در، داستان پرده قرمز را از اين مجموعه خواند.
محمدرضا گودرزي- نويسنده و منتقد- درباره كليت اين مجموعه گفت: موضوعات و طرح هاي بيدع و ساختار معما گونه و پايان هاي غافلگير كننده از ويژگي هاي اين مجموعه داستان است. انتخاب راوي مناسب و غير از داناي كل نشان از نگاه مدرن نويسنده به راوي دارد.
گودرزي با بيان اينكه در فضاي داستان امروز عموما نويسنده ها به حوزه خصوصي بيش از حوزه عمومي توجه دارند گفت: مسايل فرا فردي و اجتماعي و سياسي در داستان ها رنگ باخته و نويسندگان به مسايل فردي و حسي وخانوادگي روي آورده اند و اين نشان از تغيير ديدگاه جامعه شناسانه به ديدگاه روان شناسي است.
مسعود نور محمديان -منتقد ادبي- در ادامه به نقد داستان پرده قرمز پرداخت و گفت: نام داستان نشان از يك محدوده دارد. مانند خط قرمز و يا چراغ قرمز. اين اسم ويژگي هاي يك نام خوب براي داستان را دارد، يعني كشف و چند وجهي بودن و در انتها به ارزش نام داستان پي مي بريم.
نور محمديان با اشاره به خردورزي ونسبي انديشي حاكم بر جهان امروز گفت: از پس تجربه هاي زيادي جهان انديشه به اين نقطه رسيده و نوعي از هنر را در داستان به وجود آورده كه جزيي نگر است و براساس دريافت ها و احساسات و تجربيات شخصي نويسنده شكل مي گيرد.
او داستان پرده قرمز را واجد اين جزيي نگري دانست و گفت: در اين داستان توجه به اشيا و توصيفات هشيارانه از آنها كه شاخص ترين آن نام داستان است، مي بينيم. برخلاف اين جزيي نگري با داستان روبه رو هستيم كه امكان مداخله مخاطب را به خودش نمي دهد و ما با يك جور قاطعيت مواجهيم و ساختمان ذهني نويسنده مشخصا غير نسبي است .
گودرزي البته با اين بخش از نقد نور محمديان مخالف بود و داستان پرده قرمز را كاملا نسبي گرا دانست و آن را داستاني يا عدم قطعيت خواند.
اين نشست روز دوشنبه دوم مرداد در محل كانون ادبيات برگزار شد.
نظر شما