۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۵:۱۰

یادداشتی از داود مهدوی زادگان؛

قیصر با طبیعت نبوّت سر ناسازگاری دارد

قیصر با طبیعت نبوّت سر ناسازگاری دارد

همواره از مسیح می خواهیم کاری به قیصر نداشته باشد. ولی کمتر از قیصر می خواهیم کاری با مسیح نداشته باش. قیصر با هر مسیحی کنار نمی آید. چنان که همین طور هم شد و مسیح را  ظاهراً به صلیب کشید.

به گزارش خبرنگار مهر، یادداشتی از داود مهدوی زادگان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از نظر می گذرد؛

آیا می توان پیامبری را یافت که کار با سیاست نداشته باشد؟ عکس این پرسش را هم می توان گفت و اصلاً باید این گونه هم پرسید، آیا سیاست و اربابان زر و زور می توانند کاری با پیامبران نداشته باشند؟ این پرسش ِ معکوس به ویژه در تفکر جدید غربی عامدانه مورد غفلت واقع شده است.

همواره از مسیح می خواهیم کاری به قیصر نداشته باشد. ولی کمتر از قیصر می خواهیم کاری با مسیح نداشته باش. قیصر با هر مسیحی کنار نمی آید. چنان که همین طور هم شد و مسیح را  ظاهراً به صلیب کشید. مسیح چگونه می بود، قیصر با او کنار می آمد و او را به صلیب نمی کشید؟

گمان می کنم حتی اگر مسیح صبح تا شام و شب تا صبح در محراب به عبادت مشغول می شد؛ باز به صلیب کشیده می شد. چون عالمان یهود و نصارا، مسیح را این گونه به تصویر کشیده اند. ماکیاولی هم فرق میان موسی و مسیح را در همین داشتن و نداشتن شمشیر دانسته است. پس نمی بایست قیصر با مسیح کار داشته باشد ولی کار داشت. قیصر با طبیعت نبوّت سر ناسازگاری دارد. چنان که امروز هم استکبار با طبیعت آخوندی نا سازگار است.

بعثت پیامبر اسلام از همان آغاز با دشمنی روبرو شد. به همین دلیل، رسول خدا(ص) تا سه سال مامور به تبلیغ غیر علنی بود. اما سر سخت ترین دشمنان پیامبر خدا از سران قریش، ابو سفیان و ابو جهل بودند. آنان پرچمداری مخالفت با دین خدا را تا به آخر حتی تا به امروز بدست گرفته اند. اما دلیل این مخالفت چیست؟ مگر رسول خدا پیام آور چه چیزی است و ابلاغ کننده چه دینی است که مخالفان سر سختش نه از میان پا برهنگان و بردگان که از میان اربابان زر و زور و شهوت پرستان قومش شکل می گیرند.

اگر ابو سفیان به جدایی دین از سیاست معتقد باشد؛ دیگر از چه چیز اسلام نگران بود که تا این اندازه در مخالفت با رسول خدا مصمم بود. مگر در شعار قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا چه پیامی  نهفته است که نهاد سیاسی  مکّه، رهبری دشمنی با اسلام را بدست گرفت. نمی توان برای ابوسفیان دو حیث اعتقادی و سیاسی لحاظ کرد و این دشمنی را به حیث اعتقادی او نسبت داد. اصلاً چنین فرضی متصوّر نیست. اگر چنین بود؛ ابوسفیان شرط احتیاط را کنار نمی گذاشت. چون دولت مردان اهل مصلحت اندیشی هستند.

این تک ساحتی بودن را به حاکمان گذشته هم نمی توان منحصر کرد تا فرض جدایی دین از سیاست را در دنیای امروز محتمل تر دانست. هیچ امتیازی در این جهت میان سیاست دیروز و امروز نیست. تنها فرق این دو نوع سیاست در تجهیز به عقل ابزاری است که در گذشته به مثل امروز فراگیر نبوده است. تمام ابوسفیان های تاریخ تا به امروز تک ساحتی بوده و هستند. قدرت تنها ساحت مطلوب آنان است و دغدغه هیچ چیز دیگری را ندارند. البته تک ساحتی بودن انسان و جامعه سیاسی امروز بسیار شدید تر از گذشته است.

پس یا شعار قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا رسول اللّه(ص) در ذات خود با سیاست کار دارد که موجب برآشفته شدن اربابان قدرت شده است و یا دینداری اربابان قدرت، دلیل دشمنی با اسلام است. هیچ نشانه ای برای اثبات احتمال دوم وجود ندارد بلکه تمام نشانه ها احتمال خلاف را اثبات می کند. بعثت با سیاست کار دارد. شعار قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا حوزه معرفتی یا نهاد مدنی خاصی را مورد خطاب قرار نمی دهد. خطاب توحیدی اسلام فراگیر است. و البته این خطاب سیاست را بیشتر شامل می شود. اسلام، خواهان دینداری حداکثری در تمام حوزه های معرفتی و مدنی است. هم چنان که سیاست با بعثت کار دارد.

هرگز سیاست به بعثت نمی گوید به حوزه من وارد نشو. بلکه او نیز از بعثت سرسپردگی محض را طلب می کند. سکولاریسم حداقلی از روی اضطرار است و نه از روی اختیار. آن چنان که سیاست امروز از سر اضطرار حاضر به تحمّل اسلام تکفیری – وهابی و تشّیع لندنی شده است. اگر نبود اسلام ناب محمدی(ص) هیچ فرصتی برای آن دو هم نبود. باری بندگان سیاست با هر بعثت پیامبری به هراس بنیادین گرفتار می آمدند تا آن که با بعثت رسول مکرّم اسلام(ص) این هراس بنیادین جاودانه شد.

کد خبر 3618520

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha