۱۷ مرداد ۱۳۸۵، ۱۳:۱۶

/ نقد كتاب /

" آهسته وحشي مي شوم " رمان تقطيع و سرعت

" آهسته وحشي مي شوم " رمان تقطيع و سرعت

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " آهسته وحشي مي شوم " را مي توان رمان " من راوي " پرابهام و زبان ورزي توصيف كرد كه بدون پايبندي به وحدت هاي كلاسيك داستاني بي هيچ توضيح و تفصيلي تنها به روايت و پيشروي قصه در بستر زباني تازه خود مي انديشد.

به گزارش مهر، خلاصه اين داستان مطابق آنچه در پشت جلد كتاب آمده ماجراي دختري جوان است كه دست چپش را مي فروشد تا با قطع شدن تصادفي اش برود بشود تصاويري رنگارنگ از عشقي وحشي و فراموش شده براي دو دوست كه هر كدام به مرداب روزمرگي هاي اكنون عادت كرده اند و ناخواسته پرتو داغ عشقي كهن را بر روح دختر مي تابانند...

داستان از آن جايي آغاز مي شود كه آفاق با ادعاي اين كه دختر گمشده سعدي افشار سياه باز تئاتر نصر است سراغ او مي رود و سعدي هم اگرچه زيربار نرفته، كم كم رابطه پدرانه خود را با او شكل مي دهد...

آنچه خواندن رمان را - كه خواندنش چندان سهل هم نيست - جذاب و گيرا مي سازد، پرسش ها و مناسبات گمشده اي است كه همواره توسط راوي مكتوم مي ماند و از آن جايي كه راوي در قالب اول شخص ظهور يافته، همه پنهان كاري ها نشات گرفته از نوع رفتار (روايت) او قلمداد مي شود. آفاق اجازه افزوده شدن بر دانايي مخاطب را نمي دهد و ماجراها و روابط را به گونه اي پيش مي برد كه خواننده هيچ گاه با قطعيت و نتيجه گيري به سمت پيش داوري ها رهنمون نشود.

" آهسته وحشي مي شوم " با زبان و دنياي متفاوتي كه مي سازد خود را اثري زبان محور - البته عاري از فرم گرايي هاي افراطي - نشان مي دهد كه اگرچه فضاهاي درون متني اش دور از ما و زمانه ما نيست و آدم ها و اتفاقاتش به كل ملموس و اين جهاني به نظر مي رسد، با اين وجود الحان، گفتارها و ذهنيت هاي بكر و متفاوت شخصيت ها، كليت اثر را به مخلوقي جذاب و خواندني بدل ساخته است. " آهسته وحشي مي شوم " را مي توان نگاهي تازه از دريچه اي سابقا پنهان به دنياي انسان هاي وامانده و آرزومند دانست.

از نگاه مهر، رمان سرشار از شيرين سخني و ديالوگ هاي قبلا ناشنيده است. اثر كاملا امروزي اما جهان حاكم بر آن گم و محو و دست نيافتني جلوه مي كند. راوي مدام از جايي به جايي و از زماني به زماني ديگر مي پرد و البته در اين جدا شدن ها هيچ گاه مخاطبش را وا نمي دهد.

" آهسته وحشي مي شوم " حسن بني عامري اگر سينما بود مي شد جايزه بهترين مونتاژ و تقطيع، فيلمنامه نويسي و كارگرداني را به آن اعطا كرد؛ رماني كه بيش از طرح و شخصيت ، متكي به زبان است و شايد به جرات بتوان گفت بعد از چندين سال خواندن رمان هاي فارسي معمولي و خطي و ساده فهم (و قابل احترام در نوع و سبك خود) يكي از معدود آثاري باشد كه فرم و زباني متفاوت را در عين ملموس بودن به آزمون كشانده و خواننده بايد براي خوانش و فهم روابط و رفت و برگشت هاي درون متن وقت بيشتري از زماني كه براي رماني عادي مصروف مي دارد صرف كند.

خواننده اثر بسياري از ديالوگ هاي رمان را قبل تر نشنيده و كمتر چنين بافت پرتقطيع و سيالي را تجربه كرده است. لحن و گويش آدم ها شيرين و مملو از تكه كلام ها و اصطلاحات عاميانه " بكر " است. در چنين گويش يا روايتي، روزنامه رج زده مي شود، حوصله ها گشاد است، فرياد رعشه مي اندازد، تعصب را به خيك مي بندند، وجدان قلنبه مي شود، يكي از خوف خف مي كند و ديگري مشتش را لپه، يكي قدم ريزك مي رود و براق مي شود توي چشم ها و آن يكي پا كشان مي رود جايي مي تپد و ...

نويسنده در اين كتاب به ترفندهايي جديد و نوآورانه در رد و بدل كردن گفتگوها، تغيير صحنه ها و كات زدن به مكان ها و زمان هاي جديد، تداعي و ارجاع ها به گذشته، تغيير ضرباهنگ داستان و ... دست يافته كه بخش عمده اش را مديون " من راوي " خلاق و فاعلي است كه هر گاه اراده كند، ذهن و حضور سيالش را پرواز مي دهد و هر جا كه لازم بداند فرود مي آيد و دانه اي ورمي چيند و باز جستكي مي زند و ... هيچ هم مشخص نمي كند كه باز برخواهد گشت به خانه اول يا خير؟

" آهسته وحشي مي شوم " با زباني يكدست، روندي غيرخطي و درهم شكسته، گفتگوهاي قدرتمند، حضور نويسنده در متن، فاصله گذاري ميان داستان/ واقعيت و راوي/ نويسنده با مخاطب و جهان ناپيوسته و بريده بريده و پراوج و فرود داستان، بدون ترديد از آثار موفق و برتر چند سال اخير به شمار مي رود.

اين رمان در 296 صفحه نوشته حسن بني عامري به تازگي از سوي نشر چشمه در شمارگان دو هزار نسخه روانه پيشخوان شده است.

کد خبر 363800

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha