خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه ـ علیرضا سمیعی: وقتی فلسفه تحلیلی در دهه های ۱۸۹۰ و ۱۹۰۰ آغاز شد و در حدود ۱۹۲۰-۳۰ پر و بال گرفت، ایرانی ها هنوز با سنت های فلسفه پس از رنسانس آشنا می شدند. كتاب سیر حكمت در اروپا اثر «فروغی» كه نقطه عطفی در آشنایی ایرانیان با فلسفه های غربی است، تا برگسون پیش رفت. دكتركریم مجتهدی میگوید: فروغی طوری سرخورده شده بود كه از ادامه كار منصرف شد. لذا عمده مطالعات فلسفی در ایران حول و حوش فلاسفه قرون ۱۶و ۱۷ میلادی بود و تا سال های زیادی ایده آلیسم آلمانی علاقه ما را جلب می كرد. علاقه به ایده آلیسم منجر به آشنایی به اگزیستانسیالیسم و خاصه هایدگر شد و سنت دانشگاهی عموما كاری با فلسفه تحلیلی و رشته های نزدیك به آن نداشت.
به هر رو پیش از انقلاب سال ۵۷ دو اثر را می توان یاد كرد كه در سنت تحلیلی قرار داشت، سنتی كه فرگه راسل و وایتهد نمایندگان مهم آن بودند. در دهه ۴۰ شمسی غلامحسین مصاحب (صاحب دائرة المعارف) كتابی با عنوان «مدخل منطق صورت» نگاشت كه با واژه پردازی امروزی می تواند مقدمه ای بر منطق نمادین نام گیرد. اما از آنجا كه مصاحب بیش از هر چیز دیگر به عنوان ریاضیدان شناخته می شد این كار نیز در ردیف اشتغالات ریاضیات دانسته شد و مدت ها طول كشید تا آن را به فلسفه مربوط بدانند.
این كتاب در فهم منطق نمادین اثری كلیدی محسوب می شود خاصه آنكه منطق نمادین در سنت فلسفه تحلیلی جایگاهی برجسته دارد. هر چند دكتر ضیا موحد در توصیف این كتاب گفت: چنین اثری برای یك علاقمند به منطق راهی سربالایی و دشوار است. به هر رو دشوار بودن این كتاب با توجه به وضعیت آن سال ها دلیل دیگری بود تا فلسفه تحلیلی در ایران عمومیت نیابد. اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ نیز دكتر منوچهر بزرگمهر كتابی با عنوان «فلاسفه تجربی انگلستان» را به بازار آورد كه برخی از قسمت های مهمترین كتاب های لاك باركلی و هیوم را ترجمه كرده بود. وابستگی تاریخی فلسفه تحلیلی به سنت فلسفی انگلستان باعث می شود این اثر را در سیر فهم ما از گرایش های تحلیلی مهم قلمداد كنیم.
اما بزرگمهر شخصی دانشگاهی نبود. او از مترجمان برجسته شركت نفت بود و همین عامل سبب شد كتابش تاثیر چندانی در دانشگاه ها نداشته باشد. افزون بر این چاپ چنین كتابی خود بر اثر سنتی دانشگاهی نبالیده بود. درهمین دوره كتاب «زبان، حقیقت و منطق» اثرآیر به فارسی برگردانده شد. این كتاب در ۱۹۳۶ در انگلستان چاپ شده بود و شرحی مهم درباب پوزیتویسم منطقی محسوب می شد. این فعالیت ها در شرایطی انجام می شد كه به صورت موردی و جداگانه رخ می دادند. در حالی كه در ایران هنوز واژه فلسفه تحلیلی مطرح نشده بود و ما چندان این رشته را همچون گرایشی متمایز از روند فلسفه غرب نمی شناختیم.
فلسفه تحلیلی در غرب ادامه یك سنت انگلوساكسنی بود كه از قرن ۱۸ م آغاز شده و در نیمه اول قرن بیستم جایگاهی جداگانه داشت و از انواع ایده الیسم و اگزیستانسیالیسم كاملا مستقل بود. در سال های پس از انقلاب ۵۷ می توان دو سر آغاز جداگانه برای فلسفه تحلیلی شناسایی كرد؛ یكی كتاب «پوزیتویسم منطقی» نوشته بها الدین خرمشاهی بود كه در سال ۱۳۶۰ چاپ شد. خرمشاهی خود نوشتن این كتاب را نتیجه نوعی سرگشتگی معنوی میداند. اما تجدید چاپ كتاب نشان داد ما رفته رفته با این سنت آشنا می شدیم؛ هر چند به صورت مستقیم به دانشگاه ها راه نیافت. دیگر اینكه درهمین سال ها عبدالكریم سروش كه در دهه ۵۰ در لندن دانش آموخته بود آثاری به جا گذاشت كه ایرانیان را با فلاسفه معاصر انگلوساكسن آشنا كرد.
او پیش از هر فیلسوفی تحت تاثیر كارل پاپر بود و در دو كتاب «علم شناسی فلسفی» و «علم چیست فلسفه چیست» با تلفیقی از ترجمه و تالیف بحث های تازه ای به راه انداخت. او در آثار خود تلقی خویش از علم مدرن را توضیح می داد و ذیل آن مباحث كلیدی فلسفه علم را مطرح می كرد. آن تالیف/ترجمهها بیشتر به آنچه آن را پاپر مقدم می نامند و با نظریه ابطال گرایی مشهور است. این امر می توانست آثار او را در مقابل پوزیتویسم منطقی قرار دهد كه با ترجمه خرمشاهی به اثبات گرایی نزدیك بود.
بعدها یك بار خرمشاهی گفته بود كه پس از چاپ كتاب تا حدی پشیمان شده و حتی به نوعی توبه كرده است. به هر رو فعالیت سروش سپس با «درس هایی در فلسفه علم الاجتماع» ادامه یافت كه تبیین آرای فلسفه علوم اجتماعی در سنت انگلیسی و آمریكایی بود. سروش به صورت نظام مند آثاری را به فارسی ترجمه و تالیف كرده بود و در رواج فلسفه تحلیلی موثر افتاد اما فعالیت های سیاسی اش وی را از داشتن پایگاه مستمری دانشگاه دور كرد. پاپر با متمركز كردن ابطال گرایی در حوزه علم شناسی میخواست جایی جداگانه به امر مقدس بدهد و در عوض سروش با اظهار نظرهای عجیب در حوزه دین و شریعت راه جداگانهای را در پیش گرفت.
مواجهه ما با فلسفه تحلیلی به مثابه فلسفه ای متمایز در دهه ۷۰ شكل گرفت. این همان دهه ای بود كه مهمترین اتفاقات در آن رخ داد. دكتر یوسف علی آبادی كه در انگلستان تحصیل و تدریس كرده بود و صاحب مقالاتی بین المللی بود به ایران بازگشت. او به لحاظ آشنایی با فلسفه تحلیلی شخصی تراز اول محسوب می شد و با استادان صاحب كرسی و دانشگاه های بزرگ ارتباط داشت. اما هرگز علاقه ای به ترجمه یا تالیف به زبان فارسی نشان نداد و حتی نقل می كند كه معتقد بوده هر كس می خواهد در این رشته فعالیت كند باید زبان انگلیسی بیاموزد و از متون اصلی بهره گیرد.
در همین حیص و بیص دو شماره از فصلنامه ارغنون یعنی شماره ۷ و ۸ در سال های ۱۳۷۴ به فلسفه تحلیلی اختصاص داده شد. در آن شمارگان چند مقاله بسیارمهم ترجمه شد و نیز تالیف هایی دیده می شود كه بسیارمهم هستند. «درباب آنچه هست» و «دو حكم جزمی» از كواین، «برهان عالم خارج» از فرگه، «وصف ها» از راسل، «پیرامون اشاره» از استراسون از اثر گذارترین مقاله های قرن بیستم بودند كه در اروپا به توسعه فلسفه تحلیلی منجر شدند. همچنین در همین شماره ها مقالاتی از دكتر علی آبادی دكترعلی پایا و دكترضیا موحد به چشم می خورد. ترجمه های یاد شده چندان مناسب نیستند. هنوز لحن و طرز بیان فلسفه تحلیلی نهادینه نشده است. چرا كه برای اولین بار به صورت متمركز انجام می شد و به تبع حتی معادل ها مغشوش بودند و طول كشید تا بعدها تغییر كردند.
شاید بتوان اولین كتاب مستقل پس از انقلاب را اثری از دكتر موحد دانست. او كه دانش آموخته ادینبورا بود كتابی با عنوان «درآمدی برمنطق جدید» نگاشت كه در آن بیش از هر چیز بر منطق نمادین تاكید كرد. این اولین كتابی بود كه سبك و روشی مطابق با اسلوب های معمول در غرب داشت؛ و چون در مباحث فنی و پیچیده غرق نشده بود میتوانست شروع خوبی برای مبتدیان محسوب شود و به ترویج منطق جدید كمك كرد.
در كنار ایشان دكتر علی پایا استاد دانشگاه وسمین استر انگلستان كه جوان تر بود پا به عرصه گذاشت و سپس حوزه مطالعات خود را به فلسفه علوم اجتماعی و آینده پژوهی گسترش داد. او با این حركت از بحث های انتزاعی و البته محوری فلسفه تحلیلی جدا شد و به سمت كارهای انضمامی تر رفت. وی هر چند هنوز دیدگاه فلسفی خود را دارد مشغول فعالیت در رشته آینده پژوهی است كه چندان فلسفی نیست. همراه با این تحولات دكتر محمد اردشیر به دانشكده ریاضی دانشگاه شریف رفت. اردشیر كه در خارج از ایران به خاطر چند مقاله كلیدی در باب منطق ابن سینا شناخته شده بود درباره منطق ریاضیات منطق موجهات و منطق نمادین مقالاتی نوشت و كتاب هایی به چاپ رساند و دانشجویانی تربیت كرد.
شخصیت موثر دیگری كه همچنان فعالیت تاثیرگذاری دارد دكتر حمید وحید دستجردی بود. او در اوایل دهه ۷۰ از اكسفورد به ایران بازگشت. او نیز صاحب مقالاتی بین المللی به ویژه در معرفت شناسی بود. وی ابتدا در موسسه انجمن حكمت و فلسفه مشغول به كار شد و سپس به واسطه تاسیس مركز فیزیك نظری و ریاضیات (آی پی ام) توسط دكتر محمد جواد لاریجانی به پژوهشگاه ریاضی (آی پی ام) رفت. در موسسه انجمن حكمت و فلسفه هنوز ضیا موحد و دكتر شاپور اعتماد مشغول پژوهش و تدریس هستند. دكتر اعتماد برای اولین بار در كتاب «دیدگاه ها و برهان ها» مباحث مهمی را در فلسفه علم و فلسفه ریاضی ترجمه كرده بود.
انجمن حكمت همچنین برای مدتی میزبان دكتر سعید زیبا كلام بود. او كه پس از بازگشت از انگلستان در ایران با ترجمه كتاب «چیستی علم» بر سر زبانها افتاد بعدها تمركز خود را بر حوزه معرفت شناسی اجتماعی متمركز كرد اما با كتاب «معرفت شناسی طرح و نقد مكتب ادینبور» راه خود را در رشته معرفت شناسی علم ادامه داد و در دانشگاه های شریف، تهران، امام صادق(ع) و امیر كبیر تدریس كرد. وی كتاب «ساختارهای انقلاب های علمی» مهمترین اثر تامس كوهن را كه از مهمترین كتاب های فلسفه تحلیلی است ترجمه كرده است. این كتاب نشان میدهد چگونه مسائل تاریخی و اجتماعی بر معرفت و سپس علم اثر میگذارند.
شاید بتوان مهمترین اتفاق آكادمیك در فلسفه تحلیلی در ایران را تاسیس و تشكیل گروه فلسفه علم در دانشگاه شریف در سال ۱۳۷۵ دانست. در این دانشگاه برای اولین بار دانشجویانی كارشناسی ارشد در رشته فلسفه علم پذیرفته شدند. این گروه را دكتر گلشنی هدایت می كرد. وی به بحث های فلسفه و علم و دین اشراف داشت و صاحب مقاله است.
كسانی كه در دوره اول فلسفه علم شریف فارغ التحصیل شدند برای ادامه تحصیل به خارج از ایران رفتند واز اواخر ۷۰ تا میانه دهه ۸۰ به ایران بازگشتند. ایشان نسل سوم را تشكیل دادند و امروزه بدنه اصلی محققان و مدرسان فلسفه تحلیلی محسوب می شوند. دكتر مهدی نهرین اواخر دهه ۷۰ از كانادا به ایران بازگشت و طی دهه اخیر به عنوان یكی از مدرسان اصلی دانشگاه شریف انجمن حكمت و فلسفه بوده است.
دكتر امیر كرباسی زاده و دكتر حسین شیخ رضایی كه بورسیه انجمن در انگلستان بودند در رشته فلسفه علم و متافییزیك علم فعالیت می كنند. طرح متافیزیك علم موضوعی تكان دهنده در علم شناسی است تا حدی كه محمد لگنهازن آن را نوعی خیانت به فلسفه علم میخواند، زیرا از زمان فرگه و راسل مهمترین تلاش، جدا شدن از چیزی بود كه پایبندیهای بیمورد فلسفی در مورد علم و معرفت نامیده میشدند.
به هر حال در نسل بعدی یكی از شاخص ترین افراد دكتر لطف الله نبوی است كه كتاب های خوبی در زمینه آموزش در منطق جدید نگاشته و در رشته فلسفه منطق در دانشگاه تربیت مدرس فعال است. یكی از فارغ التحصیلان تربیت مدرس كه مدتی است از كانادا بازگشته است دكترموسویان است كه او نیز در حوزه متافیزیك فعالیت می كند.
حمید وحید پس از چند سال تدریس در(آی پی ام) سال ۸۲ پژوهشكده فلسفه علم را در همانجا تاسیس كرد و در سال ۸۴ اولین دوره دكتری فلسفه تحلیلی را به راه انداخت. تسلط ایشان به مباحث فلسفه تحلیلی و دسترسی مناسب(آی پی ام) به مقالات مهم و به روز و حضور فلسفه انگلیسی در بعضی دوره ها این نهاد را تبدیل به نهادی پیشرو كرد.
فلسفه تحلیلی تنها از طریق دانشگاه ها گسترش نیافت و در این ماجرا اگر از فعالیت هایی كه در شهر قم می شد یاد نكنیم، سخن را كامل نكرده ایم. حوزه علمیه قم در دهه ۷۰ تمایل قابل توجهی به فلسفه تحلیلی نشان داد به گونه ای كه گاه بعضی رشته ها حتی بیشتر از تهران در قم خوانده می شد. موسسه امام خمینی با توجه ویژه ای كه آیت الله مصباح یزدی به فلسفه تحلیلی داشت در ترویج این گرایش اثر عمده ای گذاشت.
به ویژه پس از مهاجرت محمد لگن هوزن به ایران و سپس سكنی گزیدن در قم باعث شد طلاب زیادی در این زمینه آموزش ببینند. البته ایشان بیش از هر چیز بر موضوع اخلاق تمركز دارند. همچنین آیت الله صادق آملی لاریجانی مطالعات قابل توجهی در فلسفه زبان و اخلاق تحلیل انجام داد و كتاب های نقادانه ای در فلسفه زبان نوشت. وی اخلاق تحلیلی را به درس های خود افزود. مركز دیگری كه در ترویج فلسفه تحلیلی در قم كارگر بود دانشگاه مفید بود. دكتر موسوی اردبیلی كه در كانادا فلسفه تحلیلی خوانده بود گروه فلسفه علم را به دانشكده فلسفه غرب اضافه كرد. دكتر مصطفی ملكیان هم تا زمانی كه در قم اقامت داشت در ترویج فلسفه تحلیلی، فلسفه اخلاق و حتی كلام جدید(كه به میزان زیادی از فلسفه زبان متاثر است) كوشید و سرانجام با نظریه معنویت و عقلانیت به تهران رفت.
مستقل از فعالیت های دانشگاهی و حوزوی تعداد زیادی كتاب در حوزه فلسفه تحلیلی ترجمه شد كه مهمترین آنها ترجمه آثار ویتكنشتاین بود. «رساله منطقی –فلسفی» توسط ادیب سلطانی و «پژوهش های فلسفی» به قلم فریدون فاطمی و بسیاری دیگر از آثار وی به دست مالك حسینی به بازار كتاب آمد.
یكی دیگر از مراكز آكادمیك در فلسفه علم دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات بود. در آنجا دكتر موسی اكرمی به تربیت دانشجو پرداخت و كتاب های مهم «پیدایش فلسفه علم» از رایشن باخ و «درآمدی به تحلیل فلسفی» از هاس پرس را ترجمه كرد. این دانشگاه به لحاظ پایداری در فعالیت دانشگاهی و نشر كتاب های مهم قابل ملاحظه است. در سال ۸۷ دكتر كاوه لاجوردی از كانادا به ایران بازگشت و یكی از مهمترین كتاب های فلسفه تحلیلی یعنی «نامگذاری و ضرورت» اثر كیریپكی را به فارسی ترجمه كرد.
هم اكنون بعضی از رشته های فلسفه تحلیلی همچون فلسفه اخلاق، فلسفه دین و فلسفه زبان به صورت واحدهای جداگانه در سطح كارشناسی و كارشناسی ارشد دانشگاه های مختلف ارائه می شود. دانشگاه امیر كبیر نیز یك دوره فلسفه علم برگزار كرد كه با توجه به صنعتی بودن این دانشگاه از اهمیت خاصی برخوردار است. در سال ۸۷ همزمان ای پی ام، دانشگاه شریف و واحد علوم و تحقیقات و انجمن حكمت پذیرای دانشجویان در سطح دكتری بودند.
در دهه اخیر نحوهای نارضایتی از طرح فلسفه تحلیلی به وجود آمد كه منجر به فعالیتهای خاصی شد. مثلا كتاب گری گاتینگ كه فلسفه های علم كانتیننتال را بر میشمرد هر چند اساسی نبود و ترجمه خوبی نداشت با استقبال مواجه شد. در آن كتاب از اندیشه فیلسوفانی مانند فوكو و كاسیرر در باب علم پرده برداشته شد. یا كتاب «بر ضد روش» از فایرابند با آن نگاه فرهنگی به مقوله علم، نگاهها را خیره كرد. رفته رفته این تصور كه میتوان با اضافه كردن یك سنت فلسفی دیگر كاستیها را رفع و رجوع كرد رنگ باخت.
شاید بتوان گفت ترجمه كتاب «خاستگاه های فلسفه تحلیلی» از دامت شاهد خوبیست. دامت، با بحث از اینكه هوسرل واضع نظریه پدیدار شناسی و فرگه از شاگردان برنتانو بودند نتیجه گرفت پدیدار شناسی و فلسفه تحلیلی از یك ریشه آب میخورند. دست كم یكی از نتایج این بررسها این است كه هم اكنون دكتر كرباسی زاده در اصفهان حلقهای تشكیل داده و مشغول بازخوانی آثار هوسرل است. توجه دكتر شیخ رضایی به جامعه شناسی علم و تكنولوژی را نیز باید در همین ارتباط درك كرد.
همچنین مطالعات دامنه دار دكتر مقدم حیدری در آثار فوكو و تلاش برای پیوند آن با علم دلیلی جز نارضایتی از روند فلسفه تحلیلی در ایران ندارد. فرجام فلسفه تحلیلی و متعلقاتش را باید به آینده محول كرد ولی این سئوال جای تامل دارد كه در حالی كه هنوز آرا متفكرین مهمی چون ماخ، پوآنكاره ورایشنباخ به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته چرا دانشجویان جوان خود را با آخرین مقالات ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ سرگرم میكنند.
نظر شما