به گزارش خبرنگار مهر، نمایش رادیویی «پل» کاری از هنرمندان رادیو نمایش است که به گفتگوهای پیرمرد ساکن در یک آسایشگاه با پرستار می پردازد. مرد از پنجره مقابل همیشه به یک پل چشم دارد و قول دخترش را به یاد می آورد که گفته است زمانیکه آن پل افتتاح شود نزد او بازخواهد گشت.
بخشی از دیالوگ های این نمایش را در زیر می خوانید و می‌توانید نمایش را به طور کامل در فایل ضمیمه گوش کنید. همچنین مخاطبان می‌توانند برنامه های رادیو نمایش را روی موج ۱۰۷.۵ بشنوند.
- دهنت و باز کن.
*میل ندارم چند بار بگم.
- پدرجان الان سه روزه که هیچی نخوردی مدیر آسایشگاه از دستت ناراحته. نمیشه که هر روز بشینی جلوی پنجره و خیره بشی به پل، تازه به هیچی هم لب نزنی.
*بهش می گفتی که من فردا دیگه از اینجا میرم.
- دیروزم همینو گفتی. پریروزم همینو گفتی. اصلا کجا می خوای بری؟
*اون پل و نگاه کن داره تموم میشه.
- هنوز نیمه کاره است. اصلا نمی فهمم چرا هر روز خیره میشی بهش؟
*اون تابلو روزشمار رو می بینی فقط یک روز دیگه مونده.
- برای همین غذا نمی خوری؟ تا افتتاح این پل اعتصاب کردی؟
*یه روزی ماشینا از روی این پل رد میشن، عین اسباب بازی سر می خورن و میان پایین ولی اون روز دیگه من اینجا نیستم...
نظر شما