خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- فرزاد فرهادی: ترکیه در جمعه شب برابر با ۱۵ ژوئیه سال ۲۰۱۶ شاهد سلسله حوادث دراماتیکی بود که توجه جهانیان را به خود معطوف کرد. گروهی از نظامیان ارتش ترکیه دست به کودتا زدند و بر ساختمان رادیو و تلویزیون مسلط شدند. پروازها لغو شد و پلها و راهها بسته شد. کودتاچیان به شکل موقت حریم هوایی آنکارا را در اختیار گرفتند. آنها هدف خود را حفاظت از دموکراسی و خط مشی سکولار عنوان کردند.
این کودتا فرجامی نداشت و کودتاچیان چند ساعت بیشتر دوام نیاوردند. در جریان این کودتا شماری کشته شدند. پس از کودتا بازداشت های گسترده شروع شد. همه کسانی که در کودتا شرکت داشتند یا به نوعی با آن در ارتباط بودند بازداشت شدند و این بازداشت ها همچنان ادامه دارد.
شماری زیادی استاندار و مقام ارشد دیگر برکنار شدند و ژنرالهای بسیاری بازداشت شدند. علاوه بر ژنرالها، شمار زیادی سرهنگ و هزاران نظامی دیگر بازداشت شدند. همچنین بازداشتها اعضای دادگاه عالی قانون اساسی را هم بی نصیب نگذاشت. همچنین شماری از اعضای شورای عالی قضات و دادستان کل برکنار شدند. ۲۷۴۵ قاضی یا دادستان عزل شدند.
روند اوضاع و تعداد کشته شدگان و طرفهای دخیل در واقعه و تحولات آن، گواه این مدعاست که حادثه بزرگی در ترکیه رخ داده است اما سئوال اساسی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا کودتا در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند؟
اشتباه محاسباتی و اجرایی نزد کودتاگران
عوامل اساسی در شکست این کودتا را می توان در چهار مورد خلاصه کرد؛
نخست، حضور مردم؛ در آغاز کودتا، رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه خطاب به مردم از آنها خواست که این کودتا را درهم بشکنند. وی گفت: «از ملت می خواهیم که هم اکنون به میدانها بیایند. ما به آنها واکنش لازم را می دهیم.» قدرت این فاکتور و عامل در درخواست رئیس جمهور از ملتش نیست بلکه سرعت واکنش مردم و همسویی با این دعوت است. جهانیان شاهد بودند که غیرنظامیان بدون سلاح در برابر تانکها ایستادند و از آنها بالا رفتند و نظامیان داخل آن را کتک زدند. کودتاچیان مسلح نمی توانستند در برابر این موج گسترده کاری از پیش ببرند.
در واقع کودتاچیان در محاسبات خود عامل مردم را در نظر نگرفته بودند. آنها دچار اشتباه محاسباتی شدند. کودتاگران انتظار داشتند که مردم اگر هم به آنها خوشامد نمی گویند حداقل در خانه می مانند و منتظر سرنوشت اوضاع می شوند اما این انتظار رخ نداد. مردم با قدرت به خیابانها آمدند و مشروعیت کودتاچیان را سلب کردند. این عامل فشار مضاعفی را به همه کودتاگران وارد کرد به ویژه به سربازان و آنها به راحتی تسلیم شدند. آنها فهمیدند که گول خورده اند. اردوغان درباره نقش مردم در شکست کودتا گفت: «آمدن مردم به خیابانها کودتا را شکست داد.» یا بنعلی ایلدریم نخست وزیر ترکیه گفت: موضع ملت درسی به هر که بخواهد به ساختار دموکراسی ضربه بزند داد از امروز هیچ قدرتی بالاتر از قدرت ملت نیست.
دوم، دودستگی نهاد نظامی؛ از ابتدا مشخص بود که دودستگی در داخل نهاد نظامی در قبال تحولات وجود دارد. بیشتر فرماندهان ارتش طرفدار کودتا نبودند و علیه آن موضع گرفتند. بازداشت رئیس ستاد ارتش و گروگان گرفتن آن گواه این مدعاست. علاوه بر آن مواضع فرمانده نیروهای ویژه در محکومیت کودتا و نیز حمایت نکردن سرویس های امنیتی و اطلاعاتی و استخباراتی و پلیس و وفاداری آنها به حکومت نیز در این راستا بود. در واقع اینکه بخشی از ارتش از کودتا حمایت نکرد و کودتاچیان در آن زمینه نداشتند که نتوانند بر مراکز اصلی قدرت مسلط شوند.
سوم، نبود پوشش سیاسی؛ هیچ گروه سیاسی اصلی اعم از دولتی و مخالفان از کودتاچیان حمایت نکردند. همه گروههای سیاسی از کودتا برائت جستند. «با وجود اختلاف نظرهای سیاسی، دموکراسی ما را به هم پیوند می دهد. ما حامی کشور و قانون هستیم»، «ملت هجمه برای به زانو درآوردن کشور را درهم شکست»، «میان کودتای نظامی و مدنی تفاوتی نیست و ما هر دو را محکوم می کنیم». اینها برخی مواضع سیاسی مخالفان سیاسی بود. این در واقع عنصر جدید قدرتمندی است که در ضدیت با ماجراجویی های نظامی و سیاسی خارج از مشروعیت است.
چهارم، نقش رسانه ها؛ کسی که دست به کودتا می زند باید متوجه ماهیت عصر جدید دنیا باشد. تکنولوژی های جدید به طرف اجازه نمی دهد که حاکمیت مطلق اطلاعاتی و انحصار آن را داشته باشد هر اندازه که ادوات در اختیار داشته باشد. با وجود تسلط کودتاگران برای تسلط بر رسانه های دولتی اما دولتی ها با مردم از طریق شبکه های اجتماعی رابطه برقرار کردند. رئیس جمهوری ترکیه از طریق فیس تایم و شبکه رسانه های خصوصی از مردم خواست که به خیابانها بیایند. نکته قابل توجه این است که همین شبکه های اجتماعی که تاچندی قبل حکومت ترکیه با آن مقابله می کند طوق نجات آن شد. رسانه ها در به شکست کشاندن کودتا و بقای حکومت ترکیه نقش اساسی ایفا کردند.
کودتا اخیر نشان داد که برای موفقیت کودتا تنها عامل نظامی موثر نیست بلکه باید مشوق لازم وجود داشته باشد و تحرک سیاسی مردمی ضد حزب حاکم در حمایت از کودتاگران موجود باشد تا ارتش بتواند به پشتوانه حمایت آنها نیروهای نظامی را به قلب پایتخت آورد مشابه حرکتی در مصر و از سوی نیروهای عبدالفتاح السیسی صورت گرفت. یا مشابه حرکتی که ژنرال عبدالکریم قاسم در عراق در ۱۴ جولای سال ۱۹۵۸ انجام داد و از یک فرصت تاریخی به خوبی بهره برداری کرد. هنگامی که حکومت پادشاهی در عراق تصمیم به حمایت از حکومت هاشمی در اردن را گرفت واحدهایی از ارتش عراق که برای این منظور تدارک دیده شده بودند هنگامی که از بعقوبه به اردن می رفتند در بغداد مراکز دولتی و کاخهای سلطنتی را نشانه گرفتند و به حیات نظام پادشاهی در عراق پایان دادند.
تبعات کودتا
به طور حتم کودتا تاثیرات مهمی بر ترکیه زخم خورده برجای خواهد گذاشت. در جبهه داخلی وزنه به نفع مدنی ها در مقابل نهاد نظامی سنگینی خواهد کرد. حکومت حزب عدالت و توسعه به دنبال بهبود روابط خود با گروههای اصلی مخالف که در لحظات حساس مسئولیت پذیری خود را نشان دادند حرکت خواهد کرد. اعتماد مردم به نهادهای دموکراتیک افزایش می یابد و این بینش تقویت خواهد شد که باید از این موسسات حمایت کرد.
اما نکته این است که سیاست گذاران در ترکیه بیش از حد به سمت آنچه پاکسازی نامیده می شود و تسویه و انتقام کشیده نشوند. نباید کودتا بهانه ای برای خلاص شدن از همه رقبا و دشمنان باشد. زورمداری و سلطه طلبی در اداره کشور با دموکراسی در سیاست ترکیه سازگاری ندارد. همین حضور مردم بود که حکومت ترکیه را نجات داد پس باید از آن حفاظت شود. مطابق قانون باید فقط شرکت کنندگان اصلی و واقعی در کودتا باید متناسب با جرمشان مجازات شوند.
در جبهه خارجی به نظر می رسد که ترکیه درصدد بازنگری فراگیر در روابط بین المللی برآید و سیاست جدید در عرصه روابط بین الملل در پیش گیرد. هرچند که کشور خاصی در حمایت از کودتاگران متهم نشده است اما مواضع اولیه آمریکایی در محکوم نکردن کودتا و مواضع حاکمان ترکیه و درخواست آنها از آمریکایی ها برای تحویل دادن گولن و متهم کردن آمریکا به حمایت از فتح الله گولن گواهی دهنده برخی مضامین خاص است.
برخی ناظران احتمالاتی مطرح می کنند از جمله اینکه روابط ترکیه و آمریکا رنگ خزان به خود بگیرد و پرونده هایی مانند تروریسم، آوارگان و اوضاع داخلی ناتو را تحت الشعاع قرار دهد و اینکه روابط میان ترکیه با ایران و روسیه و سوریه و عراق بهاری شود.
هنوز زود است که همه تبعات جمعه ۱۵ جولای را مورد ارزیابی قرار داد اما احتمالات زیادی مطرح می شود که بهره برداری از آنها از سوی سیاستگذاران در برخی کشورها از سر حکمت خواهد بود.
به هرحال قدر مسلم آن است که شکست کودتا سرآغاز حوادث بیشمار است و به مثابه پایان مشکلات و بی ثباتی در ترکیه نخواهد بود. اردوغان باید در سیاستها و مواضع خود بازنگری اساسی انجام دهد.
ارتش ترکیه تا زمانی که اردوغان در اندیشه احیای امپراتوری عثمانی و خصم ورزی با همسایگان این کشور است، امکان ندارد فرمانبردار باشد.
اردوغان خیلی دیر متوجه اقدامات بدون تامل خود شد. هنگامی که به توصیه های آمریکا برای ارسال سلاح و مهمات برای تروریستها در سوریه تن داد، ترکیه را به سوی کشوری بحرانی کشاند. هزاران نظامی ارتش سوریه بر این باورند که اردوغان ترکیه را به سوی سرنوشت نامشخص کشانده است. احتمال می رود که اردوغان به محاکمه های غیرقانونی روی آورد و بر دامنه محدودیتها بیافزاید. اردوغان هم اکنون دریافته است که در میان نهاد نظامی مخالفان قوی دارد. ترکیه قبل از کودتا با ترکیه پس از کودتا یکسان نیست. شرایط سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی ترکیه بسیار حساس است.
فرماندهان ارتش ترکیه گرچه اردوغان را نجات دادند اما این واقعه نشان داد که نظامیان به عنوان یک بازیگر اصلی در عرصه سیاست ترکیه مطرح شده اند. بدون شک رفتاری که با نظامیان کودتاگر شد و نظامیان عریان و کتک خورده و سربریدن یک نظامی همگی نشانه های خطرناکی است که وفاداری ارتش به اردوغان را در آینده سخت می کند. ممکن است که اردوغان ژنرالهای وفادار به خود را در بدنه ارتش وادار کند اما عمق واقعه بیش از این اقدامات است.
نظر شما