۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۲

یادداشت؛

فلسفه معماری و هویت دولت/ معماری به مثابه متن و رسانگی معماری

فلسفه معماری و هویت دولت/ معماری به مثابه متن و رسانگی معماری

آنگاه که معماری را به عنوان امری مدیریتی معرفی می‌کنیم، معماری را از پدیده‌ای صرفاً فردی به پدیده‌ای اجتماعی ارتقا می‌دهیم که قابلیت‌های سیستمی و رسانگی خود را در مساحت جامعه عرضه می‌کند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-مهدی دسترنج: وقتی از معماری صحبت می‌کنیم از چه چیز صحبت می‌کنیم؟ آیا «مکان» اولین و تنها مفهومی است که معماری خود را با آن به ما می‌شناساند؟ فیلسوفان در این باره به تفکر پرداخته‌اند. گنجانده شدن مقوله «أین» در میان مقولات دهگانه ارسطویی کافی بود تا آنان را به تفکر درباره «مکان» وا دارد.

البته پیش از ارسطو نیز مباحثی درباره «مکان» مطرح کرده بودند اما مقوله شدن «أین» بهانه‌ای مدوّن را پیشاروی فیلسوفان قرار داد. از آن رو بهانه که مقوله «أین» حاکی از نسبت میان شیء و مکان بود و نه خود مکان. ارسطو، مقوله «أین» را عبارت از سطح داخلی جسم مماس با سطح خارجی جسم دیگر می‌دانست. اکتفای به این تعریف می‌توانست معماری را به معنایی قشری و کالبدی تقلیل دهد اما تاریخ معماری چنین توقف و انحصاری را نپذیرفته است.

معماری، خود را هم زاییده معنا و هم زاینده معنا شناساند و توجهات را به امکان تأثیرگذاریش جلب نمود و ارتقا بخشید. فیلسوفان درباره امکان این تأثیر سخن گفتند. فارابی در «رساله فصول منتزعه» از امکان تأثیر خانه‌ها در اخلاق ساکنانش گفت و به شهریار توصیه کرد که برای مراقبت از اخلاق ساکنان باید به تأثیرات خانه‌ها توجه کند.

معماری به مثابه امر مدیریتی دارای ویژگی سیستمی

فارابی شهریار را به درنگ در معماری دعوت می‌کند تا نشان دهد که تدبیر در مکان به مدیریت اخلاق مردم منجر خواهد شد. به این ترتیب، میان سیاست و معماری پیوندی برقرار می‌کند. اما تاریخ نشان می‌دهد که رابطه سیاست و معماری نه منحصر به حفظ اخلاق بلکه به طور عمده به معماریِ انتحاری ابعادِ کمّی منجر شده؛ سیاستی که هویت و نمود قدرت خود را در «ترین»های طول و عرض و ارتفاع جست‌وجو می‌کند. از همین رو، تخریب معماری در خلال جنگ‌ها هم‌معنا با تخریب هویت و غرور کشورها دانسته شده است.

هرچند معماری، حتی در این حالت هم همچنان خاصیت مدیریتی خود را در نمایش معنا هویدا ساخته است. افزون‌تر، این وجه مدیریتی معماری دارای ویژگی سیستمی است و می‌تواند کل یا بخشی از یک سیستم معنایی باشد که با مخاطب به مکالمه می‌پردازد. تعین و تجسد مفاهیمی چون مرزداری یا بی مرزی برای تفکیک یا ترکیب معانی و شئون، و همچنین مرکزیت، قطبیت یا هم ارزی و پیوستاری در تدبیر هندسی مکان و عیان شدن یک سیستم میسر است. به این ترتیب سیاستمدار می‌تواند با معماری به تولید معنا و مخابره پیام و در پس آن به مدیریت مبادرت کند.

معماری به مثابه متن و رسانگی معماری

اندیشه نسبت دو سویه‌ای با زبان و واژگان دارد. اندیشه گاه می‌تواند در قالب کلمات متعین شود و گاه در قالب نشانه‌ها. این تعین آن‌چنان توسعه یافته که جهان، جهان نشانه‌ها معرفی شده و یا ملاصدرا، جهان را جهان کلام دانسته است. معنا خالق متن و معماری بوده و متن و معماری در خدمت بیان، تعین و تجسّد اندیشه قرار گرفته است و به عکس، متن و معماری نیز خالق اندیشه شده‌اند. پس همان‌گونه که آشفتگی زبان موجب آشفتگی اندیشه است، آشفتگی معماری نیز سبب آشفتگی معنا و تفکر می گردد. متن و معماری در تجانس با یکدیگرند و در این تجانس، سه‌گانه مؤلف، متن و مخاطب در معماری نیز متبلور است تا معماری حامل معنا برای مخاطب باشد و خصیصه رسانگی خود را عیان نماید.

البته باید توجه داشت آن‌گاه که از متن سخن می‌گوییم تنها متن منطقیِ حاصل از تفکر مراد نیست بلکه متنِ حاصل از تخیل را نیز در بر می‌گیرد؛ به همین وزان، معماری نه فقط تعین و تجسد اندیشه بلکه مانند شعر، بروز و ظهور تخیل نیز می‌باشد. این زاویه، فرصتی برای پیوند میان هرمنوتیک و معماری فراهم می‌آورد تا معماری به بهترین وجه به یاری معنا بیاید تا رابطه «من» و «شیء» و «مکان» به رابطه «من» و «معنا» ارتقا یابد.

ماحصل مقال تا اینجا، معماری را به مثابه امر مدیریتی معرفی می‌کند که دارای ویژگی سیستمی و رسانگی است و البته این، همه وجوه معماری نیست بلکه رخ‌نمایی از وجهی است مغفول که کاربردی ساختاری دارد.

دولت

آنگاه که معماری را به عنوان امری مدیریتی معرفی می‌کنیم، معماری را از پدیده‌ای به طور صرف فردی به پدیده‌ای اجتماعی ارتقا می‌دهیم که قابلیت‌های سیستمی و رسانگی خود را در مساحت جامعه عرضه می‌کند. پرسش این است که این ویژگی‌ها چگونه، چقدر و در خدمت کدام معنا می‌تواند باشد؟ اگر دولت به عنوان مظهر قدرت و اراده‌ای مؤثر (فردی یا برآمده از جمع) برای تضمین مطلوب و فضیلت در جامعه باشد، می‌تواند از معماری با ویژگی‌های یاد شده برای تضمین مطلوب بهره ببرد؛ چه اینکه در بخش اول گفته شد که حکومت‌ها و دولت‌ها در طول تاریخ برای هویت‌بخشی و نمایش قدرت از معماری بهره برده‌اند.

اما دولت فضیلت‌مند چگونه از معماری در تضمین فضیلت بهره ببرد؟ به گمان نگارنده این وجه از معماری بسیار قابل درنگ است و در صورت تفاهم، رخ‌نمایی به سزایی از معماری است. مشخص‌تر و برای مثال، اگر دیوان‌سالاری را به عنوان بخشی از دولت و همچنین زاویه‌ای از مواجهه اجتماعی-سیاسی در نظر بگیریم، معماری به مثابه امر مدیریتی می‌تواند به یاری دیوان‌سالاری و روان‌سازی آن بینجامد و به دولت، هویتی نو بدهد. برای تبیین این هویت نو، نیاز است به مفهوم «دیگری» در رابطه اجتماعی-سیاسی پرداخته گردد.

عدالت و دیگری

فارابی در فصول متنزعه «عدل» را در یک معنای خاص به معنای تقسیم خیرات مشترک میان شهروندان، و سپس حفظ و نگهداری آن خیرات به کار می‌برد. پس شهریار باید تحقق این معنا را تضمین و برآورده کند. پرسش این است که معماری در این تضمین و برآورده‌سازی چگونه نقش ایفا می‌کند؟ البته فارابی معنای عدل را وسعت می‌دهد تا درنگ در نسبت میان دولت و معماریِ عدالت نیز توسعه یابد. معلم ثانی در فصل ۶۴ فصول منتزعه، عدل را «تنظیم روابط اجتماعی از سوی انسان میان خود و دیگری در به کارگیری فضیلت» تعریف می‌کند.

بنابراین تدبیر در نوع مواجهه میان خود و «دیگری» و نسبتش با فضیلت، منجر به عدل خواهد شد. از همین رو، اندیشه در «دیگری» و معنای برآمده از آن، به تدبیر در امور شکل می‌دهد و به تبع، هویت خاصی نیز به دولت، رؤسای شهر برین فارابی و همچنین ارکان شهر خواهد داد. فرض کنیم شهریار بنا دارد به تنظیم روابط میان دولت و دیگری در بهره‌مندی از فضیلت بیندیشد و مفاهیمی جعل کند تا معماری در تضمین این مفاهیم نقش ایفا کند. اگر در یک دولت دیوان‌سالار، مواجهه رؤسای شهر برین با دیگری یا مواجهه ارکان شهر با دیگری از پس سازه‌هایی با دیوارهای برآمده و اتاق‌های تو در تو باشد، خاصیت رسانگی معماری چه معنایی را به «دیگری» به مخابره می‌کند؟

مواجهه از بالا به پایین با دیگری، ارباب-رعیتی، اشرافی و ... چه نوعی از معماری را صورت می‌دهد؟ اما در فرضی دیگر، اگر شهریار مفهوم‌های پاسخ‌گویی و شفافیت را در تنظیم روابط میان دولت و «دیگری» در بهره‌مندی از فضیلت جعل کند، به این ترتیب، آیا تحقق روابط پاسخ‌گو و شفاف، منجر به «معماریِ در معرض» خواهد بود؟ این «معماری در معرض و شفاف» چگونه تجسدی دارد؟ مثلا اتاق‌هایی شیشه‌ای یا با حائل‌هایی بسیار کوتاه است که فعالیت‌ها را در پیشاروی دیگری قرار می‌دهد و مواجهه رؤسای برین با «دیگری» را از رابطه‌ای عمودی به رابطه‌ای افقی مبدل نموده یا حتی از پایین به بالا می‌کند؟

اندیشیدن در برآورده‌سازی معنای مراد و مطلوب با معماری چه در دولت و چه در شهر ضمن ارتقای معماری، وجوه دیگری از آن را عرضه خواهد کرد. مهم اما همین توجه، اندیشیدن و تلاش برای برآورده‌سازی معانی مطلوبی است که از پس توجه به وجوه مدیریتی، سیستمی، رسانگی و کشف سایر وجوه معماری به دست می‌آید.

منابع:

اوجبی، علی. (۱۳۸۸). آیین شهریاری نزد پیشینیان. ماهنامه کتاب ماه فلسفه، ۲۸، ۳-۱۱.

فارابی، ابونصر. (۱۴۰۵ ه.ق). فصول منتزعه. دکتر فوزی نجار (تحقیق و تصحیح). تهران: مکتبه الزهرا (س)

کد خبر 3736189

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha