خبرگزاری مهر-گروه هنر: لوئیچی کامپونیلی مدیر فستیوال سینمایی «سالنتو» ایتالیا که شناخت خوبی هم از سینمای ایران دارد چندی پیش به دعوت عباس رافعی و فرید میرخانی دو فیلمساز ایرانی در کشورمان حضور یافت تا بیشتر با ایران و هنر ایرانی آشنا شود. وی در این سفر با حضور در خبرگزاری مهر به تعدادی از پرسش های ما درباره سابقه ورودش به عرصه هنر و سینما، شناختش از سینمای ایران و دیدگاهش درباره قضاوت های جهانی نسبت به فیلم ها و سینماگران ایرانی پاسخ گفت.
وی در بخش نخست این میزگرد درباره راهاندازی جشنواره سالنتو و برگزاری تورهای سینمایی و پرداختن به فرهنگ دیگر کشورها در این جشنواره صحبت و همچنین تاکید کرد با سفر به ایران تصورش نسبت به کشورمان واقعیتر شده است. او از سینماگران ایران خواست تا تصویر واقعی این کشور را با فیلمهایشان به جهان نشان دهند و نگذارند رسانههای غربی این تصویر را بسازند.
در بخش دوم گفتگو اینگونه اشاره شد که وجهه انسانی سینما و تاثیر آن بر احساسات مهمترین چیزی است که این سینماگر از سینما طلب دارد و معتقد است فیلم های هنری و تجربی شاید برای جشنوارهها ساخته شوند، اما مردم طالب سینمایی واقعی و ملموس هستند. تاکید وی بر این بود که در جشنوارههای بزرگ انتخاب فیلم بیشتر سیاسی است ولی هدف اصلی فیلمساز باید این باشد که به مردم نزدیکتر باشد چون مردم با نظراتشان میتوانند به روند فیلمسازی کمک کنند.
سیزدهمین دوره جشنواره فیلم سالنتو ایتالیا دوم تا دهم سپتامبر (۱۲ تا ۲۰ شهریور) در ایتالیا برگزار شد و جایزه بهترین فیلم این دوره از جشنواره به «فصل فراموشی فریبا» به کارگردانی عباس رافعی رسید.
با ما در بخش پایانی این میزگرد همراه میشوید:
*مهمترین معیار شما به عنوان مدیر فستیوال سینمایی «سالنتو» برای انتخاب فیلم در جشنوارهتان چیست؟
لوئیچی کامپونیلی: برای ما جلب توجه مخاطب و احترام به او اهمیت زیادی دارد و اگر فیلمسازی حتی موفق، که با فیلمش در جشنوارههای مختلف حضور داشته، از ما بخواهد که فیلم وی را انتخاب کنیم، صرفا به دلیل شهرت او چنین کاری نخواهیم کرد. اگر ما فیلم چنین فیلمسازی را در فهرستمان بگذاریم اما مخاطب نداشته باشیم، به هدف مورد نظر نرسیدهایم پس مهم این است که مخاطب به فیلم ها جذب شود.
عباس رافعی: در حقیقت جذابیت مهمترین عامل انتخاب فیلم برای وی به عنوان مدیر فستیوال است.
فرید میرخانی: آنچه او همیشه روی آن تاکید دارد فیلم به عنوان یک کلیت مشخص و کامل است؛ اگر فیلمی کامل نباشد و کارگردان به صرف نامش انتظار داشته باشد فیلمش در جشنواره به نمایش درآید، او نمیپذیرد چون میخواهد یک فیلم تمام و کمال را ببیند و درباره آن تصمیم بگیرد. چنین فیلمهایی قطعا به بخش رقابتی فستیوال سالنتو راه پیدا نمیکنند. این وضعیت اخیرا برای فیلمی بنگلادشی پیش آمد که هنوز تدوین بخش آخر فیلم به انتها نرسیده بود اما برای جشنواره ارسال شد و آقای لوییجی به دلیل همین نقص آن را نپذیرفت.
کامپونیلی: به طور مثال در دوره اخیر جشنواره سالنتو ۱۰۷۴ فیلم برای ما ارسال شد. از این میان ۳۰۰ عنوان چارچوب و عناصر اولیه یک فیلم را دارا بودند و به همین دلیل انتخاب شدند و در نهایت ۱۰ عنوان در بخش رقابتی فیلم بلند، ۱۰ عنوان در بخش مستند و ۱۷ فیلم کوتاه شرکت کردند.
*چند فیلمساز ایرانی در این میان جای داشتند؟
کامپونیلی: ۴ فیلمساز ایرانی آثار خود را که شامل یک فیلم بلند، یک مستند و ۲ فیلم کوتاه بود در این جشنواره ارایه کردند.
رافعی: دوستی میگفت وقت برگزاری فستیوال ونیز دیدم هزاران بسته پستی باز نشده وجود دارد، در حالی که فستیوال در حال برگزاری بود. آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟
کامپونیلی: باید گفت بله حقیقت دارد چون حداقل ۱۰۰۰ فیلم و دیویدی به فستیوال ها میرسد و این همه فیلم را فقط ۲۰ نفر باید بنشینند و باز کنند تا ببینند چه چیزی ارسال شده است. البته حالا که فیلم ها، دیجیتالی شده راحتتر میتوان به این کار رسیدگی کرد و به صورت آنلاین ابتدا با محتوای اثر ارسالی آشنا شد.
رافعی: اما هنوز خیلی از جشنوارههای بزرگ مثل کن یا برلین به صورت دیجیتالی فیلم را نمیپذیرند.
*به عنوان مدیر یک فستیوال و با توجه به شناختی که از فیلم و فرهنگ ایران به دست آوردهاید، درباره سرمایهگذاری مشترک چه نظری دارید و معتقدید چقدر خوب است که با ایران برای ساخت یک فیلم سرمایهگذاری مشترک داشته باشید؟
کامپونیلی: معمولا این کار بخش سیاسی است که برای سرمایهگذاری مشترک تصمیم میگیرد چون این یک تصمیم سیاسی است، اما جدای از چنین مسایلی کارگردانان میتوانند به سالنتو بیایند و فیلمبرداری خود را آنجا انجام دهند و ما در این زمینه بسیار حساس هستیم که به آنها کمک کنیم، مثلا بخشی از هزینه هتل را به آنها برمیگردانیم و یا برای استفاده از لوکیشن هزینه ای دریافت نمی کنیم، برای حمل و نقل، غذا و حتی بازیگر هم کمک میکنیم تا بازیگران ما بتوانند در این فیلم ها بازی کنند، دستیارها هم میتوانند از میان افراد متخصص ایتالیایی انتخاب شوند. با توجه به این که تریگازه در جنوب سالنتو واقع است و تنها ۲ کیلومتر با دریا فاصله دارد، میتوان اطمینان داشت که مردم چنین لوکیشنهایی را دوست داشته باشند. این شهر یک شهر قدیمی بسیار زیبا است. البته تا به حال هیچ ایرانی تصمیم نگرفته که در تریگازه فیلم بسازد، اما فیلمسازان بسیاری از هند و آمریکا به این شهر آمده اند.
میرخانی: در این شهر آژانسهای فیلمسازی هم وجود دارند که حتی حاضرند برای ساخت فیلم کمک مالی هم بکنند.
کامپونیلی: بله این در صورتی است که شما با مقامات شهری مثل شهردار هماهنگ باشید، در این صورت ممکن است به فیلمساز کمک مالی هم بشود چون آن پول در همان شهر خرج میشود و به این ترتیب برای شهروندان شغل ایجاد میشود.
*آیا برای فیلمسازی که بخواهد آنجا کار کند، ایده خاصی را تعیین میکنید تا روی مضمون مورد نظر شما کار کند؟ یا فیلمساز در انتخاب موضوع آزاد است؟
کامپونیلی: ما ایده نمیدهیم ولی وقتی فیلمساز ایدههایش را میآورد برایش بازاریابی میکنیم. به جز سیگار و الکل که تنها مواردی هستند که در شهر ما غیرقانونی هستند و شما نمیتوانید از آنها در فیلمتان بهرهبرداری کنید، در موارد دیگر ما به فیلمساز کمک میکنیم که بتواند برای فیلم بازاریابی و سرمایه کسب کند. به طور مثال اگر شما بخواهید یک مارک عینک را در فیلمتان داشته باشید، ما برای آن بازاریابی انجام میدهیم تا بتوانید از آن برند مبلغی دریافت کنید و کارتان پیش برود.
*یعنی گرفتن آگهی به صورت غیرمستقیم؟
کامپونیلی: بله به این میگویند تبلیغات غیرمستقیم. به این ترتیب فیلمی ساخته میشود که به واسطه آن، شهر هم معرفی میشود و در نهایت این امر کمک میکند تا شهر به مرکزی توریستی بدل شود.
*شما هر سال مهمانان بزرگ و صاحب نامی را از میان بازیگران و کارگردانان به جشنوارهتان دعوت میکنید. دلیلش چیست؟
کامپونیلی: جشنواره ما بودجه خیلی کمی دارد و نمیتوانیم تبلیغی از راه نشریات و مجلهها انجام دهیم، اما به واسطه حضور ستارهها میتوانیم توجه نشریات را جلب کنیم تا از جشنواره خبر منتشر کنند و به این ترتیب جشنواره ما هم در نشریات پوشش خبری پیدا میکند.
جالب این است که حضور این چهرهها هم برای مردم اهمیت دارد و هم از آن سو توجه سایر هنرمندان به شهر جلب میشود. در مدتی که جشنواره برگزار شده بازیگران مطرح آمریکایی هم به شهر مورد نظر آمده و حتی عاشق این شهر کوچک شده و آنجا ماندهاند. حتی یکی از این بازیگران، آنجا رستورانی باز کرده که موجب شده آمریکاییهای دیگر به آنجا جلب شوند و به این ترتیب این جشنواره شهر را معرفی کرده و به آن وجههای جهانی داده است.
میرخانی: این تاثیری است که سینما میتواند حتی برای یک شهر داشته باشد.
کامپونیلی: بله. اصلا شهرت ما از این راه کسب شده است، ما سعی میکنیم با کمک فیلم های نمایش داده شده نظرها را عوض و توریست وارد شهر کنیم. با این کار برای شهر شهرت میآوریم و در عین حال مردم شهرمان هم با مخاطبان زیادی که دارند، شاد هستند. ما سعی میکنیم بازیگرانی از سراسر جهان را دعوت کنیم، به طور مثال چندی پیش که در هنگکنگ بودم با تعجب جامعه هنری و مردم روبه رو شدم که چطور رضایت بازیگران مطرح آنها را جلب کردیم تا در جشنواره ما شرکت کنند. همین که در کشورهای مختلف تور میگذاریم عامل ارتباطی برای جلب توجه است. همچنین ما در جشنوارههای مختلف با چهرههای مختلف آشنا شده، با آنها ارتباط برقرار میکنیم و به این ترتیب به شهر و جشنواره دعوتشان میکنیم. این نکته را هم بگویم که من هیچ وقت مراسم فرش قرمز (رد کارپت) برگزار نمی کنم اما همه بازیگران بزرگ به شکلی دوستانه در میدان شهر جمع میشوند و در کنار مردم مینشینند. در واقع باید گفت رابطه ما اصلا تشریفاتی نیست.
ما به این ترتیب سعی میکنیم مردمیتر برخورد کنیم، هدف ما معرفی شهر و بازگرداندن منافع این ارتباطات به شهر است. از نظر بیرونی هم همه یکسان هستیم. شاید برای جشنوارههای بزرگ قابل قبول نباشد، اما ما خیلی مردمی عمل میکنیم تا همه بتوانند، بیایند و بگویند اوه خدای من این فلانی است که در فلان فیلم دیدم. مردم هم خیلی از این نزدیکی با چهرهها و سلبریتیها مخصوصا در جلسات پرسش و پاسخ استقبال میکنند.
در واقع در جشنوارههای بزرگ همه مردم و چهرهها وقتشان را در رد کارپت صرف میکنند و کسی در سالن سینما نیست، اما در جشنواره شهر من، همه در سالن مینشینند و فیلم نگاه میکنند. این رفتار از آنجا میآید که ما معتقدیم برای این که بخواهیم فرهنگ را مردمی کنیم باید از پایین شروع کنیم و این آموزش ها باید رایگان باشد.
*شما بیش از هر چیز بر مردم تاکید دارید. فکر میکنید مخاطبانتان چقدر طرز فکر شما را قبول داشته باشند؟
کامپونیلی: ما با مردممان احساس نزدیکی زیادی داریم و با توجه به این که خانوادهها بیشتر داستانهای عاشقانه دوست دارند یا فیلمی را دوست دارند که نشان دهنده سختیهای زندگی باشد، سعی میکنیم چنین فیلمهایی را برای آنها انتخاب کنیم. در فیلمهای ایرانی آنها این مشترکات زندگی را میبینند و با آن ارتباط برقرار میکنند و آن را دوست دارند. فراموش نکنید که سیسیل خیلی به زندگی امروز شرقی نزدیک است و اشتراکات زیادی با ایران دارد.
*چه شد که فیلم «فصل فراموشی فریبا» را انتخاب کردید؟ آیا ایران به حد کافی برای مخاطبان اینترنشنال شما شناخته شده است؟
کامپونیلی: من خیلی تحت تاثیر این فیلم قرار گرفتم چراکه شخصیت زن در این اثر بسیار تاثیرگذار است و برای تماشاگر این سوال پیش میآید که چرا او این کارها را میکند؟ چرا اینقدر تلاش میکند و طرف مقابل کاری نمیکند؟ چرا از کسی کمک نمیگیرد؟ در ۱۵ دقیقه اول فیلم تعداد زیادی سوال برای مخاطب مطرح میشود. بعد از آن این شخصیت شروع به تغییر می کند چون هنوز عاشق همسرش است. این احساس او به این نیست که دوست دارد کتک بخورد، بلکه همسرش را دوست دارد. او همواره تلاش میکند و شما با تماشای این صحنهها متوجه میشوید چقدر شخصیت این زن قوی است و چه کارهایی انجام می دهد تا خانواده را دوباره متحد کند. شخصیت اصلی «فصل فراموشی فریبا» یک زن است و این سوژه در حالیکه در ایتالیا زنان زیادی هستند که توسط مردها کشته میشوند، جالب بود. تفاوت زنان ایتالیایی و زنان ایرانی این است که زنان ایتالیایی خشونت را قبول میکنند و در عین حال میزان خشونت به زنان ایرانی نسبت به ایتالیا خیلی کمتر است. در ایتالیا زن آزادی زیادی دارد، ولی قتل های بسیاری هم در جامعه نسبت به وی صورت می گیرد و هر روز خبری درباره کشته شدن زنی توسط اعضای خانواده شنیده میشود، یا خبری درباره اینکه یک زن توسط مردی مورد تجاوز قرار میگیرد و چنین خبری دیگر برای جامعه عادی شده است.
*یعنی فکر می کنید این خشونت آنجا بیشتر دامن زنان را میگیرد؟
کامپونیلی: بله زنان در معرض خشونت زیادی قرار میگیرند، اما نزد پلیس نمیروند که شکایت کنند. فکر میکنم قدرت زن در این فیلم کاملا دیده میشود؛ زنی که شخصیت اصلی فیلم است به جایی میرسد که تصمیم بگیرد باید خانه را ترک کند یا تلاش کند آن را تا بازگشت همسرش نگه دارد؟ درصورتی که زنان ایتالیایی میترسند در صورت ترک شوهرشان، کشته شوند. آنها نمیتوانند در باره آینده خود تصمیم منطقی بگیرند و حتی بارها دیده شده که اگر مردی جواب رد بگیرد، افراد خانواده زنی را که به او جواب رد داده است، بکشد.
رافعی: فکر میکنید این فیلم پیامی برای زنان ایتالیایی دارد؟
کامپونیلی: بله؛ دو پیام دارد. ابتدا سوالی برای تماشاگران ایتالیایی ایجاد میشود که اگر این اتفاق در ایتالیا رخ می داد مرد همسرش را می زد؟ و یا زن باز هم رفتارهای چنین مردی را تحمل می کرد؟ و بعد میفهمید این زن چرا چنین رفتار میکند. در واقع بعضیوقتها اگر کسی را خیلی دوست داشته باشید، تحمل میکنید چون نمیخواهید از دستش بدهید. از طرفی چون از دست دادن یک نفر شما را میترساند، شروع میکنید به زدنش چون میترسید و در واقع عشق زیاد را با خشونت نشان میدهید.
رافعی: نکته ای در فیلم هست که برداشت دیگران از آن برای خودم بسیار جالب بودم. شخصیت زن از اول فیلم در حال بافتن یک ژاکت برای همسرش است و بعد در انتهای فیلم خودش آن را میپوشد. رییس مهاجرت آلمان که فیلم را دیده بود گفت این فیلم به زنان اروپا یاد داد که ژاکت خودشان را ببافند و به نظرم خیلی حرف عجیبی بود.
کامپونیلی: مدلهای مختلف عشق وجود دارد وقتی شور و شوق و شهوت زیادی در عشق باشد، آن شوق بیشتر ممکن است به خشونت تبدیل شود. شاید زنان ایران جنگنده هستند، اما مفاهیمی که برایشان میجنگند فرق میکند؛ آنها شخصیتهایی قوی هستند که زیر فشار محدودیتها آسیب میبینند. در هر حال هیچ چیز بدون هزینه نیست و بدون مبارزه قوی نمیشوید، هر چیزی هزینه ای را دارد.
از طرفی شاید زن اروپایی زندگی شادی داشته باشد و محدودیتهایش نسبت به زن ایرانی کمتر باشد، اما این زندگی آزاد ممکن است مانع شود شخصیت او در این مسیر پخته شود. در حالی که سختیهای زندگی میتواند جنبه مثبتی داشته باشد و موجب شود شخصیتی که شکل میگیرد قویتر و پختهتر از تجربه های شاد باشد.
وقتی فیلمهای ایرانی را نگاه میکنید سوالهای زیادی برایتان مطرح میشود. اما تنها تفاوت زن ایرانی با زن ایتالیایی فقط از نظر نوع دید است، و گرنه سختیهای زندگی مشابه هم هستند. زن میخواهد خانواده تشکیل دهد، بچههایش را بزرگ کند، موقعیت شغلی داشته باشد، عشق داشته باشد. همه زنان این را میخواهند اما به ما گفته میشود زنان مسلمان تحت فشار خیلی زیادی هستند، اما این واقعیت ندارد، چون شما نسبت به اروپاییها از قدرت بیشتری برخوردار هستید.
*تفسیر شما برای من خیلی جالب است. من از حرفهای شما چنین برداشت کردم که این زن به همسرش عشق زیادی دارد و سعی میکند تا مشکلات را پشت سر بگذارد و در نهایت پیام امیدبخشی دارد؛ در حالی که ممکن است برخی هم این فیلم را به عنوان اثری سیاهنما ببینند و بگویند جامعه ما چه سختیهایی به زنان تحمیل میکند و اتفاقا بگویند چون فیلمی سیاهنما است شما آن را برای جشنوارهتان انتخاب کردهاید.
کامپونیلی: من این زن را با زنان ایتالیایی مقایسه میکنم و می بینم تفاوتی بین زن ایرانی و ایتالیایی نیست. وضعیت زنان ایتالیایی و ایرانی شبیه هم است فقط در فضایی متفاوت زندگی میکنند. درواقع فضای زندگی مسلمان و کاتولیک یکی است، اصلا وضعیت تلخی نیست، شرایطی کاملا عادی است. اگر به افغانستان یا عراق برویم هم همین را میبینیم. به همین دلیل پیامی که فیلم برای یک زن دارد خیلی خوب است چون وقتی این زن تلاش دارد تا خانوادهاش را نجات بدهد، دقیقا نشان میدهد که چقدر قوی است. البته من نمیدانم واکنش زنان ایرانی نسبت به این فیلم چیست؟
رافعی: به نظرم زنان ایرانی هم دید خوبی به فیلم داشتند.
کامپونیلی: این شخصیت میتواند در ایران یا هر جای دیگر جهان وجود داشته باشد. زنان هر جا که باشند هر روز با همین مشکلات زندگی میکنند و از سوی دیگر چون مغز زن همه جانبهنگر است ولی مردها فقط میتوانند بر یک چیز تمرکز کنند، این فیلم هم برای مردها و هم برای زنها قابل درک است.
رافعی: میدانید ایشان چطور این فیلم را انتخاب کرد؟ مدیر فستیوال آسیاتیکا داور جشنواره هند بود و آنجا فیلم را دید و نظرش این بود که شخصیت زن در فیلم بسیار قوی است. او تاکید نکرد که فیلم خوبی است، بلکه بر شخصیت این زن تکیه کرد و اینطوری این فیلم دیده شد. درواقع مخاطبان جهانی و یا حداقل مخاطبان هندوستان که به فیلم جایزه دادهاند، نظرشان این بوده که یک زن قوی ایرانی دیدهاند که رانندگی میکند، دعوا میکند و در نهایت میتواند حقش را بگیرد.
کامپونیلی: فیلمهای زیادی از جامعه مسلمانان هستند که زنان را در مرکز داستان قرار میدهند. در پاکستان، بنگلادش و در کل کشورهای مسلمان، زنان خیلی قوی را میتوان دید. در بنگلادش هم زن مسلمان همین شخصیت را دارد و در مرکز داستان قرار دارد و مشکلات زیادی در اطرافش وجود دارد چون او همیشه مادر است.
*منظورتان از این که میگویید قویتر است، این است که چون خودش را قربانی میکند قویتر است؟
کامپونیلی: نه زن ایرانی خودش را برای هر چیزی فدا نمیکند. او برای نجات دادن خانوادهاش این کار را میکند. قربانی کردنش مثل درآمدن خورشید است، همه را زنده میکند و به همه زندگی میبخشد.
*فکر میکنید شخصیتهای قهرمان ایرانی آیا میتوانند به نوعی رفتارسازی کننند و در جهان تاثیرگذار باشند؟
کامپونیلی: فستیوالها با هم فرق دارند چون افراد متفاوتی آنها را شکل میدهند و افراد متفاوتی از سراسر جهان هم فیلم ها را میبینند. با این حال قطعا فیلمها بر مخاطبان خود تاثیر میگذارند و دیدگاه ها عوض میشود. مثلا دیدی که مردم نسبت به مسلمانان دارند، تغییر می کند. به این ترتیب از نزدیک میبینند چقدر زنان و افراد مسلمان با تصوری که آنها دارند متفاوت هستند. وقتی میبینند مسلمانها نه تروریست هستند و نه فرقی با دیگر مردم جهان دارند؛ فیلم تاثیرش را گذاشته و از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. در نتیجه وقتی به مردم دیگر نقاط میگویند مراقب مسلمانان باشید، در حالی که آنها در این فیلمها میبینند مسلمانان مثل خودشان هستند، دیگر نگرانی وجود ندارد و می فهمند که مسلمانان هم افراد صبوری هستند. آن وقت متوجه میشوند که همه چیز کاملا با تصورشان متفاوت است. آنها یک زن یا یک مادر را میبینند که مراقب پسرش است و میتواند مراقب دنیا باشد و مرزبندیها و جنگها در نتیجه این دید جدید از بین میرود.
*با توجه به ارتباط شما با جشنوارهها و منتقدان و با توجه به ارتباطی که با آنها دارید، فکر میکنید چنین پتانسیلی را منتقدان هم میبینند؟
کامپونیلی: ما با آدمهای زیادی در ارتباط هستیم، با هم حرف میزنیم و فکر میکنم با هم همعقیده هستیم اما چیزی که مشکل ایجاد میکند این است که از طرف ایران فیلم زیادی برای ما که در آن سو زندگی میکنیم، ساخته نمیشود.
*دوست دارید این فیلمها بیشتر زندگی در ایران و مردم ایران را نشان دهند؟
کامپونیلی: فستیوالهای زیادی وجود دارند که تمرکزشان بر آسیاست. ۵ یا ۶ سال پیش در تلویزیون ایتالیا ساعت یک شب فیلمهای ایرانی را به نمایش درآوردند و با توجه به آن زمان پخش باز مخاطب وسیعی داشت. در نهایت حدود ۱۵ یا ۱۶ فیلم روی آنتن رفت. یا مثلا در این سفر به موزه سینما رفتم و چیزی که میدیدم باورکردنی نبود. در لسآنجلس هم چنین موزهای وجود ندارد. چون یک مجموعه از آغاز ساخت فیلم در ایران تا به حال را دربرگرفته است. باید چنین چیزهایی را با تور به دیگران معرفی کنید و به دنیا نشان دهید چون کسی درباره فیلمهای ایرانی شناخت ندارد تا بتواند از آن حمایت کند.
میرخانی: من روز اول ایشان را به موزه سینما بردم و وقتی ایشان موزه را دید میگفت در لسآنجلس چنین موزهای وجود ندارد. موزهای که تاریخچه داشته باشد. از معماری عمارت هم خیلی خوشش آمد و همچنین از معرفی بخش سینمای داخلی.
کامپونیلی: از بیرون فکر میکنند سینمای ایران فقط به درد خودشان میخورد، اما این حقیقت ندارد باید ترویج شود تا سینمای ایران بتواند موقعیت واقعی بینالمللی در خور خود را پیدا کند. من به محض این که به آن طرف برسم همه را تشویق میکنم تا بیایند و موزه سینما را ببینند.
رافعی: در انتها این خبر خوش را هم بدهم که با ایشان برنامهریزی کردهایم که فستیوال سالنتو که در هنگکنگ، ارمنستان و لسآنجس برگزار میشود، در ایران در بخش خصوصی- اگر موانع قانونی مزاحم نشوند- برگزار شود و بتوانیم از سال آینده در دفتر خودمان، این جشنواره را برگزار کنیم. ما به توافق رسیدهایم و فقط باید با ارشاد صحبت کنیم. حمایتی از دولت نمیخواهیم فقط این که دست و پایمان را نبندند، مهم است.
*فکر می کنم چنین جشنوارهای هم توریستها را میآورد و هم ایران را با فیلمهای جهان روبهرو میکند؟
کامپونیلی: بله. ایرانیها با بلاک باسترها بیشتر آشنا هستند، اما سینمای ایتالیا را نمیشناسند. چقدر مردم شما با فرهنگ و حد و مرزهای ما آشنا هستند؟ ما در ایتالیا جشنوارههای مردمی داریم که در واقع همان جا مکانی برای معرفی موسیقی محلی است و خیلی مورد علاقه مردم سالنتو است. سالنتو مرکزی از ملیتهای مختلف ترک و یونانی است و جمعیت مسلمان زیادی هم دارد. در آنجا مرزبندی وجود ندارد و همه با هم زندگی میکنند. به همین دلیل ما هم از برگزاری جشنواره خودمان در ایران خیلی استقبال میکنیم.
نظر شما