خبرگزاری مهر-گروه هنر: مجموعه اپیزودیک «چرخ فلک» را که چندی پیش پخش آن از شبکه یک سیما به پایان رسید می توان جزو آثار نمایشی قابل ملاحظه سال های اخیر تلویزیون دانست. این سریال ۱۲ اپیزود را در ۲۸ قسمت به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد، بهرام عظیم پور و احسان عبدی پور با تهیه کنندگی مجید مولایی روی آنتن برد و غالبا به مسائلی اشاره کرد که با این نگاه کمتر مورد توجه تلویزیون قرار گرفته بود.
یکی از نکات قابل توجه این مجموعه حضور عزیزالله حمیدنژاد به عنوان کارگردان بود که به فیلمسازی در سینما شهرت دارد و مهمتر اینکه قریب به ۸ سال است که فیلمی جلوی دوربین نبرده است. حمیدنژاد ۶ اپیزود از کل این مجموعه را با حضور بازیگرانی که چهره و نوع بازی شان کمتر در تلویزیون دیده شده کارگردانی کرد و می توان گفت سهم بیشتری در این مجموعه داشت.
به بهانه پخش این سریال که از لحاظ کیفیت نسبت به مجموعههای اخیر تلویزیون از نمره بالاتری برخوردار است با حمیدنژاد به گفتگو نشستیم. در گفتگویی که با وی انجام شد مسائل متعددی اعم از بررسی جوانب مختلف مجموعه «چرخ فلک» و پرداختن به سوژه و نگاه تازه در تلویزیون مورد بحث قرار گرفت که در ادامه بخش اول آن را می خوانید:
* از آخرین باری که نامتان در مقام کارگردان رسانه ای شد سال ها می گذرد. چطور شد یک کار تلویزیونی بازگشت شما را به دنیای کارگردانی رقم زد و این مجموعه چه دستاوردهایی داشت؟
- وقتی طرح های این مجموعه را خواندم احساس کردم روی موضوعات ویژه ای دست گذاشته که کمتر در تلویزیون کار می شود و از طرفی آقای مجید مولایی تهیه کننده را از قبل می شناختم. او از جمله تهیه کنندگانی است که به مقوله فیلمنامه نویسی آشنایی دارد و می دانستم راحت تر می توانم با او کار کنم. ضمن اینکه کار کردن در مجموعه تلویزیونی «چرخ فلک» برایم انگیزه ای بود که بعد از سال ها خودم را محک بزنم و ببینم با توجه به شرایط موجود می توانم برای تلویزیون کار کنم یا خیر. به هر حال شرایط تلویزیون با سینما خیلی متفاوت است و سعی کردم موضوعی انتخاب کنم که اگر کاملا با سلیقه من همخوانی ندارد دست کم نزدیک باشد.
همه این ها باعث شد وارد این گود شوم و دست به تجربه بزنم البته طی این مدت برای من موقعیت های بسیاری پیش آمد که می توانم از آن در سینما هم استفاده کنم. مثلا کار کردن در یک تاریخ مشخص با یک بودجه و گروه محدود تلویزیونی تجربه متفاوتی را رقم زد. این یعنی وارد عرصه ای می شوید که باید با فکر و خلاقیت خودتان و استفاده هدفمند از گروه، آبرو و حیثیت خود و مجموعه را حفظ کنید. این آزمون برای من جالب توجه بود. دیگر اینکه کار کردن با سیستم دیجیتال در روند تولید تاثیرگذار بود و من پیش از این به دلیل اینکه در سال های اخیر درگیر تولید آثار انبوه نمایشی نبودم کمتر چنین تجربه ای داشتم.
* با توجه به این که این مجموعه اپیزودیک را بیش از یک نفر کارگردانی می کرد آیا امکان تعامل کارگردانان برای یکدست شدن روند سریالی وجود داشت؟
- وقتی کار شروع شد دو گروه بودیم که همزمان در لوکیشن های متفاوت کار می کردیم و هیچ تعاملی با هم نداشتیم چون اصلا امکان پذیر نبود ولی قبل از شروع کار در گفتگویی که با تهیه کننده و آقای بهرام عظیم پور داشتیم به این نتیجه رسیدیم مدیریت طراحی صحنه و گریم مشترک باشد و با دو تیم مجزا در اختیار دو گروه قرار بگیرد که یکدست بودن کار بین اپیزودهای مختلف حفظ شود. مضاف بر این قرار شد که تدوینگر مشترکی داشته باشیم. باقی این هماهنگی به فیلمنامه برمی گشت که سرپرستی اش به عهده علیرضا طالب زاده بود و او بیشتر از هر کسی می توانست روند یکدست شدن کل کار را حفظ کند. کما اینکه فیلمنامه وقتی برای اجرا به دست کارگردان می رسد با سلیقه او ترکیب می شود و حاصل کار را نگاه و زاویه دید کارگردان تعیین می کند و این نکته ای است که در عین یکپارچگی بین اپیزودها تفاوت ایجاد می کند. البته تعدد نویسندگان هم به این مساله دامن می زند.
* اپیزودها را خودتان انتخاب می کردید؟
- علی رغم تمایل من برای اجرای برخی اپیزودهایی که بیشتر به روحیه من نزدیک بود در انتخاب اپیزودها اختیاری نداشتیم چون طبق برنامه ریزی صورت گرفته برای تولید، قصه ها باید در یک تداوم منظمی اجرا می شد. البته کلیت کار را پسندیده بودم اما در جزییات و اپیزودها نمی شد دست به انتخاب بزنم و قرار بر این شد اپیزودهای فرد را من کار کنم و زوج به عهده عظیم پور باشد. به همین خاطر امکان ریسک بالاتر می رفت و من در ۶ اپیزودی که کار کردم باید ذوق و تجربیاتم را به کار می گرفتم تا کار قابل قبولی ارائه کنم.
* برای موفقیت در این تجربه، پیگیری مجموعه های نمایشی تلویزیونی هم در دستور کارتان بود؟
- انصافا چند سالی است که سریال ندیدم و شاید همین که خیلی آثار سال های اخیر را دنبال نمی کردم باعث شد با یک نگاه جدید وارد فضای مجموعه سازی شوم یعنی فکر و اندیشه ای کلیشه ای در میان نبود که مخاطب آن را پس بزند. همچنین معتقد بودم اگر این سریال را با زاویه دید و میزانسن سینمایی با جدیت کار کنم برای مخاطب تلویزیون که در این قاب کمتر چنین صحنه هایی دیده است جذاب خواهد بود بنابراین تقریبا مطمئن بودم قالب هایی که برای اپیزودهایم انتخاب کردم مخاطب را راضی می کند. البته هنوز به طور دقیق نمی دانم این مجموعه چه واکنش هایی را به دنبال داشته ولی بازخوردها بیشتر از طریق شبکه های اجتماعی و دوستانم به من منتقل شد.
شاید همین که خیلی آثار سال های اخیر را دنبال نمی کردم باعث شد با یک نگاه جدید وارد فضای مجموعه سازی شوم یعنی فکر و اندیشه ای کلیشه ای نبود که مخاطب پس بزند
* سیاست های تلویزیون را چقدر با ذوق و سلیقه خود همراه دیدید؟
- ساخت این سریال در مجموع با آرمان ها و اهداف بلندمدتی که در سینما داشتم خیلی فاصله دارد. درتلویزیون شرایط به گونه ای نیست که بشود «اشک سرما» یا حتی «هور در آتش» ساخت. من بیست و پنج سال پیش حتی «هور در آتش» را به تلویزیون پیشنهاد کردم اما همان دوره هم با توجه به بروکراسی سازمان نتوانستم آن را بسازم.
تلویزیون پارامترهایی دارد که وقتی می خواهید با آن کار کنید باید بخشی از خواسته های خودتان را کنار بگذارید و بهتر است بگویم برای تحقق خواسته های تان باید بسیار تلاش کنید، به این معنی که یک سری نکات را با مولفه های خودتان منطبق کنید. من هم در پی این بودم که شرایط کار موجود را با خواسته های خودم منطبق کنم و این تا حدودی اتفاق افتاد.
* در راستای این هماهنگی ها با گروه مشکلی نداشتید؟
- سیستم و مکانیزم رسانه ملی کاملا مشخص است و بعد از مدتی برای عوامل جا می افتد. همه کسانی که طی این سال ها با تلویزیون کار کردند در ناخودآگاه ذهن شان فیلترهایی دارند که در کار به شدت تاثیرگذار است. این اتفاق از نگارش فیلمنامه شروع می شود. زمانی که کسی برای تلویزیون دست به قلم می شود کاملا با توجه به سیاست های تلویزیون می نویسد و دیگر عوامل تولید با استفاده از همان فیلترها شروع به کار می کنند.
مثلا منشی صحنه، فیلمبردار، طراح صحنه و ... خودشان به تنهایی با تمام زوایای ممیزی تلویزیون آشنا هستند و کوچکترین موردی که به نظرشان بیاید گوشزد می کنند. این تجربه برای من جالب بود چون دیدم با مجموعه ای طرف هستم که همه با یک نگاه از پیش تعیین شده کار می کنند و من باید تلاش می کردم این نگاه را تلطیف کنم تا به خواسته های خودم نزدیک تر شود. بعد به این جواب رسیدم که چرا کارهای تلویزیون تکراری شده و حس و حال ندارد و مخاطب از آن دلزده است؛ چون همه تلاش می کنند یک فرمول را رعایت کنند و با یک روش بسته بندی شده فیلم بسازند.
* با توجه به اینکه اشاره کردید از کلیت فیلمنامه خوشتان آمد چقدر از آنچه به عنوان متن در اختیارتان قرار داشت به اجرا در آمد؟
- خوشبختانه اپیزودهایی که من ساختم پنج تایشان در هنگام پخش زیاد تغییر نکرد و اگر اعمال نظرهایی کردند می شد چشم پوشی کرد اما در اپیزود «سیدرضی» چندین سکانس اساسی آن حذف شد که به عقیده من آسیب اصولی به کار وارد کرد. کاراکتری که از سید رضی دوست داشتم به نمایش درآید چند بُعدی بود و تنها دغدغه قتل پسرش را نداشت بلکه می خواست نسبت به پدر قاتل بر سر رانت خواری و اختلاس مقابله کند ولی این جنبه مبارزه سید رضی با یک اختلاسگر دولتی از فیلم حذف شد.
* چه حساسیتی روی این نقش وجود داشت که دوست داشتید تمام و کمال به آن اشاره شود؟
- کاراکتر آقای ناصریان که سیاوش طهمورث به خوبی از عهده آن برآمد اختلاس گری بود که سال ها پیش در دستگاه های دولتی کار می کرد و در فیلمنامه کامل به آن اشاره شده بود اما این جنبه از شخصیت او حذف شد. در شرایط بغرنج اقتصادی که بر مملکت حاکم است و اختلاسگران اینگونه مردم را غارت می کنند چرا نباید به اندازه یک خرده اختلاسگر اجازه پرداخت داشته باشیم؟
* شاید بتوان از آن به تفاوت سیاستگذاری بین آثار نمایشی و غیر در تلویزیون یاد کرد.
- بارها اخبار بسیاری از اختلاس های بزرگ از طریق همین صدا و سیما پخش شده است. من با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی مملکت می گویم که وقتی تلویزیون رسما در بخش های مختلف خبری این موضوع را پوشش می دهد پس من هم به عنوان فیلمساز باید اجازه داشته باشم بخش کوچکی از آن را منعکس کنم.
بنده معتقدم بر اساس همین اخباری که از تلویزیون پخش می شود بهتر است اجازه دهند هنرهای نمایشی هم دست کم یک صدم آن را نشان دهد. در این صورت شخصیت سید رضی برجسته تر نشان داده می شود و بهتر می شد گفت که دغدغه اش یک مساله شخصی نیست. از طرفی این تغییرات اجازه نمی دهد ببینیم ماهیت اصلی کسی که در آخر متحول می شود ابتدا چگونه بوده است.
یکی دیگر از تغییراتی که این اپیزود با آن مواجه شد به حضور دو کاراکتر سید رضی و حاج آقا مغیثی مربوط می شد. آنچه من برای کاراکتر مغیثی متصور بودم و فیلمنامه هم به آن پرداخته بود وابستگی به دنیا را در او بیشتر نشان می داد که در همراهی با سید رضی این تضاد بین دو روحانی را آشکارتر می کرد و شخصیت سید رضی پررنگتر می شد اما آنهم کمرنگ و به نوعی حذف شد. یعنی هیچ روحانی اهل دنیایی وجود ندارد؟
* این مساله شما را نسبت به مدیوم تلویزیونی دلسرد نکرد؟
- الان با همه این نکات آشنا هستم و اگر باز هم فیلمنامه خوبی داشته باشم و دست من به عنوان فیلمساز بازتر باشد و آزادی عمل بیشتری داشته باشم دوست دارم کار کنم ولی اگر فضایی مثل نمایش خانگی شرایط تولید یک سریال را بهتر کند و کارگردان بتواند با ابراز نظرهایش ارتباط بهتری با مخاطب بگیرد حتما رسانه خانگی را انتخاب می کنم. به نظر من آزادی عمل و حفظ کیفیت مهمتر از هر چیز دیگری است. سینما، تلویزیون و رسانه خانگی، هر جا که بشود با آزادی عمل کیفیت را حفظ کرد باید کار کرد. مهم اینکه اثر تولید شده قابل دفاع باشد و به اندیشه و آگاهی مخاطب بیفزاید.
ادامه دارد...
نظر شما