به گزارش خبرنگار مهر، محسن مهریزی، پژوهشگر مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر در یادداشت پیش رو به تبیین پیوند انسان کامل با حقیقت قرآن کریم از دیدگاه روایات و اندیشمندان مختلف می پردازد؛
با تحقیق در منابع دینی و عرفانی میتوان دریافت که بین انسان کامل و قرآن کریم رابطه و نسبت تنگاتنگ و نزدیکی برقرار است. بر این اساس قرآن کریم از عترت هرگز جدا نخواهد شد و قرآن صورت کتیبه انسان کامل است و اگر کسی بخواهد اوصاف انسان کامل را بشناسد باید در قرآن کریم تدبّر و تعمّق نماید.
پیامبر اکرم(ص) در باب رابطه قرآن کریم و انسان کامل میفرماید: «خدای سبحان به من خبر داد که قرآن و عترت هرگز از همدیگر جدا نمیشوند.»
سپس حضرت برای تفهیم و بیان هماهنگی تکوینی بین انسان کامل و قرآن کریم، دو انگشت سبابه خود را کنار هم قرار دادند و فرمودند: «قرآن و عترت همانند این دو انگشت من هستند که با هم مساویند؛ نه همانند انگشت سبابه و انگشت وسط که یکی بر دیگری برتری و فضیلت داشته باشد.»
قرآن همان صورت مکتوب انسان کامل است. چنانکه اگر بنا بود کمالات و اوصاف وجودی انسان کامل به نگارش درآید کتابی همانند قرآن نوشته میشد. از این روست که درباره اوصاف پیامبر اکرم (ص)آمده است: «کان خُلقُه القرآن» که نشان از نهایت هماهنگی وجود مبارک ایشان با قرآن دارد.
به بیانی دیگر در مقام اثبات هماهنگی و تطابق وجودی قرآن و انسان کامل، میتوان به آیه «لَوْ أَنزَلنا هذَا القرآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهَ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً» و بیان نورانی از امام علی(ع) که میفرماید: «لو أحبّنی جبلٌ لتَهافَت» استناد کرد. در این آیه شریفه، اثر نازل شدن حقیقت قرآن بر کوه، فروریختن و انهدام آن معرفی شده است. همانطور که بر اساس فرموده حضرت علی(ع)، اگر کوه به معنای واقعی حضرت را دوست بدارد درهم فرو میریزد. بروز این اثر مشترک، نشان از نهایت سنخیت باطن قرآن با حقیقت انسان کامل دارد. قرآن کریم از جانب حقّ سبحانه با هزار حجاب به سوی مردم نازل شده است و اگر به فرض، تنها حرف باء «بسم الله» آن با همان عظمتی که در لوح محفوظ دارد بر عرش نازل میشد، از پرتو حقیقت وجودی آن، عرش ذوب میگردید و مضمحل میشد؛ چه رسد به آسمان دنیا.
مرحوم امام خمینی در تلاش برای پرده برداشتن از حقیقت و ملکوت قرآن کریم و انسان کامل در بیانی مشابه آورده است: «کتاب تکوینی الهی و قرآن ناطق ربانی – انسان کامل- نیز با هفتاد هزار حجاب از جهان غیب و خزینه پنهان الهی نازل شده است تا کتاب تدوینی الهی را حمل کند و نفسهای واژگونه زندانی در طبیعت و جهنم های آن را نجات دهد و غریبان این وحشت آباد را به وطنشان راهنمایی کند. در غیر این صورت، اگر این کتاب مقدس و نوشته پاک سبحانی به اشارهای از اشاره ها و جلوهای از جلوه هایش تجلی میکرد و گوش های از حجاب های نورانی خود را از آسمان و زمین برمی داشت، ارکان آن را می سوزاند، و اگر بر فرشتگان مقرب جلوه می کرد، وجود آنان را درهم می کوبید.»
حضرت علی(ع) همچنین در بیان رابطه قرآن و انسان کامل که ائمه مصداق بارز آن هستند می فرماید: «فیهم کرایم القرآن، و هم کنوز الرَّحمن». در این فرمایش نورانی، وجود ائمه را بهره مند از کرامت ها و ویژگی های قرآن می داند و آنها را مزین به صفات و اسماء الهی برمی شمرد. امام خمینی انسان کامل را قرآن تامّ و تمام و آیت عظمای الهی می داند و فرموده است:
« در حَمَلهی قرآن کسی است که باطن ذاتش تمام حقیقت کلام جامع الهی است و خود، قرآن جامع و فرقان قاطع است، مثل علی بن ابی طالب(ع)، و معصومین از ولد طاهرینش که سراپا تحقق به آیات طیبات الهیه هستند، و آنها آیات اللّه عظمی و قرآن تامّ و تمام هستند.»
علماء و عرفا دیگر نیز با الهام از معانی بلند وحیانی، تعابیر مختلفی در تبیین نسبت و رابطه انسان کامل با قرآن کریم به کار برده اند. حکیم بزرگ صدرالمتألهین شیرازی قرآن را دربردارنده و بیانگر ویژگیهای انسان کامل میداند. او در این باره آورده است: «بدون تردید، نسخه قرآن کریم شارح کمالات انسانی است و مقامات این خلیفه ربّانی را که در حقیقت جمعی محمّدی ظاهر گردیده، بیان می کند.»
مرحوم امام در فرازهای مختلفی انسان را موجودی می داند که دارای تمام مراتب وجود است و در کلّ، اجزاء و بخشهای وجودی او شبیه قرآن بوده که از سورهها و آیات تشکیل شده است.
ایشان در همین رابطه می فرماید:«اگر انسان را کتابی واحد فرض کردیم، باطن و روح و عقل و نفس و خیال و طبعش ابواب و سوره های آن و مراتب هر یک از آنها آیات و کلمات الهیه خواهند بود؛ ولی اگر او را کتابهای گوناگون بدانیم، هر یک از آنها (باطن، روح، عقل، نفس، خیال و طبع) کتاب مستقلی است که بابها و فصلهایی دارد. و اگر هر دو اعتبار را با هم لحاظ کنیم، کتابی است دارای جلدها و قرآنی دارای سوره ها و آیات. بنابراین، انسان کامل به وجود تفریقی و به اعتبار تکثر «فرقان» است چنانچه روایت شده که علی(ع)، فرقان یعنی جداکننده حق از باطل است و به اعتبار وجود جمعی «قرآن».»
ایشان در بخش دیگری از تشریح کیفیت شباهت و هماهنگی قرآن با انسان کامل معتقد است، همانگونه که بر اساس روایات، قرآن از عالَم بالا و از غیب هستی، منازل مختلفی را طی کرده است و به مرتبهای که ما در این عالَم هستیم نازل شده و به صورت مکتوب در آمده است، وجود مقدّس پیامبر و حضرات معصومین نیز از عالم بالا و وجود مطلق مراحل و منازلی را طی نموده و به سمت عالَم پایین تنزّل پیدا کرده اند و به عالم طبیعت رسیده اند. میتوان گفت که حقیقت قرآن کریم و انسان کامل در حضرت غیب یکی است و در عالم کثرت به حسب صورت از یکدیگر جدا هستند. وجود مقدّس حضرات معصومین از جمله کتاب های آسمانی اند و حاملان قرآن تدوینی محسوب می شوند.
به همین دلیل، به جز ایشان که مورد رضایت و پسند خداوندند، هیچ کس دیگری توان حمل ظاهر و باطن قرآن راندارد. و تنها ائمه شارح و مبین واقعی قرآن هستند: «شارح و مبین آن (قرآن)، ذوات مطهّره معصومین از رسول خدا تا حجّت عصر، که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصیلند، (میباشند).»
در کتاب شریف کافی از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «ما یستطیع احد أن یدعی انّ عنده جمیع القرآن کلّه، ظاهره وباطنه، غیر الاوصیاء» «کسی جز جانشینان پیغمبر نمیتواند ادعا کند که تمام قرآن و ظاهر و باطن آن در نزد اوست»
در روایت دیگری از امام باقر(ع) به نقل از جابر آمده است: «ما ادعی احد من الناس أنّه جمع القرآن کلّه کما انزل الّا کذّاب وما جمعه وحفظه کما انزله الله تعالی الّا علی بن ابیطالب@ والائمةA من بعده» «به جز انسان دروغگو کسی نمیتواند ادعا کند که تمام قرآن را همان گونه که نازل شده جمع کرده است. جز علی بن ابیطالب? و امامان= پس از او، کسی قرآن را آن طور که خداوند نازل کرده گرد نیاورده و حفظ نکرده است»
بنا بر این فرمایش نورانی توانایی بر جمع کامل قرآن و همانگونه که خداوند نازل نموده است تنها در اختیار انسان کامل که ائمه= مصداق اتمّ آن هستند قرار دارد، که حکایت از ارتباط نزدیک انسان کامل با حقیقت قرآن کریم دارد. از این رو تنها انسان کامل است که مفسّر و مبین حقیقت قرآن محسوب میشود. تنها قلب انسان کامل است که محلّ ظهور و نزول حقایق بلند وحیانی است و اگر انسان کامل وجود نداشت حقیقت احکام و معارف الهی مکتوم میماند و عمق دریای معارف دست نیافتنی باقی میماند.
«استفادهای که پیغمبر اکرمa میکرده است از قرآن، غیر استفادهای است که دیگران میکردند. «انّما یعرف القرآن من خُوطِبَ به» دیگران نمیدانند، ماها یک ذرّهای، یک چیزی، یک خیالاتی پیش خودمان داریم، آن که قرآن برش نازل شده می داند چیست، چه جور نازل شده، کیفیت نزول چیست، چه مقصد در این نزول است و محتوا چیست و غایت این کار چیست، او میداند. آنهایی هم که به تعلیم او تربیت شده اند، آنها هم برای خاطر تربیت او می دانند.»
حضرت علی(ع)در کلامی گهربار می فرماید: «ذلک القرآن، فاستنطقوه؛ و لن ینطق ولکن اُخبرکم عنه» «آن قرآن است؛ پس آن را به سخن آورید؛ امّا سخن نخواهد گفت، اما من از آن به شما خبر میدهم و شما را از عمق پیام آن آگاه میکنم.»
فهم کامل قرآن و دریافت حقایق نورانی آن تنها با تمسّک به حبل ولایت میسّر است و دیگر افراد از راهیابی به عمق معارف ناب کتاب الله محرومند. در کتاب شریف کافی نیز، از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «وعندنا والله علم الکتاب کلّه» «به خدا سوگند، دانش تمام کتاب تنها در نزد ماست».
و نیز فرمود:«نَحنُ نَعلَمُ تَأویلَه» «ما تأویل قرآن را میدانیم» که این دو بیان نورانی ناظر به آیه شریفه: «وَ مَا یعلمُ تَأویلَهُ الّا اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ»«تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند.» می باشد که دلالت می کند توانایی فهم و تأویل بطون قرآن کریم منحصر در ائمه است. به فرموده امام خمینی: «قرآن در حدّ ما نیست؛ در حدّ بشر نیست... سرّی است بین حقّ و ولی الله اعظم که رسول خدا است.»
هم سرّ بودن قرآن کریم و هم منحصر بودن آن بین خداوند و انسان کامل دلیل بر عجز سایر انسانها از فهم بطون قرآن و درک حقیقت آن است. و این به دلیل سنخیت تامّی است که بین قرآن کریم و انسان کامل وجود دارد و با اراده خداوند هم قرآن و هم انسان کامل جلوه تامّ حقّ تعالی هستند.
«همان طور که خود رسول اکرمa و حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- [و] ولی اللَّه اعظم جلوه تام حق تعالی هستند، قرآن هم همان طور است. قرآن هم جلوه تام خدای تعالی است؛ یعنی، با همه اسماء و صفات، تجلی کرده است و ولی اللَّه اعظم و رسول اکرم(ص) را با آن اشراقهایی که ما ازش اطلّاع نداریم و با همه اسما و صفات، محقّق کرده است. و همین طور ولی اللَّه اکرم حضرت صادق(ع) و سایر ائمه= را، لکن معرّف ایشان خود کتاب الهی است؛ یعنی، هر کس هر چند در این کتاب مقدّس دقّت کند و توجّه داشته باشد، بیشتر مطّلع میشود که آورنده او کیست و چه جور آدمی است.»
به همین دلیل است که قرآن کریم و عترت طاهره از لحاظ وجودی همسنگ هستند و از آنها به ثقلین تعبیر شده است و تا روز قیامت از هم جدایی نخواهند پذیرفت. قرآن کریم و انسان کامل مفسّر و مبین حقیقت همدیگرند و تنها قلب انسان کامل است که ظرفیت پذیرش حقیقت قرآن را دارد و زمینه ظهور حقایق وحیانی را فراهم میسازد. انسان کامل با تحمّل این حقایق نورانی، تنها راه اتّصال به عالم معنا بوده و ولایت او حبل ممدودی برای باریابی به ملکوت قرآن کریم است.
۱- قَدْ نَبَّأَنِی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ أَنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ کَإِصْبَعَی هَاتَینِ وَ جَمَعَ بَینَ سَبَّابَتَیهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَینِ وَ جَمَعَ بَینَ سَبَّابَتِهِ وَ الْوُسْطَی فَتَفْضُلُ هَذِهِ عَلَی هَذِهِ (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۲۳، ص: ۱۳۰)
۲- فیض کاشانی، ملّا محسن، المحجّة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج ۴ ص ۱۲۰
۳- حشر(۵۹): ۲۱
۴- نهج البلاغه، حکمت ۱۱۱ (اگر کوهی مرا دوست بدارد، درهم فرو میریزد.)
۵- ر.ک: شیرازی، صدرالدین محمّد، الاسفار الاربعة، ج ۷، ص ۳۰
۶- خمینی، سید روح الله، شرح دعاء السحر(ترجمه فارسی)، ص: ۶۱
۷- در آل پیامبر کرامتهای قرآن وجود دارد و آن ها گنجینهی اسماء و صفات الهی هستند. (نهج البلاغه، خطبهی ۱۵۴، ترجمهی محمّد دشتی)
۸- خمینی، سید روح الله، چهل حدیث (اربعین حدیث)، ص ۴۹۸
۹- شیرازی، صدرالدین محمّد، مفاتیح الغیب، ،مفتاح ۱۵، ص ۶۲۰
۱۰- احادیث فراوانی بدین مضمون وجود دارد. رک: بحارالانوار؛ ج ۳۶ و ج ۳۷، ص ۲۲۶ و ص ۲۹۲.
۱۱- خمینی، سید روح الله، شرح دعاء السحر (ترجمه فارسی) ص ۵۸
۱۲- ر. ک: همو ، صحیفهی امام، ج۲۰، ص: ۱۱۳
۱۳- ر.ک: همو، آداب الصلاة، ص ۳۲۱ و ۳۳۳؛ التعلیقة علی الفوائد الرضویة، ص ۵۸
۱۴- ر. ک: همو، شرح دعاء السحر(ترجمه فارسی)، ص: ۶۱
۱۵- همو ، آداب الصلاة، ص ۱۸۴
۱۶- کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی؛ ج ۱، ص ۲۲۸، ح ۲
۱۷- همان مدرک
۱۸- «کسی معرفت به قرآن دارد که مورد خطاب آن است» مجلسی، محمّد باقر، بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۲۳۷- ۲۳۸، ح ۶
۱۹- خمینی، سید روح الله، صحیفهی امام، ج۱۹، ص: ۳۵۶- ۳۵۵
۲۰- نهج البلاغه؛ خطبهی ۱۵۸
۲۱- کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی؛ ج ۱ ص ۲۲۹، ح ۵
۲۲- مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۹۴
۲۳- آل عمران (۳): ۷
۲۴- خمینی، سید روح الله، صحیفهی امام؛ ج ۱۹، ص ۲۸۵
۲۵- همو، صحیفهی امام، ج ۲۰، ص ۴۰۸
نظر شما