خبرگزاری مهر-گروه هنر: چندی پیش مستندی در حوزه تولید ملی و با عنوان «حراج بزرگ» توسط مرکز مستند حوزه هنری به کارگردانی و تهیه کنندگی آرش انیسی ساخته شد. این فیلم به معضلات تولید در کشور با محوریت چای ایرانی می پردازد و به زودی در شبکه اکران و توزیع ارایه خواهد شد.
به بهانه رونمایی از پوستر و آنونس مستند «حراج بزرگ» به سراغ کارگردان فیلم رفتیم. آرش انیسی درباره روند ساخت این فیلم می گوید در ابتدا گمان می کردم که فیلم قرار است کل فضای تولید را پوشش دهد اما همانطور که در روند تحقیق پیش می رفتیم به نظرمان آمد که وجوه مختلف و البته کار نشده تولید ملی خیلی گسترده تر از آن است که بشود در یک مستند به آن پرداخت. وقتی هم که به سراغ صنایع مختلف رفتم به شکل عجیبی در همه جا مشکل ها تقریبا به یک شکل بود.
آنچه در ادامه می خوانید شرح این گفتگو است:
*با اینکه ژانر مستند همیشه یکی از محورهای اصلی فعالیت شما بوده است؛ از «بزرگتر از بزرگ» به کارگردانی شادمهر راستین گرفته تا مجموعه «فرمانده»، «میراث ناپدری» یا «آزاد راه» که چندی پیش در گروه «هنر تجربه» اکران شد و شما در سمت تدوینگر، صداگذار یا نویسنده در ساخت آن ها مشارکت داشتید، اما بیشتر شما را به واسطه فیلم های داستانیتان می شناسند. چه شد که تصمیم گرفتید به صورت مستقل به سراغ ساخت یک مستند بروید؟
- واقعیت این است که از همان ابتدا که من به مدیومی به نام فیلم جذب شدم، علاقه اصلیام بخش داستانی بوده است و اگرچه همیشه و در هر کاری، فارغ از نقل داستان دغدغه ویژه ای را دنبال می کردم که با تصور آن روزم، حل آن به برطرف شدن یک سری از مشکلات جامعه منتهی می شد، اما سعی داشتم که آن دغدغه ها را در پرسپکتیو داستان دنبال کنم.
اتفاقی که در عمل افتاد این بود که من نتوانستم و هنوز هم نتوانسته ام سرمایه ای را برای به سرانجام رساندن ایده های داستانی ام جذب کنم به همین دلیل با وجود تمایلی که همچنان به قصه گفتن در فیلم دارم، سعی کردم تا فراهم شدن شرایط ساخت فیلم سینمایی ام دغدغه های اجتماعی خود را در قالب مستند دنبال کنم. در هر صورت ساختن فیلم مستند به سرمایه کمتری برای به سرانجام رسیدن نیاز داشت و این امیدواری وجود داشت که سرمایه مورد نیاز برای ساخته شدن آن راحت تر فراهم شود اما در عمل و با وجود نوشتن چندین طرح مفصل در موضوعات مختلف اجتماعی که به نظرم پرداختن به آن ها می توانست گره ای از مشکلات جامعه را حل کند باز هم نتوانستم شرایط ساخت آنها را فراهم کنم. این بود که به جای تمرکز روی دغدغه های شخصی به سمت دغدغه های رسمی تغییر جهت دادم و سعی کردم تا با پیدا کردن مخرج مشترکی بین آنچه اصولا از پیش سرمایه ساخت آن مهیا است و آنچه که می تواند برای من جذابیت پیگیری داشته باشد، از سد ساختن فیلم بگذرم که خوشبختانه این اتفاق با محوریت تولید ملی و در مرکز مستند حوزه هنری رخ داد.
*پس سفارش ساخت از سوی حوزه هنری به شما داده شد؟
- نه. هر کسی با کمی جستجو و پیگیری فضاهای رسمی به راحتی می تواند از اهم موضوعات روز خبردار شود و در واقع من از بین موضوعاتی که می توانست شانس تولید بیشتری داشته باشد به طرح «حراج بزرگ» که در ابتدا «ساخت وطن» نام داشت، رسیدم که بعد از مطرح شدن در حوزه هنری و طی شدن مراحل تصویب آن در تابستان ۹۴ شرایط ساخت آن مهیا شد.
نکته مهم در مورد موضوعات رسمی این است که همانطور که رسیدن به لیست یکی ۲ رقمی آن کار دشواری نیست و صد البته با داشتن کمی رابطه یا پشتوانه اجرایی می شود آن را به تصویب رساند، معمولا در عمل و زمان ساخت هم در سطح پیگیری می شود به نحوی که ساخته شدن آن نمی تواند چراغی پیش پای موضوع مربوطه باشد و معمولا نتیجه گیری های آنها چیزی فراتر از نگاه رسمی به آن موضوعات نیست.
در مورد «حراج بزرگ» قضیه به این صورت بود که من در روند پیدا کردن موضوع خیلی زود به اهمیت بالای پیگیری آن برای جامعه و البته شانس زیاد آن برای ساخت رسیدم، اما چیزی که توجه من را جلب کرد و باعث شد تا به دغدغه شخصی من تبدیل شود رسیدن به راهکارهای اجتماعی برای موضوعی بود که تقریبا در همه جا موضوعی صرفا اقتصادی دیده می شد. البته این کشف من نبود، من صرفا در روند تحقیق متوجه ناکارآمد بودن کلیه سیاست هایی شدم که برای رفع مشکلات اقتصادی کشور به اجرا درآمده بود. دولت های مختلف با رویکردهای مختلف سیاسی و اقتصادی عملا نتوانسته بودند نتیجه چندان متفاوتی را در عرصه اقتصاد و معیشت مردم رقم بزنند و با وجود رخ دادن اتفاقات شگفت انگیز در دهه گذشته از افزایش قیمت نفت گرفته تا تحریم ها که می توانست فرصت بزرگی پیش پای تولید داخلی باشد، اگر این اظهار نظر حمل بر سیاه نمایی نشود، باید بگویم اگر گامی به عقب برنداشته ایم پیشرفتی هم نکرده ایم. این در حالی بود که در روند تحقیقاتم متوجه یکی سری تحلیل شدم که مشکل را نه فقدان سرمایه یا سیاستهای اجرا شده که سرمایه اجتماعی مجری سیاست ها عنوان می کرد و بیشتر از اینکه در عرصه اقتصاد به دنبال راهکار بگردد به راه حل های اجتماعی و فرهنگی چشم دوخته بود. همچنان که در روند تحقیق پیش می رفتیم به اهمیت موضوع بیشتر پی می بردم و از جایی به بعد به دغدغه اصلی من تبدیل شده بود. البته کار تحقیق توسط من و شقایق شوریان انجام می شد که اختلاف نظرهایی که گه گاه در مورد موضوعات مشخص پیش می آمد و بحث هایی که می کردیم، به من کمک زیادی برای روشن تر شدن موضوع و دوری از یک جانبه نگری بود.
*با توجه به اینکه شما چندین کار داستانی کوتاه و نیمه بلند را در کارنامه خود دارید، چه تفاوتی بین سینمای مستند و داستانی دیدید؟
- اگر شما به کارهای داستانی من نگاه کنید، می بینید همیشه می شود رد یک دغدغه خاص را در آن پیدا کرد، هرچند سعی کرده باشم که آن دغدغه را با بزک قصه پنهان کنم. شاید بتوانم بگویم برخلاف فیلم داستانی که مخاطب به مرور به لایه های پنهان کار پی می برد و اساس کار بر این است که بیشترین تاثیر فیلم جدا از تلاشی که مخاطب در قالب نقد برای رمزگشایی از اثر می کند بر ناخودآگاه او باشد در فیلم مستند این توهم برای مخاطب وجود دارد که از همان ابتدا می داند فیلم در مورد چیست و به همین نسبت هم مواجهه او با فیلم مستند نسبت با فیلم داستانی آگاهانه است. علاقه بیشتر مخاطبان به فیلم های داستانی نیز از همین وجه پنهان کاری نشات می گیرد و اینکه منتظرند فیلم در روند پیش رفتن چیزی را که از چشم آن ها پنهان است را به آنها نمایان کند. این در حالی است که به نظر من فیلم مستند هم وظیفه ای غیر از این ندارد اما متاسفانه به دلیل اینکه غالب فیلم های مستند در همه جای دنیا با سرمایه های رسمی ساخته می شود از همین رو مستندها معمولا نماینده یکی از دیدگاه های رسمی موجود در جامعه خودشان هستند که مرتبا در خبرها و گزارش های تلویزیونی مورد تاکید قرار گرفته اند و مخاطبان با آن آشنا هستند. از این رو مستندها نه تنها چیز زیادی برای نمایاندن در اختیار ندارند که اجازه پیمودن راه متفاوتی را هم ندارند. این اتفاقی است که معمولا در عمل می افتد اما اینکه واقعا توانایی مستند به این حد از تاثیرگذاری محدود می شود، حرف دیگری است.
*با این حساب و با تکیه به حرف شما اینطور هم می شود برداشت کرد که از سوی مدیران بخش مستند حوزه هنری از پیش سفارش هایی برای به سرانجام رسیدن فیلم داشتند و شما باید آنها را عملی میکردید.
- خوشبختانه یکی از اتفاق هایی که در رابطه کاری من با حوزه هنری وجود داشت، نبودن این نوع جهت دهی ها بود. واقعیت این است که نه من قصد داشتم به کسی برای بلند کردن دوران مدیریتش کمکی کنم و نه چنین انتظاری از من وجود داشت. طرحی از طرف من ارایه شده بود و مدیر مرکز مستند آن را پسندیده بود و هر ۲ گمان می کردیم پرداختن به آن می تواند گامی در جهت بهتر دیدن مشکل تولید ملی از زاویه ای کامل تر باشد. این اتفاق به این معنی بود که نه من و نه مدیر مرکز دقیقا نمی دانستیم که تحقیقات ما به کجا ختم می شود اما چیزی که برای هر دوی ما اهمیت داشت، این بود که نتیجه حاصله هر چقدر هم تلخ، بتواند سنگی هر چند کوچک از پیش پای تولید در کشور بردارد و دقیقا این همان عاملی است که انتهای مسیر را برای ما غیر قابل پیش بینی می کرد که امیدوارم به جذاب شدن «حراج بزرگ» برای مخاطب کمک کرده باشد.
واقعیت این است که نه من قصد داشتم به کسی برای بلند کردن دوران مدیریتش کمکی کنم و نه چنین انتظاری از من وجود داشت. واقعیت این است همان قدر که یک فیلمساز داستانی سعی در واقعی جلوه دادن داستان خود می کند، یک فیلمساز مستند باید سعی در ارایه دراماتیک موضوع مورد بررسی خود بکند. یکی از مهمترین عواملی که باعث دنبال کردن قصه ها در پرسپکتیو داستان می شود وجود شخصیت های داستانی است که در فیلم مستند مابه ازایی ندارد و اگر داشته باشد موضوع فیلم است. یکی از تلاش هایی که مستندسازها در طول سال ها کار سعی در برطرف کردن آن داشته اند، همین فقدان شخصیت است. عده ای با رفتن به سراغ سوژه های شخصیت محور و در قالب فیلم هایی که امروزه به آنها مستند- داستانی می گوییم، سعی در جبران آن داشته اند. عده ای دیگر نیز با قرار دادن مستندساز در جایگاه شخصی پرسشگر که سوال فیلم در واقع سوال او است شبه شخصیتی را ایجاد کرده اند که بیننده با دنبال کردن او و پرسیدن از زبان او و کنجکاوی از نگاه او پرسشگری و موضوع را از آن خود می کند. «حراج بزرگ» از این قسم است.
*شما در فیلم همان فیلمساز پرسشگر و کنجکاو هستید که به هر جایی سرک می کشد و به دنبال پاسخ سوالاتی که مطرح می شود می گردد. نترسیدید که مخاطب با شما همراه نشود؟
- در هر صورت من عاشق سینمای داستانی ام و تجربه کارهایی که در آن مدیوم انجام داده بودم جایی برای تردید در اهمیت شخصیت برای من نگذاشته بود. من مطمئن بودم که می خواهم فردی را در قاب دوربینم داشته باشم، اما اصلا قرار نبود خودم باشم. محدودیت در پیدا کردن فردی که در تمام روند ساخت در دسترس باشد و به اندازه خودم دغدغه پیدا کردن سوالات مطرح شده را داشته باشد در نهایت من را مجاب کرد تا خودم این کار را انجام دهم. به نظرم بیننده ها صداقت کسی را که در قاب می بینند تشخیص می دهند. مهم این است که شما با تمام وجودتان در صحنه حاضر باشید. امیدوارم توانسته باشم مخاطب را در پرسشگری همراه خودم کرده باشم. از این گذشته این اتفاق محدودیت هایی در کارگردانی کار برای من داشت که خوشبختانه خیلی در کار نمود نداشته است که مهمترین دلیل آن گروه همراهی بود که در کل روند کار کمکم می کردند؛ از سید جواد موسوی به عنوان مدیر تصویربرداری تا عادل و نیما انیسی که خود کارگردان های خوبی هستند و تمام سعی شان را در هرچه بهتر انجام شدن کار انجام می دادند. اعتراف می کنم هرگاه بنا به ضرورت جلوی دوربین بودم و اتفاق غیر منتظره ای پیش می آمد بیش از نیمی از حواسم به بیرون از کادر می رفت اما هر بار و با درایت بچه های تیم، اتفاق به بهترین شکل مدیریت می شد و هر بار از نتیجه راضی بودم.
*با توجه به اینکه اکثر خوانندگان ما هنوز فیلم را ندیده اند اجازه بدهید کمی به موضوع فیلم بپردازیم. اینطور که عنوان کردید شما قصد داشتید فیلمی با محوریت تولید ملی بسازید، چه شد که به سراغ چای ایرانی رفتید؟
- در آن ابتدا گمان می کردم که فیلم قرار است کل فضای تولید را پوشش دهد اما همانطور که در روند تحقیق پیش می رفتیم به نظرمان آمد که وجوه مختلف و البته کار نشده تولید ملی خیلی گسترده تر از آن است که بشود در یک مستند به آن پرداخت. وقتی هم که به سراغ صنایع مختلف رفتم به شکل عجیبی در همه جا مشکل ها تقریبا به یک شکل بود. از آنجا بود که تصمیم گرفتم تمرکزم را روی یک صنعت خاص بگذارم.
در آن ابتدا گمان می کردم که فیلم قرار است کل فضای تولید را پوشش دهد اما همانطور که در روند تحقیق پیش می رفتیم به نظرمان آمد که وجوه مختلف و البته کار نشده تولید ملی خیلی گسترده تر از آن است که بشود در یک مستند به آن پرداختعلت انتخاب چای جدا از زیبایی های بصری مناطق چای خیز، این بود که یک چرخش دراماتیک در ارتباط با چای وجود داشت و دقیقا همان چرخش ما را هم در روند تحقیق غافلگیر کرد. جو غالب در مورد ناکامی صنعت چای کشور مثل فرافکنی مشکلات در غالب صنایع کشور به سمت واردات بی رویه بود با این تفاوت که میزان تولید چای در کشور تنها یک سوم نیاز داخلی را پوشش می دهد و در عمل برای تامین چای داخلی چاره ای جز واردات وجود ندارد. از طرف دیگر مشکلاتی که نحوه تولید چای باعث به وجود آمدن آن شده بود به شکلی کاملا محسوس قابل نشان دادن بود. در کنار آن، چای ایران به علت شرایط خوب و ویژه آب و هوایی مناطق شمالی کشور پتانسیل تولید یک محصول منحصر به فرد را داشت که به دلایل شیوه نامطلوب برداشت و فرآوری ناکام مانده بود از طرف دیگر وابستگی اقتصاد بیش از شصت هزار خانوار آن مناطق بر حساسیت آن اضافه می کرد و در صورت پیدا کردن مشکلات و نمایش درست آن، نتیجه کار می توانست نمود عملی پیدا کند. مجموعه این عوامل بود که ما را در پی گیری معضلات صنعت چای به عنوان مصداقی مناسب جهت بررسی شرایط کلی حاکم بر تولیدات داخلی مجاب می کرد.
*فکر می کنید باز هم سراغ فیلم مستند بروید؟
- مطمئنا تولید مستند را ادامه می دهم. تجربه ای که «حراج بزرگ» در زمینه کاری برای من داشت، آشنایی با پتانسیل های زیاد مدیوم مستند برای داستان گویی بود. اتفاقی که متاسفانه کمتر در تولیدات ما مورد توجه قرار می گیرد. از آن گذشته همانطور که در ابتدای صحبت ها به آن اشاره کردم، پیش از اینکه داستان ها وجود داشته باشند، جوامع با مشکلات و فراز و نشیب هایشان وجود دارند و وظیفه خود ما است که آن مشکلات را حلاجی کنیم. من هم به عنوان یک فیلمساز، مثل باقی افراد این جامعه نسبت به آن مسئول هستم. اگرچه پیش از این گمان می کردم فیلم داستانی برای این مهم تواناتر است، اما امروز فکر می کنم توانایی فیلم مستند کمتر از آن نیست و هر کدام از آن ها ظرفیت های متفاوتی برای ارتباط و همراهی مخاطب در اختیار دارند.
*پروژه ای هم در دست دارید؟
- مدت هشت ماه روی فیلمنامه ای وقت گذاشتم که به تازگی به پایان رسیده است و به دنبال تهیه کننده برای آن هستم و در کنار آن چند طرح مستند هم دارم که در حال رایزنی برای تولید آن هستم که امیدوارم بتوانم آنها را به شکلی موازی پیش ببرم و خیلی زودتر از گذشته آنها را به سرانجام برسانم.
نظر شما