خبرگزاری مهر-گروه هنر-نیوشا روزبان: فیلم سینمایی «اینجا کسی نمی میرد» به کارگردانی حسین کندری در گروه سینمایی «هنر و تجربه» در حال اکران است. این فیلم یک اثر سایکودرام است که در آن بازیگرانی چون هومن سیدی، رضا بهبودی و بهاره کاتوزی حضور دارند و در خلاصه داستان این فیلم آمده است: یه بچه خوش خوابی بود که هر جا ولش میکردن میخوابیده. یه بار خودش فهمید که خوابه...زور زد که داد بزنه، نتونست.
به بهانه اکران این فیلم در سینما از حسین کندری کارگردان و رضا بهبودی بازیگر فیلم دعوت کردیم تا درباره «اینجا کسی نمی میرد» گفتگو کنیم.
حسین کندری کارگردان این فیلم سایکودرام در بخش اول این مصاحبه با اشاره به بیماری های روانی اینگونه اشاره کرد که دو دسته تاثیر اختلالات روانی وجود دارد؛ دسته اول رنجی است که خود بیمار دچار آن می شود و اطرافیانش آنقدر رنج نمی کشند، دسته دوم رنج هایی است که اطرافیان بیمار دچار آن می شوند.
وی در بخش دیگر صحبت های خود تاکید می کند: آدم هایی که در این قصه هستند نمونه هایی از جامعه به شمار می روند. کندری همچنین اعلام کرد که به ساخت قسمت دوم این اثر سینمایی فکر می کند و در این قسمت به مساله قاسم که خود یک بیمار است، توجه می کند.
رضا بهبودی بازیگر نقش قاسم نیز در بخش نخست این گفتگو به مساله تنهایی انسان مدرن اشاره کرد.
در بخش دوم این مصاحبه حسین کندری تاکید می کند که تنوع ژانری در سینمای ایران خوب نیست و گاهی کارگردانان دست به تولید آثار متفاوتی میزنند اما باز با این حال مخاطب استقبال چندانی از این نوع فیلم ها ندارد.
با ما در قسمت دوم و پایانی این مصاحبه همراه باشید:
*هر فردی که برای خدمت سربازی خود دفترچه پر می کند توسط پزشکان سلامتی جسمی و روانی وی مورد بررسی قرار می گیرد، اما در فیلم شما شاهدیم که اشکان هرچند دچار بیماری روانی است، اما به خدمت سربازی فرستاده می شود.
حسین کندری: سربازی در ایران یک وظیفه است و باید این دوران را پشت سرگذاشت و از کسی نمی پرسند که حالت خوب است یا نه. اشکان هم به میل و خواسته خود و در شرایطی که بیماری خود را پشت سرگذاشته است به خدمت سربازی می رود.
رضا بهبودی: واقعیت این است که برای دریافت معافیت یک فرد بیمار، آنقدر زمان نیاز است که فرد با خود فکر می کند ای کاش به سربازی رفته بودم تا این پروسه طولانی اثبات بیماری را پشت سر نمی گذاشتم. اشکان در مرحله ای که به سربازی رفته است در شرایط طبیعی روانی قرار دارد، اما شرایط محل خدمت او سبب می شود تا بیماری این فرد دوباره در وی تشدید شود. اشکان به دلیل پیشینه بیماری که داشته است با خود قرص هایی را به همراه دارد و درست زمانی که احساس می کند دوباره امکان بروز بیماری در وی وجود دارد از قرص های خود استفاده می کند.
از نظر من کاراکتر اشکان از آن دسته است که علاوه بر بهبود در دوره درمان، دارای ویژگی شخصیتی تنهاطلبی است. آدم هایی از این دست کشش دارند تا به سمت رفتارهایی چون کنار کشیدن از جمع و کم صحبت کردن با مردم بروند. گویا در رابطه میان اشکان و قاسم در پادگان، اشکان متوجه شده است که مکانی برای ادامه خدمت سربازی وجود دارد که می تواند تنها باشد.
کندری: البته در فیلم به این مساله اشاره می شود که مادر اشکان فوت کرده است و او بلافاصله دفترچه خدمت خود را ارسال می کند تا از رنج از دست دادن مادر خود فرار کند. البته این فرار از رنج این شخصیت باعث ایجاد یک رنج جدید می شود.
اختلال روانی اشکان در گذشته با درمان های مختلف مسدود شده بود ولی قرار گرفتن در شرایط جدید باعث بروز دوباره آن شده است. در این فیلم، اشکان با پیشینه بیماری روانی حضور پیدا می کند و ایجاد محرک ها باعث می شود آن بیماری گذشته دوباره شکل بگیرد.
*آقای کندری شما در این فیلم نه تنها به عنوان کارگردان بلکه به عنوان فیلمبردار نیز حضور داشتید، تا چه اندازه نگاهتان به عنوان فیلمبردار در تصویر گرفتن فضای فیلم تاثیرگذار بود؟
کندری: درست است که فیلمبرداری کار را برعهده داشتم اما در این فیلم هیچ نگاهی از سوی فیلمبردار وجود ندارد و تمام و کمال نگاه کارگردان و آنچه که فیلم نیاز داشت، دنبال شده است. من همیشه سعی کرده ام محتوای فیلم بیشتر از زیبایی تصویر دیده شود و این مساله برای من از اهمیت بسیاری برخوردار است. ما در این فیلم شاهد شروع یک قصه رئال هستیم که آرام آرام به سمت و سوی سایکودرام پیش می رود. روند زیبایی شناسی این فیلم به گونه ای است ما در لانگ شات با شخصیت ها آشنا می شویم و در ابتدا همه چیز در منطقه ای که داستان رخ می دهد زیبا و جذاب است اما هرچه به شخصیت ها نزدیک می شویم مشکلات و تنهایی آنها را بیشتر می فهمیم. در تصویر فیلم هم همین گونه است؛ فیلم با تصاویر زیبا در لانگ شات آغاز می شود و در نهایت در کلوز آپ، شخصیت ها مورد بررسی قرار می گیرند. از نظر من فیلمبرداری در راستای داستان فیلم کاملا درست است. در واقع دوربین و شخصیت اصلی فیلم با هم همراه هستند. از نظر من این درام است که مشخص می کند دوربین کجا باشد.
خوشبختانه امسال سه فیلم «کفش هایم کو؟» به کارگردانی کیومرث پوراحمد و «برادرم خسرو» به کارگردانی احسان بیگلری و فیلم من در حوزه سایکودرام ساخته و اکران شد *با توجه به فضای داستان، این امکان وجود داشت که درام فیلم بیشتر باشد تا براساس آن مخاطبان بیشتری جذب این فیلم شود، اما شما به جای افزایش درام در داستان بر شخصیت فیلم و مشکلات درونی آن تمرکز کردید.
کندری: فیلم های «شاترآیلند» و «اسپایدر» هم یک سایکودرام به شمار می روند، اما در «شاتر آیلند» می بینیم که از سوی مخاطب با استقبال بیشتری مواجه می شود در حالی که «اسپایدر» چندان مورد توجه قرار نگرفت. فکر می کنم در ساخت فیلم هایی از این دست همه چیز بستگی به نگاه فیلمساز به ژانر سایکودرام دارد. البته معمولا فیلم هایی که درام بیشتری دارند و به قصه اطراف شخصیت اصلی توجه دارند، بیشتر مورد استقبال قرار می گیرد. در این نوع از فیلم ها کمتر شاهد توجه به درون فرد بیمار و به تصویر کشیدن آن هستیم. در فیلم هایی مانند «اسپایدر» اتفاق کاملا برعکس است و داستان روی شخصیت سایکو فرد تمرکز دارد و درون شخصیت را نشان می دهد و اتفاقات اطراف و آدم های دیگر داستان نمی پردازد. من نیز در این فیلم سعی کردم به شخص بیمار توجه داشته باشم تا دنیای اطراف او را به تصویر کشم.
خوشبختانه امسال سه فیلم «کفش هایم کو؟» به کارگردانی کیومرث پوراحمد و «برادرم خسرو» به کارگردانی احسان بیگلری و فیلم من در حوزه سایکودرام ساخته شدند. البته هنوز فیلم احسان بیگلری را ندیده ام اما معتقدم فیلم پوراحمد مانند فیلم من، از فضای سایکودرام بیشتری برخوردار است. البته این را می پذیرم که مخاطب بحث درام یک فیلم را بیشتر می پسندد، اما این را می دانم که یک فیلمساز هرچقدر یک فیلم عمیق تر بسازد، خود بیشتر از آن لذت می برد. معتقدم آقای پوراحمد فیلم خود را بسیار دوست دارد چرا که دغدغه یک بیمار را مطرح کرده است. البته این خیلی خوب است که در یک سال سه فیلم سایکودرام ساخته شود.
*بی شک سینمای ایران نیاز به ژانرهای جدید برای جذب مخاطب و تغییر سلیقه آنها دارد و ما امسال شاهد ساخت آثاری در ژانرهای مختلف در سینما بودیم.
کندری: همین طور است، ژانرهای جدید باعث ایجاد تنوع در جنس مخاطبان سینما می شود و همچنین مخاطب با مواجه شدن با آثار متفاوت سطح سلیقهاش تغییر می کند. اما نباید فراموش کرد که این تغییرات و ساخت آثار جدید در سینمای ایران باید به صورت جدی دنبال شود نه اینکه یک فیلم با ژانر متفاوت ساخته شود و بعد آن را رها کرد. باید سعی کنیم درست زمانی که مخاطب از این ژانر خاص استقبال می کند، آثار بیشتری از آن را جلوی دوربین ببریم تا ذایقه مخاطب برای دیدن این نوع از فیلم ها تحریک شود. یکی از مهمترین مسائلی که با آن مواجه هستیم این است که در حال حاضر ماهیت سینما را کم داریم و اکثر فیلم های تولیدشده در همان فضای ملودارم باقی مانده اند. ایجاد ژانرهای مختلف در سینما بسیار مهم است و هرچقدر بتوانیم ژانرهای مختلف را تجربه کنیم بهتر است.
سینمای ایران بیشتر با فیلمسازی در حوزه های کمدی، ملودرام اجتماعی و فیلم های کاملا شخصی که به اشتباه می گویند فیلم های مدل زنده یاد کیارستمی، در صورتی که زنده یاد کیارستمی یک استاد سینما است و نگاه خود را دارد، مواجه است. البته بسیاری از ژانرها در ایران طرفدار ندارد، مانند علمی-تخیلی که در ایران چندان مورد علاقه نیست. البته در این میان خودمان هم از ژانرهایی که داشتیم کم کرده ایم، به عنوان مثال دیگر فیلمی مانند «پرده آخر» به کارگردانی واروژ کریم مسیحی ساخته نمی شود، یا زمانی در ایران فیلم هایی مانند «من زمین را دوست دارم» در ژانر علمی- تخیلی ساخته می شد اما دیگر چنین ژانرهایی وجود ندارد.
فیلمسازان دیگر به دنبال این نوع ژانرها نمی روند، مخاطب هم آن را نمی بیند و کسی هم که بخواهد چنین فیلم هایی بسازد از مرحله ای به بعد مخاطب آن را پس می زند. به عنوان مثال فیلمی مانند «شب بیست و نهم» به کارگردانی حمید رخشانی می توانست یک جریان کاملا جدی و متفاوت در سینمای ایران ایجاد کند که متاسفانه چنین اتفاقی رخ نداد. برای ایجاد یک ژانر در سینما و جذب مخاطب برای آن باید آثاری در آن حوزه تولید شود نه آنکه ساخت چنین فیلم هایی را رها کرد و تنها به تولید فیلم های اجتماعی بسنده کرد.
نظر شما