۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۳:۳۶

فرازهایی از سخنان امام خمینی(ره) درباره وحدت حوزه و دانشگاه

فرازهایی از سخنان امام خمینی(ره) درباره وحدت حوزه و دانشگاه

حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان در آستانه وحدت حوزه و دانشگاه (۲۷ آذر)، بخش‌هایی از بیانات امام خمینی (ره) را به مناسبت این روز منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، فرازهایی از بیانات امام خمینی (ره) رهبری درباره وحدت حوزه و دانشگاه به شرح زیر است:

مفهوم وحدت در منظر امام خمینی(ره)

یکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیاء عظام، سلام اللّه علیهم که علاوه بر آنکه خود مقصود مستقل است، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله می‌باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است» (چهل حدیث، ص ۳۰۹)

محور وحدت

«برای‌ خدا قیام‌ کنید. هم قیام کنید، هم قیامتان برای خدا باشد. اگر بخواهید قیام شما یک قیامِ مُثْمِر باشد، نتیجه داشته باشد قیامتان، منتهی به تفکیک و تجزیه و امثال ذلک نشود، تمام وجهه همت شما یک نقطه باشد و آن هم یک نقطه ماورای عالم طبیعت؛ یک نقطه غیر متناهی در همه چیز؛ همه توجه به او داشته باشید.

اگر یک همچو مطلبی شد، آن وقت قیام شما و نهضت شما یک نهضت اسلامی سالم، دوام دارد. برای اینکه پشتوانه‌اش دائم است؛ چیزی که پشتوانه‌اش دائم است، دائم است.»(صحیفه امام، ج‌۵، ص ۵۱۱).

«من امیدوارم که این اجتماعاتِ‌ ابدان‌ منتهی بشود به اجتماع ارواح و مهم آن است. تشکیل سمینارها بسیار خوب است، دعوت به وحدت بسیار مهم است، لکن باید این سیمنارها و اجتماعاتِ بدنی در راه یک اجتماع روحانی و یک اجتماع عقلانی و یک اجتماع روحی و یک اجتماعِ مقصد باشد. کافی نیست که ما و شما در یک محفلی جمع بشویم، و در جاهای دیگر هم همین طور، لکن آن مقصدی که مقصد اسلام است و مورد امر خدای تبارک و تعالی است و همه انبیا برای آن مقصد آمده‌اند از آن مقصد غفلت بشود.

باید گفتارها، انسان را برساند به معنویات و برساند به توحید کلمه و کلمه توحید. آسان است که ما سمینار و مجامع درست کنیم و در آن مجمع‌ها همه قشر اشخاص باشند، از روحانی و از نظامی و از انجمنهای اسلامی. این یک امری است که آسان است، لکن این امر برای رسیدن به مقصود کافی نیست. باید این اجتماعاتی که می‌شود، دنبال او و در خود او کوشش بشود به اینکه آن وحدت حقیقی- که لازمه یک امت مسلمان است و مورد توجه پیغمبران عالم است و مورد امر خدای تبارک و تعالی است- آن امر را دنبال کنیم که حاصل بشود.»[صحیفه امام، ج‌۱۴، ص ۱۵۲]

«این‌ مقصد بزرگ، که‌ مصلح‌ اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد مگر در سایه وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوّت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری، و افراد جامعه به طوری شوند که نوع بنی آدم تشکیل یک‌ شخص دهند، و جمعیت به منزله یک شخص باشد و افراد به منزله اعضا و اجزاء آن باشد، و تمام کوششها و سعی‌ها حول یک مقصد بزرگ الهی و یک مهم عظیم عقلی، که صلاح جمعیت و فرد است، چرخ زند...

«البته دو تفکر هست، باید هم‌ باشد. دو رأی هست، باید هم باشد. سلیقه‌های مختلف باید باشد، لکن سلیقه‌های مختلف اسباب این نمی‌شود که انسان با هم خوب نباشد. من عرض کردم مثل طلبه‌ها که با هم مباحثه می‌کنند، آن وقتی که مباحثه می‌کردند جار و جنجال جوری بود که انسان خیال می‌کرد دشمن هم هستند، وقتی مباحثه تمام می‌شد می‌نشستند به دوستی کردن و انس. اگر در یک ملتی اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است.

 اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقصی است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأی، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم دشمن هم. باید دو دسته باشیم در عین حالی که اختلاف داریم، دوست هم باشیم.»(صحیفه امام، ج‌۲۱، ص ۴۷)

«شما و طبقه روحانیین که هر دو یک شغل دارید؛ هر دو شغل واحد دارید؛ و مع الأسف این دو قشر را که مربی جامعه هستند دستهای ناپاک از هم جدا کرد. ما تا حالا با آقایان روبه رو نمی‌شدیم. یعنی شما از ما فرار می‌کردید، ما هم از شما، شما ما را قبول نداشتید؛ ما هم شما را قبول نداشتیم.

شما برای ما یک چیزی می‌گفتید؛ ما هم برای شما یک چیزی می‌گفتیم. من نه از «شما» مقصودم این افراد است؛ و نه از «ما» مقصودم خودم هستم. لکن قشرها این طور شده بودند، می‌رفتند توی دانشگاهها به دانشجو و به استاد و به غیر استاد و به همه یک صورت بسیار زیبای ظاهری ارائه می‌دادند: این آخوندها مرتجعند! اینها می‌خواهند ما را برگردانند به آن عصر حجر... می‌آمدند پیش شماها یک همچو مسائلی را طرح می‌کردند. یا اینکه آخوندها همه درباری هستند! اینها همه برای منافع دربارها! اصلًا وجود اینها را دربارها آوردند.

سلاطین این وجودها را در خارج محقق کردند! می‌آمدند پیش این قشر می‌گفتند: اینها دین ندارند! این بی‌دینها، یک مشت فکلی بی‌دین! و طوری تزریق می‌کردند که مع الأسف بعضی از اشخاص بی‌عمق باورشان می‌آمد. این باور آمدن اسباب این شد که این دو قشر از هم جدا شدند. این به او بدبین شد؛ او به این بدبین شد. چه دو قشری! دو قشری که مربی جامعه بودند. دو قشری که باید- جامعه را- با مساعی هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بکنند. اینها را از هم جدا کردند.

دو قشری که اگر این دو قشر در مسیر صحیح باشد، تمام ملت به مسیر صحیح می‌رود. این طور نیست که یک قشر، مثلًا کاسب باشد، که فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غیر نیست. دو قشری که با اصلاح این دو قشر جامعه اصلاح می‌شود. دو قشری که‌ إذَا فَسَدَ العَالِمُ فَسَدَ العَالَمُ‌ است. این «عالِم» من نیستم؛ شما هم هستید؛ همه‌مان هستیم. شما همه جزء علما هستید، که اگر چنانچه خدای نخواسته فاسد باشید، عالَم را به فساد می‌کشید؛ و اگر صالح باشید، عالَم را به صلاح می‌کشید. صلاح و فساد یک جامعه به دست مربیهای- آن هست- آن جامعه هست. و آن مربیها شماهایید و قشر روحانی. آنها به یکجور، و شما به یکجور. اما دو طایفه مربی جامعه هستند.»(صحیفه امام، ج ۷، ص ۴۹۶۹ و ۴۷۰).

کد خبر 3849048

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha