خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: دی ماه سال ۱۳۷۳ بود که جمعی از فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی و از جمله منصور ستاری (فرمانده وقت نهاجا) و سید علیرضا یاسینی (رئیس ستاد و معاون هماهنگ کننده نهاجا) برای بازدید از پایگاه هوایی اصفهان عازم این شهر شدند.
هواپیمای آنان در هنگام بازگشت و در مانند چنین روزی یعنی در پانزدهمین روز از دی ماه سال ۱۳۷۳، دچار سانحه شد، سقوط کرد و این عزیزان به همراه جمعی دیگر از پرسنل غیور ارتش جمهوری اسلامی ایران به درجه رفیع شهادت رسیدند.
و در این بین، شهید حاج مصطفی اردستانی، معاون عملیات ارتش جمهوری اسلامی ایران هم بود؛ فرماندهای که تنها چهار روز قبل از حادثه، ۴۵ سالگیاش را پشت سر گذاشته بود.
این افتخار برای او بس است که پس از پایان دفاع مقدس، به دریافت مدال پُرافتخار «فتح» از دستان مبارک رهبر مجاهد انقلاب نائل آمد و حضرت آقا پس از شهادتش، روح وی را با این جملات نوازش فرمودند: «شهید اردستانی یکی از پاک ترین، مخلص ترین و مومن ترین افراد تمام قشرها بود. او عنصری فدایی و شهیدی زنده بود و عزیزانی از قبیل شهید اردستانی و دیگر دوستانی که به شهادت رسیدند، داغی است بر دل هرکسی که نسبت به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران احساس خویشاوندی و نزدیکی میکند. برای من و ملت عزیز این یک داغ بزرگ بود. با بودن شهید اردستانی در عملیات، قلب من آرام بود.»
او متولد ۱۱ دی ماه سال ۱۳۲۸ در روستایی از توابع پیشوای ورامین است. مصطفی در همان دوران نوجوانی و از سال ۱۳۴۲ به بعد، با مبارزان انقلابی مردمی همراه شد و به عشق حضرت امام، در راهپیماییها علیه رژیم ستمشاهی شرکت میکرد.
او در سال ۱۳۵۰ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و دوره تکمیلی این رشته را هم در آمریکا گذراند. او سپس در پایگاه چهارم شکاری دزفول و همچنین در پایگاه ششم شکاری به خدمت مشغول شد و البته به عنوان نیرویی حزب اللّهی در بین خلبانان نیروی هوایی شناخته میشد.
چیزی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نگذشته بود که جنگی تمام عیار بر ملت ایران تحمیل شد و مصطفی از همان ساعات آغازین دفاع مقدس، همراه و همگام با مردم و نیروها بود.
او چنان به قلب دشمن میتاخت که همگان را هم به تکاپو میانداخت و البته تلاش داشت تا با چنین جملاتی، انگیزه مضاعفی به همه رزمندگان و همرزمانش بدهد: «دوستان! هرکس در حسرت حضور در کربلاست، بداند که این جا کربلاست؛ بدانید فرزند زهرا (س)، آقا امام زمان (عج)، نظاره گر ما است.»
رشادتها و دلاوریهای او چنان ادامه یافت که در سال ۱۳۶۰ به عنوان فرمانده پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز منصوب شد و در ادامه توفیق خدمت در پایگاه دوم شکاری به عنوان معاون عملیات و همچنین مدیریت آموزش عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نصیبش شد.
او را باید یکی از صمیمیترین دوستان و همراهان شهید عباس بابایی دانست؛ تا آنجا که پس از شهادت شهید بابایی، پست وی یعنی معاونت عملیات نهاجا را بر عهده گرفت و تا زمان شهادت، در این سِمَت باقی ماند.
او یکی از فداکارترین فرماندهان نیروی هوایی ارتش بود که علیرغم مقامهای فرماندهیاش، شخصا در عملیاتها شرکت میکرد و توانست بیش از ۱۷۰۰ ساعت پرواز در خاک میهن و بیش از ۴۰۰ پراز در خاک دشمن را در زمان هشت سال دفاع مقدس به ثبت برساند. او همچنین توانست رکورد ۱۳ سورتی پرواز را در یک روز به نام خود ثبت کند و از این رو، «شیر نهاجا» خوانده می شد.
سردار مصطفی اردستانی سرانجام در چنین روزی، به آرزوی دیرینه اش رسید و به ملاقات شهدا نائل آمد؛ اما پیش از آن، این آرزو را در قالب ادعیه ای در ابتدای وصیت نامه اش آورده بود: «اللّهم اجعلنی مِن جُندک فانّ جندک هم الغالبون و اجعلنی مِن حزبک فانّ حزبک هم المفلحون و اجعلنی مِن اولیائک فانّ اولیائک لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ اللّهم انّی اسئلک ان تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک، تحت رایه نبیّک مع اولیائک و اسئلک ان تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک؛ اللّهم اجعل لی مع الرّسول سبیلا؛ حسبی الله؛ ما شاء الله.»
او در ادامه وصیت نامه اش از خدا میخواهد تا صفتی از صفات اخلاقی هر یک از حضرات معصومین(ع) به وی عنایت فرماید: «الهی از عمق جانم و با تمام وجودم شهادت می دهم به وحدانیت تو و رسالت محمد (ص) و امامت علی (ع) و اولاد طاهرین او و از تو می خواهم که به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، پنج تن آل عبا که تمام جهان به خاطر آنها برپاست، مرا از دوستان علی و اولاد علی قرار دهی. به حق علی بن حسین زین العابدین به من لذت عبادت و به حق باقرالعلوم لذت علم و به حق امام صادق لذت صداقت و به حق امام کاظم لذت فرو بردن غضب و به حق امام رضا لذت رضایت از الله و به حق محمد بن علی لذت جود و ایثار و سخاوت و به حق علی بن محمد لذت هدایت و به حق امام حسن عسکری لذت سرباز و رزمنده اسلام بودن و به حق امام مهدی، لذت فرماندهی بر سپاه اسلام را عنایت کن.»
او در ادامه همین وصیت نامه از همگان حلالیت می طلبد و مینویسد: «من برای همسر و فرزندانم شوهر و پدر خوبی نبودم؛ چون خودم را مدیون انقلاب و اسلام می دانستم ولی همه را دوست داشتم به خاطر خدا؛ اگر نتوانستم وقتم را صرف آنها بکنم به دلیل نیاز اسلام و ملت مسلمان بود. امیدوارم که مرا ببخشند و برایم دعا کنند. شاید خداوند از گناهان من بگذرد. بعد از من گریه و زاری نکنند و اگر دلشان میسوزد، به حال محمد و آل محمد بسوزد. و خواهش میکنم اصلا عکس مرا چاپ نکنید و برای من تبلغ نکنید و برای محمد و آل محمد و اسلام تبلیغ کنید. اگر از من جنازهای ماند در بهشت زهرا در بین بسیجی ها دفن کنید و همه چیز مانند آنها باشد. من حاضر نیستم کسی بعد از من در رنج بیفتد؛ در هیچ مورد. والسلام؛ محتاج دعای همه.»
و البته متن این وصیت نامه، پس از تدفین این شهید بزرگوار به دست آمد و از این رو، محل دفن شهید اردستانی در صحن امامزاده جعفر در پیشوای ورامین است.
و اینک پایان بخش این گفتار، خاطره ای است از یکی از همرزمان این شهید والامقام درباره مهر و محبت شهید بابایی و شهید اردستانی نسبت به یکدیگر: «شهید مصطفی اردستانی و شهید عباس بابایی از ابتدای آشنایی، ارادت خاصی به یکدیگر داشتند. یکی از روزها و صبح خیلی زود برای رفتن به عملیات از ساختمان خارج میشدم که شهید اردستانی را دیدم. نشسته بود و یک پوتین گِلی را میشست. جلوتر رفتم و گفتم: حاج مصطفی! کجا رفتهای که اینقدر پوتینهایت گِلی شده است؟ کمی سکوت کرد و سپس، در حالی که آرام آرام اشک میریخت، گفت: این پوتینهای عباسه؛ نزدیک صبح از منطقه عملیاتی برگشته؛ هرچی اصرار میکنم تا برای بازدید منطقه، از هلیکوپتر پایگاه استفاده کنه، قبول نمیکنه و میگه اینها برای کارهای ضروریه. حالا من هم می خوام تا حداقل، کار کوچکی برایش انجام بدهم.»
روحشان شاد و یادشان گرامی.
نظر شما