محمود حكيمي در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، ضمن بيان اين مطلب افزود : ادبيات ديني مانند هر پديده ديگر در معرض آسيب هاي آشكار و نهان است. آنچه قبل از هر چيز در نوشتن داستان قرآني بايد دقت كنيم مسائل آسيب شناسي است. اين آسيب شناسي به معني آسيب رساني ادبيات نيست بلكه هدف شناخت آثار ادبي ضعيف و مخالف با اهداف متعالي ادبيات ديني است.
وي اضافه كرد : برخي خانواده ها اين بررسي و آسيب شناسي را چندان ضروري نمي دانند و وقتي با كتابي ديني با طرح ها و ظواهري جذاب مواجه مي شوند آن را بدون مطالعه در اختيار بچه ها مي گذارند. روايتي از امام حسن عسگري (ع) هست كه مي فرمايد : شگفتا از كسي كه در خوراك جسمش انديشه مي كند و در خوراك خود و فرزندش توجهي ندارد. او شكمش را از آنچه زيانبار است بازمي دارد اما توجهي به آنچه كه براي بارور ساختن انديشه كودك يا خودش مورد نياز است نمي كند.
نويسنده " هزار و يك حكايت تاريخي " با ابراز تاسف از اينكه در جامعه ما عمدتا كتاب ها بدون بررسي دقيق خريداري مي شوند، ادامه داد : يكي از آسيب هاي موجود جنبه ادبي دارد. به عنوان مثال داستان هايي هستند كه سرگذشت پيامبران را روايت مي كنند ولي از واژه هايي بهره مي برند كه مانوس و متجانس با سن و سال كودك نيست و بچه ها آن را نمي فهمند. انتشار اين دست داستان ها با الفاظ دشوار و ديرفهم كودك و نوجوان را از كتاب دلزده مي كند.
حكيمي خاطرنشان كرد : موضوع ديگر نيازسنجي ديني مخاطب است. نويسنده در آموزش و توليد آثار ادبي ديني كودك و نوجوان بايد مراحل رشد كودك را بشناسد. بر اساس تحقيقي كه پياژه - روان شناس - انجام داده، هر كودك به تناسب سن و سالش به برخي داستان ها گرايش دارد و نويسنده اگر آنها را بداند مي تواند آثاري متناسب براي مخاطب بنويسد.
مولف " در مدرسه اقبال لاهوري " افزود : متاسفانه برخي كتب تاريخي نيز منابع درست و پالوده اي نيستند و اگر ما مطالب نادرست را به مخاطب كودك ارائه دهيم ذهن و انديشه او را گمراه ساخته ايم.
وي در تشريح ساير آسيب هاي موجود در اقتباس هاي ديني و قرآني گفت : نويسنده در وهله اول نبايد تحت تاثير شهرت و نام يك مورخ يا منبع تاريخي قرار بگيرد. مثلا تاريخ تمدن ويل دورانت مهم ترين اثر تاريخي دنياست ولي درباره تاريخ اسلام اشتباهات آشكاري دارد. به عنوان نمونه مي نويسد : " در كعبه پيش از اسلام تعدادي بت بود كه مظهر خدايان عرب به شمار مي رفت. يكي از آنها الله بود. محتملا بت قريش بود. سه بت ديگر لات و عزي و منات دختران الله بودند... " (تاريخ تمدن - جلد 4). در حالي كه در خانه كعبه بتي به نام الله نداشته ايم. كفار قريش در زمان صلح با پيامبر هم درباره عبارت بسم الله الرحمن الرحيم معترض شدند و گفتند كه همه مشكل ما با همين الله است. بنابراين به اين قسمت از ويل دورانت با همه شهرت و اعتبارش نمي توان رجوع كرد و بايد در منابع دقت زيادي داشت.
نويسنده بيست جلد " تاريخ تمدن جهان براي نوجوانان " تصريح كرد : يكي از ويژگي هايي كه بايد نويسنده ادبيات ديني به آن آشنا باشد اسرائيليات است. تحقيقات زيادي در اين باره صورت گرفته و به اعتقاد من بهترين آنها متعلق به علامه طباطبايي در تفسير الميزان است. محمدعلي مهدوي هم مقاله خوبي در اين باره نوشته و حميد محمد قاسمي نيز در كتاب " اسرائيليات و تاثير آن بر داستان هاي انبياء در تفاسير قرآن " تحقيق جامعي انجام داده است.
محمود حكيمي ادامه داد : يكي از اين حكايات كه از كعب الاحبار - آن يهودي كه به ظاهر اسلام آورده بود - آمده، اين چنين است : " خدا به زمين نگريست و گفت بر برخي از نقاط آن گام خواهم نهاد. در اين موقع كوه ها تكبر ورزيدند ولي صخره بيت المقدس اظهار تواضع كرد و خدا گام بر روي آن صخره نهاد و گفت اين مقامي است كه محشر در آن برپا مي شود و ... " در صورتي كه از ديدگاه تشيع خدا نه داراي جسميت است و نه رويت مي شود.
وي با آوردن مثال هايي از ابوهريره و ابن كثير در روايت حكايات مجعول، افزود : اگر نويسنده از اينها اقتباس كرده و بنويسد، كودك آنها را مي خواند و دين را به ديده تمسخر نگاه مي كند. البته نويسندگان ما به اين افراد رجوع نكرده اند ولي به كتاب " حيات القلوب " علامه مجلسي مي توان اشاره كرد كه به زندگي پيامبران اختصاص داشته و چنين حكاياتي هم در آن يافت مي شود.
اين نويسنده تصريح كرد : من همواره گفته ام كساني كه مي خواهند داستان ديني و قرآني بنويسند بايد حتما تفسير الميزان علامه طباطبايي را مرور كرده باشند تا گرفتار اسرائيليات نشوند .
نظر شما