به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از «فارین پالیسی»، «استفان اِم. والت» نظریه پرداز و استاد برجسته روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد آمریکا در مقاله ای که در نشریه «فارین پالیسی» انتشار یافت، با اشاره به حمایت و پشتیبانی طرفداران «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا از سیاستهای مهاجرتی وی و همچنین عزل و نصب مقامات بلندپایه شورای امنیت ملی به ویژه انتخاب «استیو بانون» به سمت مشاور و رئیس دفتر خود اینگونه می نویسد: «با احترام فراوان، شما [حامیان ترامپ] در اشتباهید».
والت در توجیه این سخن خود می افزاید: «در واقع، اگر شما حامی وفادار ترامپ هستید و به ویژه جزء کسانی هستید که او را به منظور اتخاذ یک سیاست خارجی هوشمندانه تر، منفعت جویانه تر، متعادل تر و بالاتر از همه موفق تر از پیشینیانش انتخاب کرده اید، باید مأیوس و عمیقاً نگران باشید. چرا؟ زیرا تنها ظرف دو هفته وی [ترامپ] یک فرصت واقعی برای استوار ساختن پایه های سیاست خارجی آمریکا را برباد داد و توانست مخالفتها را هم در داخل و هم در خارج از آمریکا به گونه ای یکپارچه و تقویت سازد که تا چند ماه پیش، امری دور از ذهن بود».
والت با اذعان به حمایت بخش قابل توجهی از مردم آمریکا از کاهش مداخلات نظامی این کشور در سراسر جهان و کاستن از سواری مجانی دادن به متحدان و همچنین بدبینی آنان نسبت به ترتیبات اقتصادی جهانی، معتقد است که «چنانچه ترامپ با هوشمندی گام بر می داشت، مسیر برای اتخاذ یک سیاست خارجی مؤثر و متعادل کاملاً باز بود». وی در ادامه به تغییرات بسیار مثبتی اشاره کرد که ترامپ پس از پیروزی در انتخابات و کسب موقعیتی عالی می توانست در عرصه سیاست خارجی بوجود آورد.
به زعم والت، برخی از این تغییرات مثبت عبارت بودند از: «تأکید مجدد ترامپ بر مخالفت خود با مداخلات نظامی و دولت- سازی و متوقف ساختن روند حملات بی پایان پهپادها و کشتارهای هدفمند که تأثیر چندانی بر کاهش تروریسم نداشته اند؛ پی بردن به بیهودگی استقرار نیروها در افغانستان و بنابراین اجرای دقیق یک روند خروج چند مرحله ای؛ بیان یک منطق استراتژیک برای توضیح تمایل خود به برقراری روابط بهتر با روسیه و کاستن از بدگمانی هایی در خصوص اینکه او همچون یک عروسک خیمه شب بازی در دستان پوتین است؛ وادار ساختن متحدان اروپایی و آسیایی واشنگتن به پذیرش مسئولیت بیشتری در حوزه دفاع از خود در کنار حفظ روابطشان با آمریکا؛ توسعه موقعیت واشنگتن در برابر پکن از طریق اصلاح و تعدیل موضع خود در قبال پیمان شراکت ترانس- پاسیفیک؛ و در نهایت، بازگرداندن آمریکا به یک رهیافت متوازن کننده برون مرزی و غیرمستقیم در منطقه خاورمیانه».
به اعتقاد والت، «تغییرات فوق الذکر آن ویژگیهای ارزشمند از نظم کنونی جهانی را حفظ می نمود که در واقع بسیار به نفع آمریکا بودند. با اندکی خوش شانسی، آمریکا باثبات و متعادل می ماند و ترامپ ممکن بود به رغم کهولت سن برای انتخاب مجدد در سال ۲۰۲۰ از موقعیت خوبی برخوردار شود».
این استاد دانشگاه هاروارد در ادامه مقاله خود با اشاره به اقدامات دوهفته اخیر ترامپ می نویسد: «ترامپ و بانون (مشاور سیاسی او) هیچ یک از این تغییرات را اِعمال نکردند. در عوض، آنها به دعوا و برخورد با پکن و تضعیف موقعیت آمریکا در آسیا دست زدند. ترامپ در تماس تلفنی با نخست وزیر استرالیا وی را اذیت کرد و در مورد پیروزی خود در انتخابات بار دیگر به لاف زنی پرداخت. حتی در نزاعی بیهوده با مکزیک آنچه را که ترامپ نمی تواند بپذیرد، برای همگان روشن است: حتی در صورت ساخت یک چنین دیوار احمقانه ای، این مردم آمریکا هستند که پول آن را می پردازند. کاخ سفید ممنوعیتی غیرقانونی بر مهاجران مسلمان وضع نمود و این سیاست جدید را به نامناسب ترین شیوه ممکن به اجرا درآورد».
«ترامپ همچنین پیرامون یک جنگ تجاری که به کل اقتصاد جهانی از جمله اقتصاد آمریکا لطمه می زند- آنهم بدون هرگونه هدف روشن و تصویری از پایان این بازی- به لفاظی آشکار می پردازد. حتی اشاره ترامپ به اینکه بسیار بیشتر از ژنرالها می داند، سبب شد که طرح محرمانه او برای مقابله با داعش به درخواست از وزارت دفاع برای ارائه طرحی محرمانه منتهی شود؛ گویی که تا پیش از این هیچ مقامی در پنتاگون به این موضوع نیاندیشیده بود».
والت می نویسد: «ممنوعیت عجولانه و نسنجیده بر مهاجرت اتباع هفت کشور مسلمان عاملی برای کاهش تمایل عراقی ها به همکاری با آمریکا است؛ مردمانی که در حال نبرد و جان دادن برای بیرون راندن تروریستهای داعش از شهرهای تحت کنترلشان هستند و مایکل فلین- مشاور امنیت ملی ترامپ- نیز به قدرت نمایی در برابر ایران دست می زند. وسواس فکری ترامپ و بانون نسبت به اسلام سبب شده است که بجای خارج ساختن آمریکا از تعارضاتی بیهوده در خاورمیانه، احتمال بروز یک برخورد تمدنی حقیقی و پرهزینه افزایش یابد».
«افزون بر این، ترامپ و همکاران وی درصدد ادامه دادن به تلاشهای گمراهانه خود جهت بی ثبات ساختن روابط آمریکا با نزدیکترین متحدانش هستند، آنهم بر اساس این باور عجیب که این بی ثبات سازی می تواند تا حدودی موقعیت بین المللی آمریکا را تحکیم نماید. آیا شما واقعاً باور دارید که مردم آمریکا در وضعیت بهتری هستند؛ آنهم وقتی که دونالد تاسک رئیس اتحادیه اروپا- یک سیاستمدار لهستانی غالباً طرفدار آمریکا- هشدار می دهد که واشنگتن خود تهدیدی برای ثبات اتحادیه اروپاست؟!».
استفان والت در ادامه مقاله خود به تشریح اثرات اینگونه اقدامات استراتژیک درخشان! هم در بُعد خارجی و هم در بُعد داخلی می پردازد. وی می نویسد: «در وهله اول، رهبران خارجی که به آمریکا گرایش دارند در می یابند که روابط خوب با ترامپ می تواند به بهای از دست رفتن وجهه آنان در داخل کشورشان باشد. اما برای دشمنان آمریکا- از داعش گرفته تا پکن و ایران- زمینه برای طرح بحثهایی جدید و قدرتمند به منظور مشروعیت زدایی و تضعیف نمودن وجهه و اعتبار آمریکا فراهم می شود. و شاید هم مهمترین نکته آن باشد که رئیس جمهوری که با کسب کمترین درصد از آرای عمومی در انتخابات پیروز شد؛ همچنان شاهد کاهش نرخ محبوبیت خود باشد. چنانچه شما یکی از حامیان ترامپ هستید، این نشانه ای دلگرم کننده ای نخواهد بود».
والت با اشاره به انتقادات پی در پی و سرسختانه خود از «نومحافظه کاران» آمریکا و خطرناک و اشتباه دانستن دیدگاههای آنان در حوزه استراتژی کلان آمریکا و سیاست این کشور در خاورمیانه، می نویسد که «نومحافظه کاران مسئول بخش قابل توجهی از شکست مفتضحانه و ادامه داری هستند که آمریکا هم اکنون در خاورمیانه متحمل شده است».
با این حال، این نظریه پرداز روابط بین الملل معتقد است که حتی اختلاف نظرات وی با نومحافظه کارانی همچون «ویلیام کریستول»، «الیوت کوهن» یا «دیوید فرام» در برابر «تهدیدی که هم اکنون از جانب ترامپ، بانون و سایر دوستان و نزدیکان بی کفایت و فاقد صلاحیت آنان متوجه نظم قانونی و ارزشهای اصیل سیاسی آمریکا می شود، رنگ می بازد». به زعم وی، این نومحافظه کاران ممکن است در صورت عزم ترامپ برای حمله به ایران، لحن خود را تغییر دهند؛ اما در حال حاضر نگرانیهای آنان قابل توجیه است و هشدارهایشان باید جدی تلقی شود.
والت در ادامه به یک «پرسش روشن و اساسی» اشاره می کند: «چرا ترامپ این گونه عمل می نماید»؟
این استاد دانشگاه هاروارد در پاسخ به این پرسش می نویسد: «برخی از کارشناسان باور دارند که اقدامات ترامپ عمدتاً محصول شخصیت معیوب اوست: یک ترکیب سمی از رفتار خودسرانه، خودشیفتگی، حساسیت به کوچکترین جزئیات، و [در عوض] بی اعتنایی مطلق نسبت به حقیقت یا عواقب آن. گزینه محتمل دیگر آن است که ترامپ و حلقه نزدیکان وی به واقع دارای یک استراتژی کلان هستند؛ استراتژی که در تضاد با واقعیت است و بالذات متناقض و محکوم به شکستی بزرگ. احتمال سوم آن است که رویکرد بانون- ترامپ نسبت به سیاست در واقع از دیدگاهی پارانوئید (شکاک و بدبین) نسبت به جهان مدرن سرچشمه گرفته است که در آن اقتصاد جهانی در چارچوب سختگیرانه یک بازی با حاصل جمع جبری صفر درنظر گرفته می شود و این تصور وجود دارد که غرب سفیدپوست، یهودی- مسیحی هم اکنون تحت محاصره یک جریان قدرتمند و سرسخت از مردمانی سیه چرده و بویژه مسلمان قرار دارد. در عوض به رسمیت شناختن نقاط قوت و بسیاری از فضایل منحصر بفرد آمریکا، این دیدگاه «بِرِیت بارتی»- اقتباس شده از نام یک وبگاه خبری پوپولیستی به مدیریت استیو بانون- که کاخ سفید را آلوده کرده، بر این باور است که تنها راه برای نجات دموکراسی آمریکایی، نابود کردن آن است.
والت معتقد است: «آنچه که بسیاری از این چپگرایان متعصب و افراطی قادر به تشخیص آن نیستند، این نکته است که ویران سازی نهادها سهل و آسان تر از برپایی آنهاست. چنانچه تهاجم این افراد به سنتها و نهادهای مهم سیاسی موفقیت آمیز باشد، آمریکا در بهترین حالت ممکن هر روز ضعیفتر و فقیرتر خواهد شد. در بدترین حالت قابل تصور نیز، این تهاجمات نقطه پایانی بر یک دموکراسی معنادار خواهند بود. بر اساس شواهد اولیه، ترامپ و بانون در حال سرعت بخشیدن به روند سقوط آمریکا از یک دموکراسی کامل به یک دموکراسی معیوب هستند».
«برخی از حامیان ترامپ ممکن است به دلیل انزجار و دلزدگی از استراتژی شکست خورده هژمونی لیبرال و نگرانی از تکرار اشتباهات اوباما، بوش و بیل کلینتون توسط هیلاری کلینتون و تیم وی به دور ترامپ جمع شده باشند. حتی اگر چنین باشد، کاملاً روشن است که آنها در حال گذار به سمت رویکردی هوشمندانه و متعادلتر نسبت به جهان نیستند؛ همان رویکردی که به آن دل خوش کرده بودند».
والت مقاله خود را با این عبارت به پایان می رساند: «خلاصه بگویم که طبق این معیار، دونالد ترامپ هم اکنون نیز یک بازنده است و این غم انگیز است!»
نظر شما