آمريكا و جنگ ايران و عراق
يكي از نگرانيهاي دولت كارتر به گسترش خشونت در منطقه و بروز اختلال در صدور بيش از 60/0 نفت مصرفي جهان مربوط مي شد كه قدرت اقتصادي و همبستگي سياسي غرب را تضعيف مي كرد. نگراني ديگر واشنگتن برخورداري اتحاد شوري از آزادي عمل ديپلماتيك بسيار بيشتري نسبت به آمريكا و افزايش نفوذ سياسي آن كشور در منطقه بود. روسها نه تنها روابط سياسي با هر دو كشور درگير داشتند و تأمين كننده اصلي سلاحهاي عراق به شمار مي آمدند، بلكه به ايران نيز پيشنهاد فروش تسليحات داده بودند، در حالي كه ايالات متحده با هيچ يك از طرفين درگير روابط ديپلماتيك نداشت. در تهران سفارتخانه آمريكا به همراه 52 ديپلماتيك همچنان در دست دانشجويان پيرو خط امام بود و چشم انداز روشني در مورد حل بحران گروگانگيري وجود نداشت.
در بغداد نيز به جاي سفارت ادارة منافع آمريكا توسط 14 ديپلمات داير بود در روابط عادي سياسي بين اين دو كشور برقرار نبود. عراقيها كه خواهان قدرت ژاندارمي خليج فارس بودند، همچنين نسبت به نقش آمريكا در منطقه بدگمان و خواستار خروج ناوگانهاي آن كشور از آبهاي منطقه بودند. از سوي ديگر رهبران انقلاب اسلامي ايران، ايالات متحده را به چشم شيطان بزرگ مي ديدند كه در پي غارت ثروت ملتهاي مسلمان است و مسلمانان بايد اين دستها را از منطقه كوتاه كنند. بنابراين آمريكا فاقد هرگونه نفوذ واقعي بر ايران و عراق بود و ابراز تأثيرگزار بر روند جنگ را در اختيار نداشت.
در عين حال از نظر كاخ سفيد و كشورهاي عرب ايران خطر جدي تري نسبت به ثبات منطقه و منافع آمريكا به شمار مي رفت لذا اين جنگ مي توانست نه تنها اين خطر را كاهش دهد بلكه همان گونه كه كارتر رئيس جمهوري وقت آمريكا مي گفت مي توانست « رهبران انقلاب ايران را بر سر عقل آورد به گونه اي كه به آزادي گروگانهاي آمريكايي منجر شود.» مهمتر از همه اينكه ايران نيازمند به سلاحهاي آمريكا را به تعديل سياسيتهاي ضد آمريكاييش مجبود مي كرد و راه را براي برقراري روابط بين دو كشور هموار مي ساخت. با وجود اين شكست ايران و پيروزي عراق در جنگ از لحاظ استراتژيك براي ايالات متحده خوشايند نبود، زيرا شكست ايران و فروپاشي ساختار آن در كنار آشوبهاي داخلي آزادي عمل براي نفوذ شوروي را افزايش مي داد و عراق پيروز به يك قدرت در منطقه تبديل مي شد كه آمريكا هيچگونه اهرم فشار و كنترلي بر آن نداشت. از سوي ديگر بدترين موقعيت براي سياست خارجي آمريكا پيروزي ايران در جنگ بود كه در نظر سياستمداران آمريكايي تهديدي واقعي براي منطقه خاورميانه و منافع غرب به شمار مي آمد.
رونالد ريگان با شعار« تجديد برتري آمريكا در برابر شوروي» و «تقويت توان آن كشور در جهان سوم» پاي در صحنه سياست بين المللي گذاشت. وي بر اين باور بود كه آمده است تا « پوزه امپراتوري شيطاني را به خاك بمالد» و « هر جا انقلابي پديد آمد تا الگويي غير سرمايه داري غربي عرضه كند وي را به مصائب ويتنام دچار سازد.» |
نشريه ميد چاپ لندن در اين باره مي نويسد:« اگر ايران در جنگ پيروز شود انقلاب اسلامي نيروي تازه اي خواهد گرفت و اين امر دولتهاي محافظه كار و هوادار غرب در منطقه خليج فارس و شايد سراسر خاورميانه را تهديد خواهد كرد. بنابراين حداقل در غرب هيچكس نمي خواهد دربارة امكان پيروزي ايران فكر كند. از سوي ديگر پيروزي عراق نيز در جنگ انقلاب ايران را بي ثبات خواهد كرد و خطر به ميان آمدن پاي شوروي بيشتر خواهد شد پس نتيجة كلي اينكه هيچيك از طرفين نبايد در جنگ پيروز شوند. هنري كيسينجر وزير خارجه پيشين آمريكا نيز تأثيرات پيروزي يكي از طرفين درگير در جنگ را بر سياست خارجي آن كشور چنين بيان مي كند: «بدون توجه به اينكه چه كسي در جنگ ايران و عراق پيروز مي شود، شكست نهايي از آن ايالات متحده خواهد بود.»
بر اين اساس در نظر استراتژيستهاي سياست خارجي آمريكا وضعيت مطلوب واشنگتن در منطقه زماني پديدار مي شد كه جنگ ايران و عراق در مرزهاي دو كشور محدود شود و به كشورهاي حاشيه خليج فارس گسترش پيدا نكند همچنين امنيت خطوط كشتيراني و تداوم جريان صدور نفت براي غرب تضمين شده ثبات و تعادل در منطقه از طريق برقراري توازن در بين كشورهاي منطقه استوار گردد. جنگ ايران را به تعديل سياستهاي راديكالي گذشته مجبور ساخته و راه را براي آزادي گروگانهاي آمريكايي و برقراري روابط سياسي بين تهران واشنگتن هموار سازد و سرانجام اينكه جنگ از راه هاي مسالمت آميز حل و فصل شود و از پيروزي يكي از طرفين درگير جنگ كه به بي ثباتي در منطقه به خطر افتادن منافع غرب و گسترش نفوذ شوروي منجر خواهد شد جلوگيري به عمل آيد.
دولت كارتر براي رسيدن به اين هدفها اعلام بي طرفي كرد اما بي درنگ سخنگوي وزارت خارجه آمريكا اعلام كرد كه بي طرفي آن كشور دليل بي تفاوتي نيست و ايالات متحده براي تضمين تداوم جريان نفت در مقابل تهديدهاي خارجي از نيروهاي نظامي استفاده خواهد كرد و در صورت درخواست كمك نظامي از سوي كشورهاي منطقه به كمك آنها خواهد رفت.
دولت كارتر در ارتباط با كشورهاي درگير در جنگ سياست دوگانه اي را در پيش گرفت كه هدف آن برقراري نوعي تعادل در برخورد آمريكاست نسبت به دو كشور ايران و عراق و به دست گرفتن ابتكار عمل در صحنه سياسي و تأثيرگزاري بر روند جنگ بر اساس هدفهاي آن كشور بود.
ادموند ماسكي وزير خارجه آمريكا دو اصل مهم سياست خارجي اين دو كشور در ارتباط با جنگ ايران و عراق چنين بيان مي كند: « ما بر اين باوري كه اين جنگ مي تواند و بايد از طريق احترام به قوانين بين المللي حل و فصل شود يعني هيچ قلمرويي نبايد بازور اسلحه به تصرف درآيد. اصل ديگر براي حل مسالمت آميز اين مخاصمه آن است كه هيچ كدام از طرفين نبايد در پي دخالت در امور ديگري باشند.
اصل اول دقيقاً با هدفهاي عراق در جنگ- يعني تجزيه استان خوزستان و قطع شريان حياتي اقتصاد ايران و در نتيجه فروپاشي ساختار نظام سياسي اين كشورمغاير بود. دولت آمريكا نگران اين بود كه پيروزي قاطع عراق در جنگ به تجزيه ايران و دخالت اتحاد شوروي در اين كشور منجر شود. كارتر اين نگراني را چنين بيان مي كند.«نيروهاي عراقي از هدف جنگ كه به دست گرفتن كنترل شط العرب بود و نه خاك ايران پا را فراتر نهاده اند. تجزيه قسمتي از خاك ايران از بقيه آن در جهت منافع ما نخواهد بود.»
دموكراتها براي تاثيرگذاري بر دستگاه تصميم گيري ايران و تسريع در روند آزادي گروگانهاي آمريكايي در تهران تلاش بسيار كردند تا جايي كه كارتر در اوج مبارزات انتخابي قول داد:«درصورتي كه گروگانها سالم آزاد شوند ما آن وسايلي را كه متعلق به ايران است به آنها تحويل خواهيم داد.
اما اين خواسته زماني برآورده شد كه كارتر درحال ترك كاخ سفيد بود. در كنار سياست تطميع و تشويق دولت كارتر در ايران واشنگتن تلاش مي كرد تا از راه هاي مستقيم و غيرمستقيم، مناسبات خود را با عراق بهبود بخشد و از طريق متحدان منطقه اي و اروپايي خود ضعفهاي ارتش عراق را برطرف سازد.
البته گامهاي اوليه بهبود مناسبات واشنگتن- بغداد از مدتها قبل با مسافرت برژينسكي به عراق برداشته شده بود. مشاور امنيتي كارتر پس از سفر به بغداد و گفتگو با صدام حسين مي گفت: « ما بين منافع آمريكا و عراق تضادي نمي يابيم.»
پس از شروع جنگ نيز دولت آمريكا گامهاي بيشتري در اين راه برداشت ابتدا ادموند ماسكي وزير خارجه آن كشور بر ادعاي بغداد مبني بر اينكه « تهران درصدد صدور انقلاب خود به عراق است» صحه گذاشت و مسئوليت آغاز جنگ را به گردن ايران انداخت و راه را براي نزديكتر شدن مناسبات بغداد- واشنگتن هموارتر ساخت.
در پي مسافرتهاي سعدون حمادي به نيويورك و ملاقات و گفتگوي او با مقامات آمريكايي ديدار افرادي چون هنري كيسينجر از بغداد به همراه كوششهاي هم پيمانان اروپايي و منطقه اي آمريكا به عراق اين مناسبات روبه رشد گذاشت و با روي كارآمدن دولت ريگان به اوج خود رسيد.
ريگان رييس جمهور اسبق آمريكا |
دولت ريگان و جنگ ايران و عراق
رونالد ريگان با شعار« تجديد برتري آمريكا در برابر شوروي» و «تقويت توان آن كشور در جهان سوم» پاي در صحنه سياست بين المللي گذاشت. وي بر اين باور بود كه آمده است تا « پوزه امپراتوري شيطاني را به خاك بمالد» و « هر جا انقلابي پديد آمد تا الگويي غير سرمايه داري غربي عرضه كند وي را به مصائب ويتنام دچار سازد.»
ريگان در اين مورد با صراحت مي گفت: « بياييد خودمان را فريب ندهيم در پشت تمام اين اغتشاشها شوروي ايستاده است اگر آنها خود را در اين بازي دو مينو درگير نكرده بودند هيچ كانون بحراني در جهان وجود نداشت.
بنابراين جنگ عراق عليه ايران با هدفهاي سياست خارجي ريگان مطابقت داشت از همين رو دولت ريگان از همان آغاز سياست حمايت از عراق و رويارويي با انقلاب اسلامي را در پيش گرفت. در ژانويه 1981 تنها چند روز پس از ورود ريگان به كاخ سفيد الكساندر هيگ وزير خارجه وقت آمريكا اعلام كرد: « هيچ گونه تجهيزات نظامي چه تعهدات و موافقتنامه هاي قبلي و يا تحت درخواستهايي كه هنوز اعلام نشده به ايران داده نخواهد شد.»
به اين ترتيب دولت ريگان از زير قول كارتر در مورد تحويل 240 ميليون دلار لوازم يدكي توقيف شده ايران شانه خالي كرد. همزمان با آن هيگ موريس دراپر معاون وزارت خارجه آن كشور را براي روشن كردن نظريات دولت ريگان در مورد تحولات منطقه به بغداد اعزام كرد و وي در توجيه اين اقدام مي گفت: « واشنگتن متوجه تغييراتي در سياست عراق شده است كه بخشي از آن ناشي از احساس نگراني زياد در مورد رفتار امپرياليسم شوروي در منطقه خاورميانه است.»
پيروزي خط امام در مناقشات چند ماهه داخلي ايران و حذف ليبراليسم به سركردگي رئيس جمهور بني صدر در تابستان سال 1981 (1360) و همچنين پيدايش ثبات داخلي و تثبيت موقعيت خط امام در حكومت به پيدايش شيوه جديدي در جنگ منجر گرديد كه شامل تركيبي از جنگهاي چريكي و عمليات كلاسيك نظامي بود. رزمندگان اسلام با استفاده از اين شيوه جديد توانستند در كمتر از 9 ماه از اوايل پاييز 60 تا اواخر بهار 61 با انجام چهار عمليات بزرگ تمام مناطق اشغالي جنوب بجز چند قطعة نه چندان مهم را آزاد سازند. نيروهاي عراقي پس از تحمل اين شكستها مجبور به عقب نشيني شدند و براي اولين باز پس از آغاز جنگ در پشت مرزهاي بين المللي قرار گرفتند. به اين ترتيب ايران در تابستان 1982 آماده تهاجم به داخل عراق بود. اين چرخش در نتيجه جنگ به سود ايران مطمئناً براي كشورهاي منطقه و ايالات متحده آمريكا مفاهيم شومي را در بر داشت.
ايالات متحده اقدامات هماهنگي را در جهت حمايت از عراق ، مسلح كردن كشورهاي منطقه و تقويت حضور نظامي خود در آبهاي اقيانوس هند و خليج فارس انجام داد. دولت ريگان با آغاز نخستين پيروزي هاي ايران در جنگ در اوايل سال 1982 نام عراق را از فهرست كشورهايي كه به كمك و تشويق تروريسم بين المللي متهم بودند حذف كرد و با اين كار ممنوعيت صادرات آمريكا به عراق را برطرف ساخت.
همزمان با آن دولت ريگان به فروش سلاح به كشورهاي حاشيه خليج فارس اقدام كرد و به آنها اجازه داد تا آن را در اختيار عراق قرار دهند. علاوه بر اين آمريكا از سياست متحدان اروپايي خود از جمله فرانسه و انگليس در زمينه تامين تجهيزات نظامي عراق حمايت كرد و كشورهاي ثروتمند عرب منطقه را به اعطاي و امهاي كلان به بغداد تشويق نمود در اواخرسال 1981 كويت يك كمك مالي 7 ميليارد دلاري در اختيار عراق قرار داد. به دنبال آن عربستان سعودي 3 ميليارد دلار امارات عربي 1 ميليارد دلار و قطر 500 ميليون دلار به عراق كمك كردند.
بغداد به كمك اين دلارها تسليحاتي با فرانسه به مبلغ 5/1 ميليارد دلار قراردادي براي تحويل تانك با انگلستان به ارزش يك ميليارد دلار و قراردادي با لهستان براي تحويل تانكهاي روسي منعقد ساخت.
همزمان با تلاش آمريكا و غرب در تقويت توان نظامي و مالي عراق دولت ريگان به مسلح ساختن و تجهيز كشورهاي منطقه و تقويت حضور نظامي خود در آبهاي خليج فارس و اقيانوس هند اقدام كرد.
الكساندر هيگ وزير خارجه وقت آمريكا چند روز قبل از شروع عمليات رمضان و ورود نيروهاي ايران به داخل عراق هشدار داد:« ما متعهد به دفاع از منافع حياتي خود در منطقه هستيم اين منافع و منافع تمامي جهان با تماميت ارضي و استقلال سياسي همه كشورهاي حوزه خليج فارس تأمين مي شود». اعلام اين مطلب از سوي هيگ بدين مفهوم بود كه ايالات متحده در برابر نقض حاكميت عراق بي تفاوت نخواهد ماند و از پيشروي نيروهاي ايران جلوگيري خواهد كرد. اما با اين حال ايران به هشدار هيگ وقعي ننهاد و در ژوئيه 1982 هجوم خود را به خاك عراق براي سرنگوني صدام حسين آغاز كرد ولي بنا به دلايلي مجبود به عقب نشيني گرديد.
صدام حسين رئيس جمهوري عراق در بهار 1983 اعتراف كرد كه پادشاهي سعودي اطلاعات به دست آمده را از طريق رادارهاي پرنده را در اختيار بغداد قرار داده است واشنگتن در كنار مبادله اطلاعات دولتهاي اروپايي را به فرستادن تسليحات به عراق تشويق كرد و مخالفت خود را در مورد فروش هواپيماهاي سوپر اتاندارد و موشكهاي اگزوسه فرانسه كاهش داد. |
در تمام مدتي كه نيروهاي ايران در فكر رخنه به داخلي خاك عراق بودند استراتژي ايالات متحده در خليج فارس داراي چند محور اصلي بود: نخست تأمين آزادي عبور و مرور دريايي از طريق تنگه هرمز واشنگتن براي تضمين امنيت آزادي كشتيراني بين المللي در خليج فارس بر تعداد ناوگانهاي خود در اقيانوس هند و درياي عمان افزود و پايگاه هاي نظامي و دريايي خود را در ديه گوگارسيا عمان و بحرين تقويت كرد علاوه بر آن در تداوم دكترين كارتر نيروهاي واكنش سريع تحت يك مركز فرماندهي موسوم به « سانترال كماند» سازماندهي شدند و بخش نيروهاي خاورميانه آن در بحرين براي مراقبت از آبهاي خليج فارس و درياي سرخ استقرار يافتند. به اين ترتيب ايالات متحده ابزار كنترل و وسيله اعمال فشار سياسي-نظامي را در نزديكي شريان حياتي جهان به دست گرفت و موقعيت برتر خود را در منطقه تثبيت كرد.
در كنار تلاش آمريكا براي تامين امنيت خليج فارس و تنگه هرمز محور دوم استراتژي منطقه اي واشنگتن تقويت و ايجاد اعتماد در متحدان محلي بود كه از احتمال گسترش دامنه جنگ و پيروزي ايران وحشت داشتند. ايالات متحده براي افزايش اعتماد كشورهاي منطقه به آنها كمك كرد تا يك سپر دفاعي خودي ايجاد كنند.
محور سوم استراتژي آمريكا در منطقه شامل حراست از عراق و برقراري توازن در جنگ مي شد در اين زمينه دولت ريگان معتقد بود كه پيروزي ايران با منافع آمريكا مغاير است واشنگتن براي جلوگيري از وقوع چنين حادثه اي همكاريهاي سياسي، اقتصادي، نظامي، اطلاعاتي خود را با عراق افزايش داد.
در پاسخ به درخواستهاي مكرر صدام حسين رئيس جمهوري عراق مبني بر توسعه روابط بين دو كشور دولت ريگان در دسامبر 1982 آمادگي خود را براي مبادله سفير بين دو دولت اعلام كرد و ريچارد مورفي معاون وزير خارجه را براي بررسي اوضاع عراق به بغداد گسيل داشت وي پس از بازگشت از منطقه گفت: « آمريكا نگران پيروزي ايران در جنگ با عراق است» پس از آن هيئتهاي مختلفي از سوي سناي آمريكا و وزارت خارجه آن كشور در طي سالهاي 84-1983 با رهبران عراق در بغداد ديدار و مذاكره كرده زمينه هاي توسعه روابط بين دو كشور را مورد بررسي قرار دادند. به دنبال اين ملاقاتها طارق عزيز وزير خارجه عراق آمادگي دولت متبوعش را براي برقراري روابط رسمي با آمريكا اعلام داشت. در پي اين امر در فوريه 1984 در خلال سفر طارق عزيز به واشنگتن و ملاقات با ريگان دو كشور با انتشار بيانيه مشتركي از سرگيري روابط سياسي خود را رسماً اعلام كردند و پس از 17 سال مناسبات ديپلماتيك در سطح سفير را از سر گرفتند.
از سوي ديگر از وقتي كه معلوم شد ممكن است عراق متحمل شكست قطعي شود ايالات متحده براي جلوگيري از چنين حادثه اي و براي افزايش ظرفيت نفوذ خود در عراق به مبادله اطلاعات نظامي به دست آمده از ماهواره ها و آواكسها در مورد ايران با عراق اقدام كرد.
صدام دست نشانده آمريكا در عراق |
صدام حسين رئيس جمهوري عراق در بهار 1983 اعتراف كرد كه پادشاهي سعودي اطلاعات به دست آمده را از طريق رادارهاي پرنده را در اختيار بغداد قرار داده است واشنگتن در كنار مبادله اطلاعات دولتهاي اروپايي را به فرستادن تسليحات به عراق تشويق كرد و مخالفت خود را در مورد فروش هواپيماهاي سوپر اتاندارد و موشكهاي اگزوسه فرانسه كاهش داد.
عراق در آغاز سال 1984 به منظور فروپاشي توان اقتصادي ايران و منطقه اي و بين المللي كردن جنگ با استفاده از هواپيماهاي سوپر اتاندارد و موشكهاي اگزوسه حملات گسترده اي را به پايانه هاي نفتي ايران در خارك و نفت كشها و كشتيهاي حامل كالاهاي كشورهاي حاشيه خليج فارس انجام داد و تهديد به بستن تنگه هرمز كرد. تهران اعالم داشت: «اگر ما از صادرات نفت محروم شويم تمامي خليج فارس محروم خواهند شد».
تهديد به بستن تنگه هرمز و حمله به كشتيهاي كشورهاي بي طرف ايران را در مقابل جامعه بين المللي و كشورهاي منطقه قرار داد.
رونالد ريگان رئيس جمهوري آمريكا در پاسخ به تهديد ايران هشدار داد: «آمريكا هرگز اجازه نخواهد داد آبراه بر روي كشتيراني بسته شود.» به دنبال اين هشدار ناوگانهاي آمريكا ناتو برگشت زني خود در آبهاي منطقه افزودند.
يك ماه بعد شش كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس در نامه اي به رئيس شوراي امنيت تجاوز ايران به آزادي كشتيراني را تهديد عليه ثبات و امنيت منطقه و خطر جدي نسبت به صلح و امنيت بين المللي دانسته خواستار تشكيل جلسه فوري شورا شدند. شوراي امنيت نيز با تصويب طرح قطعنامه پيشنهادي شش كشور شوراي همكاري در قالب قطعنامه 552 حمله به كشتيهاي تجاري را محكوم كرد و بطور تلويحي ايران را مسئول اين حملات و ادامه جنگ دانست.
در ادامه اين فشارها در اواخر زمستان 1985 و در پي به نتيجه نرسيدن فعاليتهاي رزمندگان اسلام در رسيدن به رودخانه دجله و تسلط بر جاده بصره-العماره در عمليات بدر عراق حملات گسترده اي را عليه شهرها مراكز اقتصادي-صنعتي و پايانه هاي نفتي در خليج فارس به منظور در هم شكستن آخرين مقاومتهاي تهران آغاز كرد.
مقارن با حملات هوايي و موشكي عراق تلاشهاي بسياري از سوي سازمان ملل متحد بيانيه 25 آوريل 1958 كشورهاي عضو بازار مشترك دولتهاي منطقه و آمريكا در جهت ترغيب ايران به برقراري صلح در منطقه آغاز شد در بهار 1985 فشارهاي سياسي وارد بر ايران چندان زياد بود كه حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس در توصيف آن گفت: «اين مقدار فشار در تاريخ جنگ بي سابقه است. اين فشارها از لحاظ نظامي نيست بلكه بيشتر از لحاظ سياسي است»
فشارهاي سياسي به همراه حملات سنگين موشكي و هوايي عراق به مراكز غير نظامي و مهمتر از همه شكست استراتژي نظامي ايران در تصرف بصره ترديدهايي را نسبت به ادامه جنگ و نتايج آن به وجود آورد و به تغيير استراتژي نظامي و سياست خارجي ايران منجر گرديد.
__________________
منابع :
1-مواضع قدرتهاي بزرگ و جنگ ايران نوشته يكتا از انتشارات مركز مطالعات وتحقيقات جنگ سپاه
2-روزنامه كيهان سال 59 الي 61
3- روزنامه اطلاعات سال 60 و 61
4-گزارش كميسيون تاوردر مورد جريان مك فارلين ترجمه وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي تهران.
5- زمزمي جنگ ايران و عراق نوشته عبدالمجيد تراب، ترجمه مژگان نژند تهران سال 1368.
6-روزنامه جمهوري اسلامي سال 1359 الي 1361
نظر شما