به گزارش خبرنگار مهر، سیدرضا صائمی منتقد سینما و تلویزیون در یادداشتی از سریال «دیوار به دیوار» نوشته است که این شب ها از شبکه سه سیما روی آنتن می رود و در آن به ویژگی های مختلف این مجموعه کمدی به کارگردانی سامان مقدم اشاره کرده است.
متن این یادداشت را در زیر می خوانید:
«چند سالی بود که تلویزیون عیدها دستش از سریال خالی بود، اگر تک و توک کاری مثل مجموعه «پایتخت» هم وجود داشت باقی سریال های نوروزی از کف استاندارد هم بهره ای نداشتند. امسال صدا و سیما گامی به جلو برداشت و سه سریال «علی البدل»، «مرز خوشبختی» و «دیوار به دیوار» را راهی آنتن کرد. هر سه سریال از کف استاندارد برخوردارند. شاید ویژگی سریال های نوروز امسال این باشد که حال و هوای هر سه سریال با دیگری فرق دارد و مکمل هم هستند. تنوع بازیگران نامدار، تنوع لوکیشن و جغرافیا، تنوع داستان، لحن داستان گویی ها امکان جذب مخاطبان با سلایق مختلف را مهیا کرده است. در این میان سریال نجیب «دیوار به دیوار» در حال خوش درخشیدن است.
«دیوار به دیوار» را باید سکانس به سکانس دید، نه لزوما به این معنا که واجد پیوستار تصویری متراکمی است که فقدان یک نما به بازنمایی آن لطمه می زند. از این حیث که این سریال یک ساختار فضایی و موقعیت محور دارد که بر ماهیت بصری درام بنا می شود و کمدی ماجرا نیز دقیقا بر ساخته همین بستر و شرایط شکل می گیرد. به عبارتی دیگر «دیوار به دیوار» به معنای حرفه ای و مفهومی آن، یک کمدی موقعیت اجتماعی است که تلاش کرده تا با پرهیز از دو مولفه مهم دیگر آثار کمدی یعنی عنصر فانتزی و طنز کلامی پرهیز کرده و شانه به شانه جامعه و واقعیت های آن پیش برود. از این رو می توان آن را یک کمدی موقعیت اجتماعی- انتقادی هم دانست که در پس ساختار نمایشی آن می توان نوعی آسیب شناسی اجتماعی را هم شاهد بود. حتی گزافه نیست اگر بگوییم که «دیوار به دیوار» یک رئالیسم اجتماعی است که با تکیه بر ظرفیت و ظرافت های طنازانه و کمیک خود، تلخی لحن انتقادی خود را تلطیف کرده و تیزی نقادی را با تفنن طنازی در هم آمیخته و قصه خود را روایت می کند. جالب اینکه علی رغم تنوع شخصیت ها و کاراکترها که به شکل پازل وار در قالب چند خانواده در کنار هم قرار گرفته، یک لوکیشن ثابت که ساختمان محل استقرار شخصیت هاست، بافت و ساخت فیزیکی و جغرافیایی اثر را تشکیل می دهد بدون اینکه این لوکیشن محدود، ریتم قصه را کند کرده و روایت آن را با کندی یا کسالت مواجه کند. با این حال معماری این خانه با فرهنگ ایرانی و دورهمی های خانوادگی، نسبت معنایی و نمادین داشته و با حال و هوای نوروز و تجربه های نوروزی انطباق دارد. ضمن اینکه معماری این خانه به خانه های قدیمی ایرانی که در هر یک از اتاق های آن یک خانواده زندگی می کردند، شباهت و سنخیت مفهومی دارد.
مجموعه ای از بازیگران شناخته شده و توانا در کنار هم که هر کدام به واسطه خصلت های فردی واجد یک ویژگی و ظرفیت طنازی مستقل هستند منجر به فردگرایی و به اصطلاح تکروی هیچ کدام از آنها نشده و هر کدام از آنها در یک ساختار جمعی به خلق موقعیت کمیک دست می زنند. به عبارت دیگر حضور هر کدام از این بازیگران که بسیاری از آنها فردیت طنازانه دارند موجب فردگرایی طنازانه نشده و همه عناصر درام در خدمت قصه و فضاسازی موقعیت محور آن قرار گرفته اند.
اما آنچه سریال «دیوار به دیوار» را قابل تأمل و تماشا می کند مضمون و نظام معنایی حاکم بر آن است که البته بر ساخته از فرم و ساختار روایی قصه نیز بوده و دچار گسست ساختاری نیست. در این خانه بزرگ که می تواند نمادی از کشور و سرزمین باشد پنج خانواده در کنار هم با دردی مشترک زندگی می کنند که هر کدام آنها به شکل مستقل نیز نماینده نمادین یک خانواده در ایران می توانند، باشد. این نمایندگی دراماتیک البته به طبقه و خاستگاه اقتصادی تقلیل نمی یابد و حتی بهتر است بگویم که این سریال روایتی از مسائل و مصائب طبقه متوسط امروزی در جامعه ماست که مثل یک پازل در کنار هم قرار گرفته تا تصویر آیینه گونی از مسائل خانواده متوسط ایرانی را به تصویر کشیده و انعکاس دهند. این نسبت بین جز و کل را در فرم و ساختار دراماتیک اثر نیز می توان ردیابی کرد به این معنی که شلوغی و هیاهوی صحنه ها و تعدد بازیگران و شخصیت ها در ذیل الگوی وحدت در عین کثرت بوده و مثل یک ارکستر در هماهنگی با رهبر ارکستر عمل می کند. هر کدام از این خانواده ها فارغ از برخی ویژگی های مشترک واجد برخی خصلت های خاص خود نیز هستند که بخش گسترده ای از خانواده های شبیه به خود در جامعه ما را نمایندگی می کنند. مثلا خانواده آقای خلیل زاده و مهری خانم پرجمعیت ترین خانواده این مجموعه است. خانواده ای کارمندی که مصائب و مشکلات زندگی کارمندی را به تصویر می کشند. در مقابل این خانواده پرجمعیت شاهد خانواده دو نفره پدر و دختری آقای دلپاک نیز هستیم که روحیه چتر بازی آن به طنز ماجرا کمک می کند. بهرام و همسرش با بازی پژمان جمشیدی و آزاده صمدی نیز تصویری از یک زوج ایرانی هستند که مسائل و مشکلات خاص خود را دارند و چالش های زوج امروزی را به تصویر می کشند.
خانواده آخری هم یک خواهر و برادر هستند که از حاشیه شهر آمده اند و مسائل مربوط به خود را دارند و همه آنها به نوعی در کنار هم و در یک تعامل پازل گونه، سویه کمیک و طنز قصه را نیز شکل داده و پیش می برند. در این میان پوران خانم با بازی رویا تیموریان هم که زندگی تک نفره داشته برای گریز از تنهایی به این جمع می پیوندد. مجموعه این افراد و خانواده ها در واقع، تصویر جامعی از اشکال و انواع مختلف زندگی فردی و جمعی در کشور را بازنمایی می کنند که در پس سویه سرگرم کنندگی آن، نوعی خودآگاهی دراماتیک را هم در خود پرورش داده است. آنچه که در پس این عناصر و سویه های کمیک باید بازخوانی و بر آن تاکید کرد عنصر قصه گویی است که می توان آن را نقطه قوت اثر دانست. مخاطب شناسی سریال های نشان می دهد آنچه بیش از هر عنصر و مولفه دیگری در جذب مخاطب تاثیر می گذارد عنصر قصه گویی است که اگر این سویه هر سریالی تامین شود می تواند نقاط ضعف دیگر را بپوشاند. ضمن اینکه در دل این قصه فقط سرگرمی نیست، بلکه قصه ای است که غصه آدم ها را در جامعه امروز ما به تصویر می کشد. از این حیث می توان «دیوار به دیوار» را تلاشی بصری برای جامعه شناسی خانواده ایرانی دانست که روابط و مناسبات بین آنها چه مناسبت درون خانوادگی چه روابط بین خانوادگی در آن روایتی جزیی نگرانه از خانواده ایرانی و مسائل و چالش های آن است. چالش هایی که هم می خنداند هم به خردمندی دعوت می کند.»
نظر شما