خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: حکما و فیلسوفان مسلمان به ارسطو، فارابی و میرداماد، لقبهای معلم اول، معلم ثانی و معلم ثالث داده اند. معلمی شغل انبیاء خوانده شده، بنابراین تکریم و تجلیل از فردی بنام معلم در سنت فکری و فرهنگی ما مقام بسیار بالایی است که نصیب افضل علما و حکما می شود. لذا از همین نامگذاری روز شهادت آیت الله مطهری به روز معلم میتوان به اهمیتی که این مرد بزرگ و فرزانه برای ما و انقلاب و جوانان معاصر دارد. در گفتگو با حجتالاسلام علیرضا قائمی نیا، سردبیر فصلنامه ذهن به بررسی ویژگی های اندیشه شهید مطهری و تأثیرگذاری آن در دوران معاصر و چگونگی بهره گیری بیشتر برای آینده پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.
*آقای دکتر! دغدغه شهید مطهری چه بود و ایشان در طول دوره فکری خود به چه مباحثی پرداختند؟
به نظرم تفکر شهید مطهری به دو دوره و بخش قابل تقسیم است؛ بخشی که در دهه چهل واقع شده که غالب آن مواجهه با مارکسیسم است. ایشان به شدت با بحثهای فلسفی تلاش کرد که مبانی فلسفی مارکسیسم را رد کند. ایشان در این دوره اهتمام فراوانی به فلسفه اسلامی داشت و پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم را تهیه کرد. دوره انتقال ایشان به تهران هم در همین بخش می گنجد.
دوره دوم، دوره مباحث جدید کلامی است که تقریبا تا زمان شهادت ایشان ادامه پیدا می کند، مباحثی مانند نظام حقوق زن در اسلام، عدل الهی، اسلام و مقتضیات زمان و... مربوط به این دوره هست که ایشان به این مسائل پرداختند. می توان گفت دوره شکوفایی تفکر ایشان در همین دوره است که به مباحث کلام جدید روی می آورد. کلام جدید، اصطلاحی است که برای اولین بار توسط شهید مطهری در یکی از سخنرانی ها در حسینیه ارشاد در سال ۱۳۵۵ استفاده شد. به نظرم این دوره، دوره تحول خاصی است؛ دوره انقلابی ای است که در دوره تفکر اسلامی به چشم می خورد و رشد خاصی است که در تفکر شهید مطهری رخ داده است. در واقع در این دوره، کل تفکر اسلامی در متن تفکرات روز قرار می گیرد و روابط خود را مشخص می کند.
*به نظرم بعد از اینکه تنویر افکار عمومی و رویکرد شفاف سازی و رد مارکسیسم را پشت سر گذاشتند، بیشتر به مباحث علوم اسلامی پرداختند، یعنی دغدغه اصلی شان تولید علوم اسلامی در بخشهای مختلف و به کارگیری آنها در مسائل روزمره و به کارگیری توسط مردم و حل معضلات مردم نبود؟!
شهید مطهری در دوره اول در مواجهه با مارکسیسم، رویکرد خالص فلسفی داشت و مبانی ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک و ... را نقد میکرد، اما در دوره متأخر به مباحث اجتماعی اهتمام فراوانی داشتند و تلاش میکردند همه این اضلاع مختلف را در مباحث کلام جدید که دوره تحول خاصی است، جمع کنند
اگر منظور از علوم اسلامی همان علومی است که در حوزه رایج است از قبیل؛ اصول، فقه، منطق، فلسفه و ... بله! حرف شما درست است، ایشان بخشی از وقت خود را صرف این کار می کردند. در این باره کلاسهایی هم داشتند، ولی کار اصلی که ایشان انجام دادند و به نظرم همچنان کار جدیدی است که باید به آن توجه شود، قرار دادن تفکر اسلامی در متن ماجراهای روز و تعیین نسبت این تفکر و کارایی آن است، مانند مباحثی که اشاره کردم. ایشان بحث نظام حقوق زن را یا عدل الهی یا اسلام و مقتضیات زمان را مطرح می کرد. ایشان با استفاده از مباحث جدید در حوزه های مختلف جامعه شناسی، روان شناسی و حتی تحلیل های فلسفی، تلاش می کرد که کارآمدی این تفکر را نشان دهد. در دوره دوم قطعا تفکر ایشان تفکر چند ضلعی بوده و تنها به فلسفه اکتفا نمی کردند.
مستحضر هستید ایشان در دوره اول در مواجهه با مارکسیسم، رویکرد خالص فلسفی داشت و مبانی ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک و ... را نقد میکرد، اما در دوره متأخر به مباحث اجتماعی اهتمام فراوانی داشتند و تلاش میکردند همه این اضلاع مختلف را در مباحث کلام جدید که دوره تحول خاصی است، جمع کنند.
*به نظر شما کار استاد مطهری تا چه حد نیازمند این بوده که ایشان علوم روز را بداند، مباحثی که در غرب مطرح هست را بداند و تا چه حد به این مسائل آشنایی داشتند؟
ایشان در یادداشتهای خودشان و همچنین در کتاب مقالات در بعضی موارد به دانشمندان علوم اسلامی و طلاب توصیه کردند که به مباحث روز مسلط باشند و حتی مواردی را نام بردند مثل بحثهای فلسفه تاریخ و فلسفه غرب و امثال اینها و تأکید می کردند بر روی این مباحث کار کنید.
ایشان علی رغم محدودیتهایی که در آن زمان وجود داشت، تلاش کردند با تفکر غربی آشنا شوند، حتی از دانشگاهیانی که تحصیل کرده غرب هم بودند بالاتر بود و به خوبی فلسفه غرب را می فهمیده است، اما طبیعی است که با توجه به اقتضای آن دوران بسیاری از مباحث جدید به فضای فکری ایران وارد نشده بود و ایشان با این مباحث چندان آشنا نبودند مثل بحثهای هرمنوتیک و ... که بیشتر بعد از انقلاب اسلامی در ایران مطرح شد ولی با توجه به آن زمان واقعا اعجاب آور است که ایشان با امکانات کم، با ترجمه های بسیار اندکی که در ایران بوده، به خوبی آن مباحثی که ترجمه شده بود را حتی بهتر از مترجمان و نویسندگان تحلیل و حلاجی و نقدهایی را مطرح می کرد.
*بله! مشهور است که ایشان در بحثی با دکتر حمید عنایت، مترجم آثار هگل می گویند هگل جزء پیروان اصالت ماهیت بوده، دکتر عنایت می گویند خیر! و استاد ایشان را به یکی از کتابهایی که ترجمه کرده بودند ارجاع می دهند و دکتر عنایت قانع می شوند! استاد! ویژگی های بارز تفکر و اندیشه شهید مطهری چیست؟
به نظرم تفکر شهید مطهری چند ویژگی دارد: یکی اینکه نسبت به تحلیل علوم اسلامی و تفکر اسلامی توانایی بسیار بالایی دارد. ایشان به خوبی اضلاع مختلف تفکر اسلامی را تحلیل می کرد. دوم اینکه ایشان ربط و نسبت اینها با تفکر جدید و مباحث فلسفه غرب را به خوبی کشف و آنها را به خوبی تطبیق میکرد. بعضی از متفکرانی که بعد از ایشان ظهور کردند و در قید حیات هستند در فلسفه اسلامی متبحر هستند ولی در حوزه تطبیق و ارتباط دادن با مباحث جدید توانایی چندانی ندارند و در این بخش دچار ضعف می شوند، اما شهید مطهری به زیبایی تفکر غربی را متوجه می شد و حلاجی می کرد و محورهای ارتباط تفکر اسلامی با آنها را به خوبی پیدا می کرد و تطبیقهای مناسبی انجام داد. نقدهای جذابی را هم مطرح کرد.
اگر بخواهم تفکر شهید مطهری را براساس دسته بندی تفکرات امروزی دسته بندی کنم، می توان روش ایشان را، نوعی متفکر انتقادی نامید
اگر بخواهم تفکر شهید مطهری را براساس دسته بندی تفکرات امروزی دسته بندی کنم، می توان روش ایشان را، نوعی متفکر انتقادی نامید. امروزه در مطالعات اسلامی در میان شخصیتهای مهم و روشتفکرها، چند دیدگاه مطرح است: یک دیدگاه، دیدگاه سنتگرایان هستند که اینها فقط فلسفههای سنتی را قبول میکنند و معتقدند این فلسفه، مشترک میان همه ادیان و تمدنهای بزرگ است. تفکر سنتیها برخلاف سنتگراها فقط تفکر فلسفی و روش فلسفیای که در حوزه های علمیه در طی چهارده قرن شکل گرفته را قبول دارند و چیز جدیدی را قبول ندارند. می توان به ماجرای سومی هم اشاره کنم؛ ماجرای مدرنیستها و نواندیشان است که اصلا تفکر سنتی را قبول ندارند و میراث علوم اسلامی را چندان بها نمی دهند و تنها به مدرنیسم و دستاوردهای فلسفه های جدید باور دارند. ضلع چهارمی هم مخصوصا در ایران مشهود است که هیدگری ها هستند که اینها متأثر از فلسفه هیدگر هستند. اما تفکر شهید مطهری با همه اینها متفاوت است.
ویژگی اصلی تفکر شهید مطهری که به نظرم علامه طباطبایی هم در این تفکر سهیم بوده، این است که نوعی تفکر انتقادی دارند یعنی علاوه بر اینکه از دستاوردهای سنتی استفاده می کند و تا جایی که امکان پذیر هست از مطالعات جدید در تحلیل و تأسیس کلام جدید هم استفاده می کند رویکرد انتقادی هم دارد. بسیار مهم است که با منطق خاصی به تفکر جدید نزدیک می شود.
*همزمان با انقلاب اسلامی، دانشمندان جهان اسلام مثل شهید آیت الله سیدمحمد باقر صدر به مسئله انقلاب پرداختند، مثلا شهید صدر قانون اساسی جمهوری اسلامی را نوشت و ... . شهید مطهری که از بنیانگذاران و از شاگردان نزدیک امام بوده و ارتباط مستقیم با انقلاب اسلامی داشت. در این زمینه چه کارهایی انجام داد؟
شهید مطهری چهره اصلی و تأثیرگذار در انقلاب اسلامی بعد از حضرت امام خمینی(ره) و حتی بازوی توانمند حضرت امام(ره) بودند و در بسیاری از موارد حضرت امام(ره) مسائل را با مشورت ایشان انجام می داد، حتی سخنرانی ها و فعالیتهای سیاسی ای که ایشان داشت به جایگاه ایشان در اوائل انقلاب اسلامی بر می گردد که می خواست مسائل را حل کند. قطعا انقلاب اسلامی بدون وجود ایشان شکل نمی گرفت و موفق نمی شد.
این فعالیتها از جهتی محسناتی دارد ولی فضای سیاسی آن زمان باعث شد که درجه علمی ایشان چندان شناخته نشود، یعنی شخصیت علمی ایشان همان طور مبهم بماند. شرایط سیاسی خاصی در ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشت ولی ایشان درایت بالایی در تشخیص جریان انحرافی(گروه منافقین و فرقان که میخواستند وارد گروه های انقلابی شوند) داشتند. مسلم است که ایشان تا حد زیادی در پیشرفت انقلاب اسلامی تأثیر داشتند.
*شهید مطهری علومی که برای جامعه اسلامی مفید و ضروری است را علوم اسلامی می داند. با توجه به این تعریف به نظر شما از دیدگاه ایشان در راه اسلامی سازی علوم انسانی چه استفاده هایی می توان کرد؟ خود ایشان در این راه چه فعالیتهایی داشتند؟
مسئله اسلامی سازی علوم انسانی در زمان شهید مطهری چندان مطرح نبوده است، البته در خارج از ایران مطرح بوده است، اما فضای ابتدای انقلاب و مشکلات بسیار سیاسی و ... باعث می شد هنوز کشش طرح این مسئله در ایران وجود نداشت. به هر حال به نظرم مسئله اسلامی سازی علوم انسانی، مسئله مهمی برای ابتدای انقلاب اسلامی نبود بلکه در دوره های بعدی و بعد از شهادت ایشان و مخصوصا در دهه اخیر مطرح شده است. در میان عرب زبانان و در میان اندیشمندان جنوب شرقی آسیا این مسئله مطرح بود، اما از لابه لای مباحث ایشان می توان مطالبی را در این موضوع کشف کرد.
استاد مطهری با رویکرد انتقادی که قبلا عرض کردم (نقد روانشناسی فروید، نقد دورکیم، نقد آگوست کنت و ...) به دنبال رویکرد انتقادی در علوم اسلامی بوده است. برخلاف رویکردی که برخی از افراد دارند که صرفا به یک طرف اهمیت می دهند و مبانی فلسفی خودمان را برجسته می کنند و کلا با این مبانی میخواهند طرف مقابل را تغییر دهند، ایشان با رویکرد انتقادی جلو می رفت و مباحث جامعه شناسی را حلاجی می کرد، در عین حال از مباحث خودی هم استفاده می کرد. مباحث فلسفی، مباحثی که در مورد تاریخ و جامعه و ... دارد؛ همه نشانگر این ادعاست که کار ایشان تأسیس رویکردهای اسلامی در حوزه هایی مثل جامعه شناسی، روان شناسی و ... بوده است، ولی به هر حال طبیعی است با رویکردهایی که امروزه هست بسیار تفاوت دارد.
*شهید مطهری چه ویژگیهایی داشت که شما برای اندیشمندان امروز لازم می بینید؟
شهید مطهری را باید از زبان دشمنانش شناخت نه خودی ها. شهید مطهری شخصیتی است که مخالفان و دشمنانش، از او بسیار تمجید کردند؛ چهره هایی که حتی از لحاظ فکری با ایشان مخالف بودند. شهید مطهری استثنائی در تفکر اسلامی بود، به خاطر احاطه و شیفتگی که نسبت به مباحث روز فلسفی داشت. روحیه ای که ایشان داشت در کمتر فردی پیدا می شود. ایشان به دنبال بحث و مطالعه کتاب بود. در معاصرین چنین ویژگی ای دیده نمی شود. ایشان تشنه مباحث جدید بود. مرحوم مطاهری شخصیت ممتاز و بی نظیر در طول تاریخ اسلام است. در میان متکلمان مسلمان شخصیتی با این قوت و قدرت نمی بینید، متأسفانه ایشان همچنان شناخته نشده است.
شهید مطهری نباید برای جریانهای سیاسی و افراد هزینه شود، بیشتر از این باید مواظب شخصیت ایشان بود. در این میان اصول اصلی تفکر ایشان مشخص است، نباید برای افراد هزینه شود
تأکید می کنم که ایشان نباید برای جریانهای سیاسی و افراد هزینه شود، بیشتر از این باید مواظب شخصیت ایشان بود. در این میان اصول اصلی تفکر ایشان مشخص است، نباید برای افراد هزینه شود. این نکته ای است که به نظرم باید به آن دقت وافری شود، چون با افراد دیگر قابل مقایسه نیست، شهید مطهری ویژگی های خاصی داشت و با قدرت و قوتی که پیش میرفت، خلأهایی فکری را پر میکرد و در این زمینه توفیقاتی داشت. به قول حضرت امام(ره) طهارت روحی خاصی که ایشان داشت بی نظیر بود. در مجموع از لحاظ علمی و معنوی شخصیت بی نظیری بوده و الگویی است که به راحتی در طول زمان نمی توان به آن دست پیدا کرد.
*آقای دکتر دینانی همواره می گویند کسی را به آزاداندیشی علامه طباطبایی ندیدم! شهید مطهری هم چون شاگرد علامه بوده از ایشان این صفت را به ارث می برد و وقتی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران فلسفه تدریس می کرد، به رئیس دانشکده نامه می نویسد که یک فیلسوف مارکسیست را برای تدریس فلسفه مارکسیستی دعوت کنند تا با آن بحث کنیم، نه اینکه کسی که معتقد به مارکسیست نیست این درس را تدریس کند. این آزاداندیشی چقدر لازمه فضای فکری امروزی جامعه ماست؟
آزاداندیشی لازمه کار علمی است، بدون آن نمی توان کار کرد. در فضای مباحث علمی، به صورت دستوری نمیتوان عمل کرد. با جبر نمی توان جلو رفت. باید با آزاداندیشی به جلو رفت. آزاداندیشی که جناب آقای دینانی، به علامه طباطبایی نسبت می دهند به مراتب بیشترش را در شهید مطهری می بینم. اگر شهید مطهری نبود، نه خود علامه طباطبایی چندان شناخته می شد و نه ابعاد مختلف تفکرش مشخص می شد. شخصیتی مثل شهید مطهری است که علامه طباطبایی را در جامعه آن روز مطرح کرد.
اگر شهید مطهری نبود، نه خود علامه طباطبایی چندان شناخته می شد و نه ابعاد مختلف تفکرش مشخص می شد. شخصیتی مثل شهید مطهری است که علامه طباطبایی را در جامعه آن روز مطرح کرد
علامه طباطبایی یک فرد حوزوی بود، ارتباطی با دانشگاهیان نداشت اگر در مجالسی شرکت می کرد، برای این بود که با فضای فکری آنها آشنا شود، اما شهید مطهری درگیر کار بود و با دانشگاهیان بحث می کرد. مستقیما با مسائل روز درگیر بود و بحثهای علمی مطرح و در حسینیه ارشاد سخنرانی می کرد. به نظرم این نکته مهم است که شهید مطهری روحیه بی نظیری در طول تاریخ دارد. شخصیتی را مانند ایشان ندیدم که به دنبال گفتگو و بحث علمی و نقد باشد، از این جهت ایشان شخصیت بی نظیری است. همان طور که اشاره کردم علامه طباطبایی هم با شهید مطهری شناخته شد و الا بعد فلسفی ایشان پنهان می ماند.
اگر حواشی و پاورقی های شهید مطهری بر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم نبود، این کتاب تا چه حد مورد توجه قرار می گرفت؟! مطالبی که شهید مطهری در مورد تحلیلها، دیدگاه ها و نظرات علامه طباطبایی مطرح می کرد باعث شناختن ایشان شد. شهید مطهری بحثهای مختصر و پاراگرافی علامه طباطبایی را که برای عوام قابل فهم نیست باز کرده و به صورت کتاب منتشر می کرد، مثل بحثهای کثرت، منشأ دین. اینها قدرت پرورش دادن مباحث توسط استاد شهید مطهری را نشان می دهد که ویژگی مهمی است.
نکته دیگری اینکه متأسفانه الان بسیاری از جناحهای سیاسی سعی می کنند که ایشان را چهره غیرمنطقی نشان دهند، ایشان فوق العاده شخصیت منطقی ای بودند، همان طور که اشاره کردم دنبال دیالوگ بود. شاید بسیاری از نزاعهای سیاسی که بعد از انقلاب پیش آمد اگر ایشان حضور داشتند این نزاعها شکل نمیگرفت، چون ایشان با درایت و منطق می توانست اینها را حل کند.
نظر شما