به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین حسینعلی رحمتی، استاد فلسفه اخلاق در یادداشتی آورده است:
اخلاق و ارزش های اخلاقی را می توان به شیرازه شالوده نگهدار زیستبوم فردی و اجتماعی انسان مانند کرد که قوام و قائمه زندگی سعادتمندانه آدمی به آن وابسته است. لیک این مقام رفیع تا وقتی لباس تحقق به خود نپوشد تاثیری نخواهد داشت. از سوی دیگر، تحقق اخلاق و تخلق افراد به فضایل و ارزش های اخلاقی منوط است به کسب آگاهی های بیرونی درباره اهمیت و ارزش اخلاق و معیار فعل اخلاقی از یک سو،و وجود انگیزه کافی برای اخلاقی عمل کردن در درون فرد و جامعه از سوی دیگر. لکن یکی از پرسش هایی که در این جا رخ می نماید آن است که آن آگاهی ها را از کجا می تو ان به دست آورد و این انگیزه ها را چگونه می توان تقویت نمود. پاسخ به این پرسش مبتنی است بر مبنای اخلاقی و فلسفی که فرد به آن باور دارد. کسی که معتقد به واقع گرایی اخلاقی (moral realism) باشد به این پرسش به گونه ای پاسخ می دهد و کسی که ناواقع گرا باشد به گونه ای دیگر. آن که قایل به ابتنای اخلاق بر دین باشد برای آن پاسخی دارد و آن که چنین نمی اندیشد پاسخی دیگر.
به ضرورت مراعات اجمال و فاصله مناسب با موضوع اصلی نوشتار حاضر از بررسی تفصیلی مباحث پیش گفته در می گذریم و در این جا صرفا به این نکته اشاره داریم که نزد فیلسوفان و حکیمان اسلامی دیدگاه واقع گرایی جایگاهی برجسته دارد لکن آنان در عین حال از بین سه دیدگاه مربوط به نسبت دین و اخلاق، یعنی تباین، اتحاد و تعامل، به نظر سوم گرایش بیشتری دارند و معتقدند که هر یک از دین و اخلاق می توانند به یکدیگر یاری رسانند. از جمله یاری های دین به اخلاق آن است که می تواند به شناخت رذایل و فضایل اخلاقی کمک کند؛ نیز می تواند انگیزه انسان برای اخلاقی عمل کردن را افزایش دهد. و بالاخره یکی دیگر از یاری های دین به اخلاق آن است که می تواند با ارائه الگوها و اسوه های اخلاقی، امکان پذیر بودن عمل به دستورات اخلاقی را به افرادو جوامع اثبات نماید.
در منظومه تعلیم و تربیت اسلامی، اخلاق جایگاهی بس ارجمند دارد. بخش قابل توجهی ازمنابع اسلامی درباره اخلاق است و همچنین نبی گرامی اسلام(ص) و دیگر پیشوایان دینی هر کدام اسوه های عملی و تمثل عینی ارزش های اخلاقی هستند. در این میان، امام علی(ع) از جمله چهره های شاخص و بارز به شمار می آید. کتاب گرانسنگ و مجهول القدر نهج البلاغه به عنوان یکی از منابع اندیشه های علوی، دیدگاه های امام را درباره موضوع ها و مباحث مختلف بیان می کند. بخش قابل توجهی از آن چه در این کتاب آمده درباره حکمت عملی و اخلاق است. با توجه به اهمیت اخلاق از یک سو و جایگاه شخصیت و اندیشه امام از سوی دیگر، در مکتوب حاضر سعی خواهد شد برخی سویه ها و ابعاد دیدگاه های اخلاقی آن حضرت در کتاب نهج البلاغه معرفی شود. از آن جا که به نظر می رسد تقسیم مباحث مربوط به اخلاق هنجاری و فرااخلاق به پنج قسم مبانی اخلاق، اخلاق الاهی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق محیط زیست کم وبیش می تواند همه حوزه ها و ساحت های اخلاق و فرااخلاق را پوشش دهد در مقاله حاضر نیز بنابرآن است که این پنج عرصه اخلاقی در نهج البلاغه ردیابی شود و نمونه هایی از مباحث مطرح شده در ذیل هر کدام معرفی گردد.
نوشتار حاضر دو مدعا را مطرح می کند: یکی این که اخلاق در نظام زندگی واندیشه امام علی(ع) جایگاهی بنیادین و محوری دارد. و به دنبال آن، مدعای دیگر آن است که امام درباره پنج عرصه ای که در بالا ذکر شد مباحثی را در نهج البلاغه مطرح کرده است.
جایگاه فرادستی اخلاق در شخصیت و اندیشه امام علی(ع)
بررسی سیره و سلوک امام علی(ع) در مقاطع مختلف زندگی خود و با اقشار مختلف جامعه از دوست و دشمن، نشان گر آن است که در نظام ارزشی آن حضرت، اخلاقی بودن و اخلاقی زیستن بالاترین و مهم ترین جایگاه را دارد و مقدم بر هر چیز دیگر است. بنابراین، اخلاق را می توان کلیدواژه، یا یکی از کلیدواژه های شناخت شخصیت امام دانست. افزون بر آنچه گفته شد، موارد زیر نیز از جمله ادله یا قراینی دانست که اهمیت اخلاق را در زندگی و اندیشه آن حضرت نشان می دهد.
امام شاگرد مکتب نبوی و دست پروده آن است، از این رو اهداف او از اهداف پیامبر(ص) جدا نیست. پیامبر هدف خود را یک هدف اخلاقی تعریف کرد(انی بعثت لاتمم مکارم) پس هدف امام هم غیر از اخلاق نمی تواند باشد.
امام یک مسلمان است، از این رو گفتار و رفتار و اهداف او در راستای اسلام تعریف می شود. هدف بنیادین اسلام رشد و تعالی انسان ها به ویژه از منظر اخلاقی است و معیار برتری انسان ها از یکدیگر نه به مال و ثروت و مقام که به برخورداری آنها از ارزش های اخلاقی است («ان اکرمکم عندالله اتقیکم»، حجرات/ ۱۳). بر این مبنا می توان گفت که در نزد امام نیز اخلاق جایگاهی والا دارد.
از سخنان و سفارش های امام به دیگران، به ویژه یاران و کارگزاران خود، به روشنی به دست می آید که از نگاه آن حضرت مسلمان واقعی مسلمان اخلاقی است. در این باره به عنوان نمونه می توان از نامه به مالک اشتر هنگام انتصاب وی به عنوان حاکم مصر نام برد که پیش از آن که درباره سیاست سخن بگوید درباره اخلاق به وی سفارش می کند. او از مالک می خواهد که تقوی را رعایت کرده، از اوامر و نواهی خداوند تبعیت کند، خدا را با قلب و دست و زبانش یاری کند، از شهوات دوری نماید و مواظب نفس اماره باشد(ص۳۲۵، نامه ۳۵).
یکی از برتری های نهج البلاغه از منظر اخلاق آن است که این کتاب، همچون صاحب آن، از نوعی جامعیت برخوردار است؛ به این معنا که به همه ابعاد زندگی انسان توجه کرده و برای هر یک از این عرصه ها و ابعاد دستورات اخلاقی ویژه ای ارائه نموده است. امام علی(ع)، به عنوان مثال، نه چون یک عارف و زاهد گوشه گیر بود که از جامعه وارهد و به سرنوشت دیگران بی توجه باشد، نه چون یک کنشگر اجتماعی و یک مرد سیاسی بود که مشغول شدن به اصلاح «دیگران» او را از اصلاح و تربیت «خویش» غافل کند. شخصیت منظومه وار علی(ع) و تمثل اخلاق در وجود او است که موجب می شود وی را بتوان در هر زمانی به عنوان یک الگو/اسوه اخلاقی معرفی کرد. نیز این چند بعدی بودن و توجه وی به ساحت های مختلف حیات فردی و اجتماعی انسان است که ما را وا می دارد تاکید کنیم زیست اخلاقی انسان امروز و به ویژه زیست اخلاقی مردم و مدیران جامعه امروز ما به شدت نیازمند کسی چون امام و کتابی چون نهج البلاغه است. به هر روی، در این جا گزارشی کوتاه از مباحث مطرح شده در این کتاب در ساحت های پنج گانه اخلاق ارائه می شود.
الف) ساحت اول: مبادی و مبانی اخلاق
مبادی و مبانی اخلاق، که بیشتر به فلسفه اخلاق مربوط است تا اخلاق هنجاری، عهده دار تبیین اصول بنیادینی است که دیگر عرصه های اخلاق بر آن پایه گذاری می شود. این مبانی به نوعی جهان بینی اخلاقی شخص را معین می کند. موارد زیر را می توان از جمله مبانی اخلاقی مطرح شده در نهج البلاغه دانست.
آدمی دارای کرامت است: در نهج البلاغه چندین نشان برای کرامت انسان بیان شده است. یکی این که خداوند از دمِ خود در وجود او دمید تا صورت انسان یابد(ص۴، خطبه ۱) از این رو انسان صبغه ای الاهی دارد. دیگر این که او مسجود فرشتگان است: «پس [خداوند] فرمود: آدم را سجده کنید ای فرشتگان! فرشتگان به سجده افتادند جز شیطان، که دیده معرفتش از رشک تیره شد و بدبختی بر او چیره…»(ص۵، خطبه ۱)
انسان،حامل امانت الاهی است: خداوندن امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشت و آنان از پذیرش آن سر باز زدند و بر آدمی عرضه کرد و او پذیرفت (ص۲۳۶، خطبه ۲۰۰).
انسان ها از نظر سرشت و سرنوشت متفاوت اند: «سرشت مردمان از یکدیگر جداشان ساخته است، و میانشان تفرقه انداخته، که ترکیبشان از پاره ای زمین است که شور یا شیرین است، و خاکی درشت یا نرمین»(ص۲۶۵ خطبه ۲۳۴).
انسان موجودی دارای اراده و اختیار است: او این امکان را دارد که با بهره گیری از قوه عقل و خرد راه را از بی راهه باز شناسد: «در این دنیا بدانها [انسانها[ فرصت دادند تا از گمراهی برهند، و راه را بدانها نمودند، تا بیراهه نروند. از زندگانی بهره گرفتند چندانکه تحصیلِ رضای خدا را شاید. و آن مایه از خرد یافتند که گَردِ شبهت را زداید» (ص۶۱، خطبه ۸۳)
آدمی در معرض خطا و لغزش است: «[و خداوند از پیامبران] به زبان وحی پیمان ستد – و هر پیامبر آن را شنید- که امانتِ او نگاه دارد و حُکم خدا را به دیگران برساند، و این هنگامی بود که بیشتر آفریدگان از فطرت خویش بگردیدند و طومار عهد در نوردیدند، حق او را نشناختند و برابر او خدایانی ساختند. شیطان ها آنان را از خداشناسی به گمراهی کشیدند، و پیوندشان را با پرستش خدا بریدند»(ص۵، خطبه۱)
آدمی از قدرت تمیز حق از باطل برخوردار است: «]خداوند انسان را آفرید[ با دانشی که بدان حق را از باطل جدا کردن داند، و مزه ها و بوی ها و رنگ ها و دیگر چیزها را شناختنتواند.» (ص۵، خطبه ۱)
امکان تربیت اخلاقی انسان وجود دارد: از مجموعه اوامر و نواهی اخلاقی که امام در نهج البلاغه مطرح کرده چنین به دست می آید که از منظر وی، هر چند آدمی همواره در معرض وسوسه های شیطانی قرار دارداما امکان رشد و تعالی اخلاقی و بازگشت از خطا برای او وجود دارد. در غیر این صورت، معنا نداشت که امام این همه سفارش به انجام فضایل اخلاقی و پرهیز از رذایل اخلاقی داشته باشد. همچنین طرح بحث توبه از سوی امام (از جمله در ص۵، خطبه ۱) نشان گر اعتقاد وی به ارادهو اختیار انسان و امکان رشد و تعالی معنوی و اخلاقی اوست.
ساحت دوم: اخلاق و آداب بندگی
مقصود آداب و اخلاقی است که یک طرف آن بنده است و طرف دیگر خداوند؛ در واقع اصول اخلاقی است که انسان نسبت به خداوند باید مراعات کند. برخی از اخلاقیات مربوط به بندگی در کلام امام از این قرار است:
ادای حق طاعت خداوند: از استشهاد امام به آیه کریمهء «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ«(آلعمران، ۱۰۲) (ص۱۱۳، خطبه ۱۱۴) چنین بر می آید که از نگاه وی، انسان به عنوان مخلوق وظیفه دارد که حق خداوند را آن گونه که سزاوار اوست ادا نماید.
صداقت و عدم تزویر با خداوند: امام صداقت با خداوند و داشتن نیت های صادق را شرط لازم دفع بلا و نقمت می داند: «اگر مردم هنگامی که بلا بر آنان فرود آید و نعمت ایشان راه زوال بپیماید، فریاد خواهند از پروردگار با نیت درست [صادق] و دلهایی از اندوه و بیم سرشار، [خداوند] هر رمیده را به آنان بازگرداند و هر فاسد را اصلاح و بساز گرداند.»(ص۱۸۷، خطبه۱۸۰).
تعظیم و بزرگداشت خداوند: «پس خدا را چنان بزرگ دارید که خود بزرگ داشته است…»(ص۱۹۴، خطبه ۱۸۳).
در پیش گرفتن تقوای الاهی: «سفارش می کنم شما را به ترس از خدایی که آفرینش تان را آغاز فرمود، و بازگشت تان بدو خواهد بود.»(ص۲۳۲، خطبه ۱۹۸).
سپاس از خداوند به خاطر نعمت های او: «او [خدا] را سپاس می گویم بر توفیق طاعت و برکنار داشتنمان از معصیت … » (ص۲۲۸، خطبه ۱۹۴).
. پرهیز از نافرمانی خداوند: «آفریده را فرمان بردن نشاید آنجا که نافرمانی آفریننده را لازم آید»(ص۳۹۱، کلمه قصار ۱۶۵).
ساحت سوم: اخلاق و آداب فردی
اخلاق فردی آن دسته از فضایل و رذایل اخلاقی است که صرفا وابسته به وجود خود عامل اخلاقی است و برای تحقق آن نیاز به دیگران نیست. در نهج البلاغه موارد فراوانی از این دست به چشم می آید که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:
پرهیز از پیروی هوا و هوس و داشتن آرزوهای بلند: «همانا بر شما از دو چیز بیشتر می ترسم: از خواهش نفس پیروی کردن و آرزوی دراز در سر پروردن؛ که پیروی خواهش نفس، آدمی را از راه حق باز می دارد؛ و آرزوی دراز، آخرت را به فراموشی می سپارد».(ص۴۰، خطبه۴۳).
توجه به زهد و پارسایی: «ای مردم! پارسایی، دامن آرزو درچیدن است، و شکر نعمتِ حاضر گفتن، و از ناروا پارسایی ورزیدن»(ص۵۹، خطبه ۸۱).
در پیش گرفتن تقوای الاهی: «بندگان خدا! شما راوصیت می کنم به تقوی و ترس از خدا، که توشه راه است؛ و در معاد – شما را – پناهگاه است. توشه ای که به منزل رساند، پناهگاهی که ایمن گرداند»(ص۱۱۲، خطبه۱۱۴).
صبر و بردباری: «بردباری پرده ای است پوشان، و خِرد شمشیری است بُران؛ پس نُقصان های خُلق ات را با بردباری ات بپوشان، و با خرد خویش هوای ات را بمیران»(ص۴۳۷، کلمه قصار ۴۲۴).
ساحت چهارم: اخلاق و آداب اجتماعی
اخلاق اجتماعی آن دسته از اخلاقیات است که تحقق آنها مشروط به وجود دیگران است؛ مواردی چون کمک به دیگران، امانتداری، تکبر و غرور را می توان در زمره اخلاق اجتماعی بر شمرد. در نهج البلاغه به موارد فراوانی بر می خوریم که امام به فضایل اخلاقی اجتماعی سفارش یا از رذایل اجتماعی نهی کرده است. در اینجا به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود.
لزوم توجه به اخلاق در حکومت داری: یکی از بهترین بخش های نهج البلاغه که بیان گر دیدگاه های امام علی(ع) پیرامون اخلاق حاکمان است، نامه ایشان به مالک اشتر نخعی است. در این نامه ارزشمند وظایف سیاسی – اخلاقی یک حاکمِ تراز حکومت علوی بیان شده است. در این نامه امام وظیفه مدیران و حاکمان جامعه اسلامی را درباره مواردی از این دست روشن می کند: آشتی با دشمن، استمداد از خدا و رسول، نشست و برخاست با دانشمندان، پرهیز از خودپسندی، دوری از خونریزی و منت نهادن بر مردم، عدالت طلبی، رعیت داری، خود را بر دیگران مقدم ندانستن، دقت در انتخاب سرداران و فرماندهان، مشورت کردن با دیگران، و نیکوکاری.
پرهیز از خیانت در امانت: «مرد مسلمانِ از خیانت پاک، یکی از دو پاداش را از خدا چشم می دارد: یا خدایش نزد خود بخواند، که آن چه نزد خداست برای او بهتر است، یا او را روزی رساند، که آن گاه دارای زن و فرزند، و مال و دین، و شرف و گوهر است» (ص۲۳، خطبه ۲۳).
کمک به مستمندان: «اگر یکی از شما خویشاوند خود را درویش بیند، مبادا یاری خویش از او دریغ دارد و از پای بنشیند. […] کسی که یاری خود را از کسان خویش دریغ دارد، یکدست را از آنان بازداشته، و دستهایی را از یاری خویش بداشته» (ص۲۴، خطبه ۲۴)
پرهیز از دروغ: «همانا بدترین گفتار، سخن دروغ است.»(ص۶۶، خطبه ۸۴).
پرهیز از بددلی نسبت به برادر دینی و دفاع از او در برابر دشمنان: «هر یک از شما که هنگام برخورد با دشمن در خود دلاوری دید، و از یکی از برادرانش بددلی، باید برادر خود را از دشمنانش نگاه دارد، به خاطر فضیلت دلیری که بر او دارد. و به دفاع او برآید، آنچنان که خود را می پاید»(ص۱۲۱، خطبه ۱۲۳).
دوری از تکبر نسبت به دیگران: «اگر خدا رخصت کبر ورزیدن را به یکی از بندگانش می داد، به یقین چنین منتی را بر پیامبران گزیده و دوستانش می نهاد، لیکن خدای سبحان بزرگمنشی را بر آنان ناپسند دید و فروتنی شان را پسندید.»(ص۲۱۴، خطبه ۱۹۲).
ساحت پنجم: اخلاق زیست محیطی
امروزه به دلایل مختلف مباحث اخلاقی مربوط به محیط زیست در مجامع علمی ایران و دیگر کشورهای جهان مورد توجه قرار گرفته است؛ به گونه ای که شاخه ای از اخلاق به نام «اخلاق زیست محیطی» (environmental ethics) تشکیل شده است. در نهج البلاغه نیز مواردی وجود دارد که نشان دهنده توجه امام به اخلاق محیط زیست است (اعم از محیط زیست حیوانی یا گیاهی). در این جا به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:
دلسوزی و شفقت نسبت به حیوانات: امام هنگام دعا برای طلب باران فقط به انسان ها توجه ندارد بلکه از خداوند می خواهد که به حیوانات نیز رحم نماید: «خدایا!کوه های ما کفیده است و زمین ما تیره رنگ گردیده؛ و چارپایان مان تشنه اند و در آغل های خود سرگردانند و چون زن بچه مرده فریاد کنانند…. خدایا رحمت آر بر ناله گوسفندان، و فریاد ماده اشتران. خدایا رحمت آر بر سرگردانی آنان…» (ص۱۱۴، خطبه ۱۱۵)
درخواست باران برای زنده شدن زمین و گیاه: «خدایا ! بارانی ده: زنده کننده، سیراب سازنده، فراگیر و به همه جا رسنده، پاکیزه و بابرکت، گوارا و فراخ نعمت؛ گیاه آن بسیار، شاخه هایش به بار، برگ هایش تازه و آبدار. تا بنده ناتوانت را بدان توان دهی، و شهرهای مرده ات را جان دهی»(ص۱۱۴، خطبه ۱۱۵).
تاثیر کارهای زشت بر محرومیت از محیط زیست مناسب: «خدا بندگان خود را به کیفر کارهای زشت آنان مبتلا سازد به کاهش میوه درختان، و به ناباریدن باران، و بستن گنجینه های خیر به روی ایشان…»(ص۱۴۳، خطبه۱۴۳).
لزوم استفاده صحیح از علوم مربوط به محیط زیست: وقتی امام قصد جنگ با خوارج را داشت یکی از یاران گفت با استفاده از علم ستارگان می گویم که اگر اینک حرکت کنی به هدفت نرسی. امام این سخن وی را نپذیرفت و پس از نکوهش وی گفت: «ای مردم! از اخترشناسی روی بتابید، جز آن چه بدان راه دریا و بیابان را یابید … »(ص۵۸، خطبه۸۰).
*در نگارش مقاله حاضر از نهج البلاغه ترجمه مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی، شرکت سهامی انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و هفتم، بهار ۱۳۸۶ استفاده شده است.
نظر شما