مجله مهر: در سپاه ولولهای افتاده. این ولوله آنقدر قوی است که ترس در دلها و شمشیر از دستها انداخته است. سپاه دیگر شهامت جنگیدن ندارد. عدهای سپرها را بر پشت خود بسته و پشت به پشت به عقب برمیگردند. خبر دهان به دهان میچرخد: «ألا قد قتِلَ مُحمد». رسول الله، فرمانده سپاه شهید شده است؟ مثل دانههای تسبیحی که نخ آن پاره شده، لشکر از هم میپاشد. خبر میرسد به تپه احد. به کماندارانی که قرار بود چه پیروز شوند، چه شکست بخورند، چه محمد زنده بماند چه نه، سنگر را ترک نکنند. دشمن میدانست کلید پیروزی، این تپه است؛ اما یک شایعه کافی بود که همه از «احد» به پایین سرازیر شوند. ترس بین سپاهیان خیمه زده و دشمن جرئت بیشتری پیدا کرده برای تاختن به لشکر اسلام و حالا فقط تعداد اندکی هنوز دست از جنگیدن برنداشتهاند. او یکی از آنهاست. یکی که هنوز میجنگد با دو دست؛ با دو شمشیر؛ «حمزه» علیه السلام عموی پیامبر. همان کسی که خدیجه (س) را برای محمد صل الله علیه و آله خواستگاری کرد. همان که با محمد به مدینه مهاجرت کرد و همان کسی که تا آخرین لحظه جنگید تا وحشی بن حرب که از کشتن محمد و علی عاجز است، نیزهاش را به سمت او نشانه برود. حالا حمزه (ع) عموی رشید رسولالله به زمین افتاده و نوبت آن رسیده که هند، زن ابوسفیان فصل جدیدی را برای دشمنی در تاریخ رقم بزند.... محمد بالای جسم قطعه قطعه شده حمزه، سید الشهدا میرسد. گریه امان نمی دهد به محمد (ص): «یا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله .. یا فاعل الخیرات .... کاشف الکربات.»
حمزه بن عبدالمطلب، عموی پیامبر گرامی اسلام بود که دو سال پیش از ولادت رسول خدا (ص) به دنیا آمد و از همان آغاز رسالت پیامبر یکی از حامیان اصلی آن حضرت بود؛ تا جایی که حمایت ایشان باعث شد شرایط مسلمانان در مکه بهتر شود و زمانی که موضوع مهاجرت مطرح شد، حمزه (ع) از کسانی بود که به همراه رسول الله به مدینه مهاجرت کرد و خدمات زیادی بهویژه درامور نظامی ارائه داد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به مسائل دفاعی حکومت نوبنیاد خود اهتمام داشتند. ایشان با تشکیل گروههای رزمی درصدد برآمدند که امنیت مدینه را تامین کرده و مسلمانان را برای رویارویی با دشمنان آماده کنند. بر این اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستین گروه رزمی را به فرماندهی حضرت حمزه (ع) ، اعزام نمودند. گرچه این رویارویی بدون درگیری پایان یافت؛ ولی نشانهای از اقتدار سپاه اندک اسلام دربرابر کاروان بزرگ مشرکان بود. آن حضرت در جنگ بدر حضوری درخشنده داشت. این نبرد با امدادهای الهی ودلاوریهای علی (ع) و سلحشوری حمزه (ع)، با پیروزی قاطع سپاه اسلام به پایان رسید. یک سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشرکانی که برای انتقامگیری از مسلمانان و جبران شکست بدر به سمت مدینه آمده بودند آغاز شد.
حمزه و برخی دیگر از مسلمانان، معتقد به جنگ برون شهری بودند، حمزه به رسول خدا عرض کرد: «سوگند به آن که قرآن را بر تو فرستاد امروز دست به غذا نخواهم برد، مگرآنکه بیرون مدینه با شمشیر خود بر دشمن بتازم!» در غزوه احد با اینکه پیروزی با سپاه اسلام بود، به دلیل یک شایعه و اطاعت نکردن سپاه از فرمان پیامبر به شکست تلخی برای تاریخ اسلام و مسلمین تبدیل شد. شهادت مجاهدان فداکار به ویژه شهادت دردناک حضرت حمزه برای مسلمانان و پیامبر(ص) بسیار گران بود؛ طوری که زمانی که رسول گرامی اسلام پس از بازگشت به مدینه از کنار خانه انصار میگذشتند، صدای نوحه و گریه زنان انصار را که بر شهدای خود میگریستند شنیدند، چشمانشان پر از اشک شد و فرمودند: «ولی عمویم حمزه گریه کننده ندارد؛ «لکن حمزة لابواکی له» و شاید به همین خاطر است که ایشان به «سیدالشهدا» شهره شده است. در تاریخ اسلام دو شخصیت بزرگ با لقب سیدالشهداء شناخته میشوند: حمزة بن عبدالمطلب وحسینبنعلی. نخستین بار این لقب از سوی رسول خدا (ص) به حمزة بن عبدالمطلب، عموی پیامبر که در جنگ اُحد به شهادت رسید، عطا شد و از آن پس از حمزه با لقب سیدالشهداء یاد میشد.
نظر شما