۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۸:۴۶

یادداشت مهمان؛

جامع نگری، ریسمان مفقود چرخه حیات باغستان سنتی قزوین

جامع نگری، ریسمان مفقود چرخه حیات باغستان سنتی قزوین

باغستان سنتی قزوین مانند بسیاری دیگر از باغات، اراضی کشاورزی، جنگل‌ها و کوه‌ها مورد هجمه توسعه نامتوارن از یک سو و بی توجهی عمومی به حفظ منابع زیستی از سوی دیگر قرار گرفته است.

خبرگزاری مهر-شکوه کرمانشاهی*: ناصر خسرو قبادیانی در سده چهارم هجری قمری در سفرنامه خود نوشته است: «دهم محرم به قزوین رسیدم. باغستان بسیار داشت، بی دیوار و خار و هیچ مانعی از دخول در باغات نبود و قزوین را شهری نیکو دیدم، بارویی حصین و کنگره بر آن نهاده، مگر آنکه آب در وی اندک بود و منحصر به کاریزها در زیر زمین.»

در سالهای اخیر بطور مکرر در صحبت‌های مسئولین استانی و شهری و نمایندگان شورای شهر در مورد اهمیت باغستان سنتی و اراده مدیریتی بر رفع مشکلات شنیده ایم، اما باغداران باغستان سنتی همچنان تنها کسانی هستند که بار دشواریهای کار در باغستان سنتی را بر دوش می‌کشند و نهادهای مسئول به جز اقدامات بسیار محدود و موردی اقدام اصولی و تاثیرگذاری برای باغستان و باغداران انجام نداده اند.

باغستان سنتی قزوین که با قدمت بیش از هزارسال و با وسعت حدود ۲۵۰۰ هکتار، از سه طرف شهر قزوین را دربرگرفته است، مجموعه ای است بسیار زیبا از باغات در هم تنیده و بی حصار که درختان بادام، پسته و بهترین بوته‌های انگور را در خود جای داده است. باغستان سنتی، مهمترین شاخصه محیط زیستی استان قزوین است که تاثیری فرا استانی دارد و یک تنه در برابر هجوم ریزگردها و آلودگی‌های صنعتی ایستاده است. زیبایی باغستان، ترکیب ویژه باغات بدون حصار در یک پهنه ۲۵۰۰ هکتاری، تنوع ژنتیکی درختان، وجود درختان چندصدساله و مقاوم به تنش خشکی و از همه مهمتر شیوه بسیار هوشمندانه و منحصر بفرد در مدیریت بومی آب از جمله مشخصه‌های باغستان است که جملگی غیرقابل جایگزین هستند.

اهمیت باغستان سنتی وقتی بیشتر آشکار می‌شود که بدانیم اکوسیستم منطقه و در نتیجه تمدن در شهر قزوین بر پایه باغستان شکل گرفته است. مجموعه ای شگفت و بی نظیر که نشان از هوشمندی ساکنان شهر در تعامل با منابع زیستی خود از راه تبدیل تهدیدهای طبیعی به فرصت زندگی دارد. حسین بشارت در کتاب «شهر من یزد» به این نکته بسیار مهم اشاره می‌کند که «تمدن بشری از مناطقی آغاز شده است که کار و کوشش ساکنان آن سرزمین‌ها نتیجه بخش بوده است.» بنایراین می‌توان نتیجه گرفت که تمدن شهری در قزوین بر محوریت باغستان شکل گرفته است. بعبارت دیگر، روابط اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی در شهر قزوین نه تنها متاثر از باغستان است بلکه مستقیما از موجودیت و هویت باغستان سنتی اخذ شده است. همین امر باعث شد که باغستان سنتی قزوین در سال ۱۳۹۳ به درستی بعنوان میراث فرهنگی در فهرست آثار ملی به ثبت برسد.

باغستان بصورت سنتی در قزوین نقطه ثقل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهر بوده است اما در حدود ۶۰ سال اخیر از رقابت با صنعت، رقابت با تجارت مبتنی بردرآمدهای نفتی و بخصوص از رقابت با بازار مسکن بازمانده است. طی این دوران، مدیران به اصول توسعه پایدار اشراف نداشته اند و یا به آن بی توجه بوده اند. در نتیجه چنین رویکرد و رفتاری، باغستان به حاشیه رانده شده است.

شهر قزوین بدون تردید برای ادامه حیات نیاز به احیای باغستان دارد. برای این ادعا دلایل متعددی وجود دارد. علاوه بر دارا بودن مزایای بی بدیل محیط زیستی و فرهنگی، باغستان وسیع ترین آبخوان منطقه قزوین است و با شیوه آبیاری مبتنی بر دانش بومی، آبهای سطحی را به سفره‌های زیرزمینی باز می‌گرداند. نقشی که در آینده نزدیک و شاید حتی آینده دور جایگزینی ندارد.

اما باغستان سنتی قزوین مانند بسیاری دیگر از باغات، اراضی کشاورزی، جنگل‌ها و کوه‌ها مورد هجمه توسعه نامتوارن از یک سو و بی توجهی عمومی به حفظ منابع زیستی از سوی دیگر قرار دارد. بخشی از مشکلات ان به تغییر سبک زندگی بر می‌گردد که بعضی از کارکردهای باغستان را از چرخه زندگی شهری خارج کرده است. استفاده از هیزم برای گرما و علوفه باغستان برای دام از این جمله هستند که دراین موارد می‌توان و باید به کارکردهای جایگزین اندیشید. اما بخش بزرگتر و مهمتر مشکلات باغستان، در مدیریت باغستان خلاصه می‌شود. مدیریت سنتی باغستان، طی بیش از هزارسال شکل گرفته و مبتنی بر اشتراک منافع و اشترک منابع عمل کرده است. در این سیستم، ساختار و المان‌های فیزیکی به دقت تعریف شده اند. مدیریت منابع مشترک ازجمله رودخانه‌ها تعریف شده و مستند هستند. ساختار مدیریتی بر مبنای سه نقش اساسی باغدار، باغبان و دخو به بهترین شکل عمل می‌کرده است و بر تمامی منابع و منافع موجود در باغستان اشراف داشته است.

خوشبختانه بر خلاف باغات شهرهای دیگر ایران از جمله شیراز، در باغستان سنتی قزوین هنوز بسیاری از المان‌های مدیریتی به حیات خود ادامه می‌دهند. ساختار محل‌ها و چاخانه ها، مدیریت رودخانه ها، نوبت‌های آبیاری مبتنی برطومار آب، همه به قوت خود باقی هستند و به حیات خود ادامه می‌دهند. آنچه بیش از همه آسیب دیده است ساختار مدیریت محل‌های باغستان بر مبنای باغبان و دخو است. از طرف دیگر، سیستم مدیریت شهری در این چند دهه تغییرات بسیاری داشته و سازمان‌های متعددی با قوانینی تازه متولد شده اند که هر کدام به طریقی در باغستان مداخله دارند. سازمان جهادکشاورزی، محیط زیست، میراث فرهنگی و شهرداری همه در ارتباط با باغستان، وظایف و اختیاراتی دارند. قاعدتا وجود این سازمان‌ها باید فرصتی باشد برای رفع مشکلات باغستان از جمله کمبود آب و امنیت در شرایط جدید زندگی شهری. اما در عمل چنین حمایتی از باغستان صورت نگرفته و حتی در مواردی دخالت نهادهای دولتی منجر به مشکلات و تخریب‌های قابل توجهی در باغستان شده است.

سوال مهم اینجاست که چرا در حالیکه فلسفه وجودی سازمان‌های دولتی و مدیریت شهری برای ارتقای سطح مدیریتی است که باید منجر به روش‌های کارا و علمی بشود، چرا در مورد مهمترین موجودیت هویتی، کشاورزی، اجتماعی و محیط زیستی قزوین یعنی باغستان این امر میسر نشده است؟

به نظر ما، پاسخ این سوال یک نکته بیشتر نیست. باغستان متولی مشخصی ندارد. ما پیش از این، مشکل را چند متولی بودن باغستان می‌نامیدیم ولی اکنون معتقدیم باغستان اساسا متولی دولتی مشخص، قدرتمند و تعریف شده در قانون ندارد که در سایه حمایت آن بتواند سیستم خود را در شرایط جدید بازتعریف و بازسازی کرده و در سایه آن جایگاه شایسته خود را بازیابد.

در غیبت چنین نهادی، طرح جامع حفاطت و احیای باغستان سنتی شکل نگرفته است. چرا که در عمل هر کدام ازسازمان‌های مرتیط از منظر خود به باغستان می‌نگرند و خود را ملزم به رعایت مصوبات یکدیگر نمی دانند. موضوع مهمتر این است که مسائل باغستان به شدت درهم تنیده هستند. آب، امنیت، اقتصاد، مالکیت، راه دسترسی وغیره قطعاتی از پازل باغستان هستند که در مدیریت سنتی، بر پایه تجربه و مهارت، در یک طراحی جامع مدیریت می‌شدند.

تصمیماتی که بصورت مورد به مورد برای حل مشکلات باغستان اتخاذ می‌شود نه می‌تواند این درهم تنیدگی را بطور کامل لحاظ کند و نه می‌تواند کنترل اثرات مخرب هر تصمیم را در نبود یک مدیریت و نظارت واحد تضمین کند. بعبارت دیگر در فقدان یک متولی بالادستی که تمامی سازمان‌های مرتبط ملزم به تمکین دستورات آن باشند نه می‌توان انتظار داشت که مصوبات اجرا شود و نه سازوکاری نظارتی، کارا و سریع العمل وجود خواهد داشت تا بتواند جلوی تخلف از مصوبات را بگیرد.

بنابر این استدلال اتخاذ هر تصمیم موردی، هرچند خیرخواهانه در چنین شرایطی ممکن است منتج به تخریب باغستان شود و سودی را متوجه باغستان و باغداران نکند و حتی بیم آن می‌رود که زمینه را برای سوء استفاده سوداگران قراهم نماید.

در شرایط آشقته هر تصمیمی آسیب زاست و برای حصول نتیجه مثبت برای باغستان و باغداران، راهی به جز جامع نگری و پرهیز از اقدامات موردی و عجولانه وجود ندارد. طرح جامع به منزله ریسمانی است که می‌تواند با کنار هم قرار دادن راهکارها، چرخه حیات باغستان را احیا کند. قدم اول برای حصول چنین جامعیتی، تعیین متولی جامع و صالح است. مشکلات اب، راه دسترسی، امنیت و اقتصاد راه حلهای خوبی دارند که در طرح‌های متعدد پیشنهاد شده اند ولی به دلیل نبود سیستمی حمایتی در قالب یک نهاد متولی، عقیم مانده اند.

بدون تردید نهادی که می‌تواند نقش بسیار موثری در نیل به این هدف ایفا کند، شورای اسلامی شهر است. شورای شهر بعنوان پارلمان محلی، شهردار را تعیین می‌کند و بر سیاست‌ها توسعه شهری نظارت می‌کند. بنابراین انتظار می‌رود برای عمل به وظیفه ذاتی خود، توسعه شهر را بر محوریت باغستان مدیریت کند.

حفظ و احیای باغستان از مهمترین شعارهای انتخاباتی اعضای شورا بوده است. ما انتظار و امید داریم شورای جدید برای تدوین طرح مدیریتی اقدام جدی و عملی انجام دهد.

*دبیر انجمن توسعه حیات شهر

کد خبر 4024434

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha