به گزارش خبرگزاری مهر، نمایش و نقد فیلم درام تاریخی آمریکایی «سکوت» آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی با حضور سجاد نوروزی پژوهشگر علوم انسانی و مدیر فرهنگی هنری منطقه ۷ و محمدرضا مقدسیان منتقد سینما، برگزار شد.
فیلم سینمایی «سکوت» روایتگر شورش شیمابارا و بر اساس رمان سکوت ساخته شده است. فیلمی که ساختش به دلیل مشکلات مالی و حقوقی ۲۳ سال به طول انجامید.
در ابتدای نشست نقد و بررسی این فیلم، محمدرضا مقدسیان مجری مراسم و از منتقدان سینما درباره اسکورسیزی گفت: کارگردان این فیلم میگوید «در دنیا دو چیز برای من اهمیت دارد و باقی چیزها دیگر مهم نیست؛ سینما و دین» اسکورسیزی دغدغه مهمی دارد و پرداختن به موضوع دین را در سینما خیلی مهم میداند.
مقدسیان ادامه داد: برای اثبات این مدعا میتوان به فیلم «آخرین وسوسههای مسیح» اشاره کرد. فیلمی که شمایل غیرمتعارفی از مسیح ارائه میکرد و در آن انسان زمینی را میبینیم که رنج میکشد، درد میکشد و گاهی شک میکند. اتفاقی که در تضاد با تصویر مقدس و آسمانی رایج از مسیح است. اسکورسیزی در این فیلم یک بار دیگر به سراغ دین آمده و بر مبنای رمان سکوت اثر اندو شوساکو، این فیلم را ساخته است.
سجاد نوروزی نیز در این نشست گفت: این فیلم یک اثر هنری به تمام معنا است. سرشار از تمثیلها، استعارهها، مفاهیم و تکنیک به بهترین وجه ممکن است. کنار فیلم «ستیغ ارهای» مل گیبسون که با این فیلم دقیقا در یک سال تولید شدهاند، بازگشت به سینمای دینی را شاهد هستیم. هر دو بیش از آن که به خود مسیحیت بپردازند ارجاعات مستقیمی به سنت مسیح دارند. این رجعت به سینمای دینی و مولفههای سنت مسیح یا بهتر بگویم «سلوک مسیح» است نه متن انجیل؛ «سکوت» میخواهد همین سلوک را به ما نشان بدهد که در جایی موفق است و البته عدم موفقیتهایی نیز دارد. این نتوانستن هم از کمتوانی کارگردان نیست و به کمتوانی «سنت مسیحی» بازمیگردد.
این پژوهشگر علوم انسانی ادامه داد: ریتم فیلم کند است اما نه به این دلیل که اسکورسیزی نمیتواند فیلم خوش ریتم بسازد، بلکه به این دلیل که میخواهد نکته به نکته و جزء به جزء راوی اتفاقات و سلوک مسیح باشد. پدر «سباستیو رودریگز» در مسیر تکوین خودش است، خویشتن خودش را با این مرارتها شکل میدهد. سکانسی که عکس مسیح را در آب میبیند، یا سکانسی که مسیح با او حرف میزند، در واقع این نمایشها به ما این را نشان میدهد که اسکورسیزی به دنبال بازتولید است. او می خواهد راوی آن چیزی باشد که مسیح سال ها پیش گفت، دنبال روایت امروزین و استعارههایی از آن دوران و حتی نه اینکه روایتی ضد مدرن، بلکه روایتی سنتی از سلوک مسیح است و از هستی آدمی و نقشی که میتواند در دنیا ایفا کند. این ارجاعش به انگارههای مسیحی و دیدن یهودا را در غالب شخصیتی که مدام اشتباه میکند و مدام توبه میکند میبینیم.
این فعال رسانه ای تاکید کرد: نکته مهم در این فیلم «تقابل ملیت با دین» است. مفتّشان ژاپن از بودیسم صحبت نمیکنند از ملیت صحبت میکنند. بودیسم یک لایهای از ملیت ژاپنی و تعصب ناسیونالیستی است. ما مواجهه با سنت دینی را نمیبینیم. سنت ناسیونالیستی ژاپن، سنت خشن و خاصی بوده که نتایجی را هم به دنبال داشته است. از جنگهای بسیار عجیب تا کشتار جمعی. اسکورسیزی در این فیلم شاید میخواهد بگوید که «سنت مسیحی» میتواند پادزهری بر تعصبات ناسیونالیستی باشد. این سلوک آرام و ارجاع دادنها به پارادایس و یک آینده خوب در مواجه با یک تعصب ناسیونالیستی اتفاق میافتد.
ما در اسلام و در سنت خود داریم «أفضَلُ الجِهادُ کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ، أفضَلُ الجِهادِ کَلِمَةُ حُکمٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ» برترین جهاد، سخن عادلانه در برابر پیشوایی ستمگر است. بسرترین جهاد سخن حق در برابر پیشوای ستمگر استنوروزی ادامه داد: درباره «سکوت خدا» در جای جای فیلم میبینیم که شخصیتها میپرسند «چرا خدا ساکت است؟» «چرا خدا این رنجها را میبیند و دم نمیزند». آن جایی از فیلم که به نظرم موفق نیست، دقیقا پاسخ به همین سوالات است. سنت مسیحی قابلیتهای مشخصی دارد. سنت مسیحی شریعت و حکم دینی ندارد و به شما باید و نبایدهای سفت و سخت و هنجار دینی نمیدهد و شما نمیتوانید بر اساس آن سلوکی داشته باشید که به شما امکان جنگندگی بر اساس این بایدها و نبایدها را بدهد.
وی اضافه کرد: در واقع وقتی از سکوت خدا صحبت میشود، ارجاع داده میشود به ذات سنت مسیحی که بیشتر از این امکان گسترش موضوعی مواجه با یک پدیده ناهنجار را ندارد. شاید حلقه مفقودهای که مارتین اسکورسیزی به دنبال آن بوده و نتوانسته به آن دست پیدا کند چون از اساس نمیتوان آن را به دست آورد، «مقابله با ظلم است». سنت مسیحی این را ندارد و میگوید «برای دشمنت دعا کن» به همین خاطر در جایی بیننده ممکن است دچار پارادوکسهای ذهنی شود که چرا رنج میبریم. خدایی که سنت مسیحی معرفی میکند، اهل جنگ نیست. مارکس در کتاب مسئله دین یهود میگوید: «حرف زدن از دولت مسیح توهین به مسیحیت است.» این ناتوانی ذاتی که اساسا نقص هم محسوب نمیشود، بلکه پاسخهای جامعی به سوالات زمان خود ارائه داده است. این ذات تکامل دینی است.
محمدرضا مقدسیان مجری و منتقد در توضیح اینکه چرا ساختن این فیلم برای اسکورسیزی مهم بود گفت: یک مقایسهای میتوان کرد بین «آخرین وسوسههای مسیح» و فیلم «سکوت»؛ در آخرین وسوسهها چهره خاکی و زمینی مسیح ترسیم میشود و در همان سال ها هم واکنش بسیاری را بر میانگیزد. مسیحی که عذاب میکشد، رنج میکشد، به سوی مرگ میرود و بر میگردد ولی یک نقطه اتصالی دارد، خودش را انسان بر حق میداند و احساس میکند با خداوندی که خودش ترسیم میکند در ارتباط است. تفاوت فاحشی دارد مسیح با سایر پیروانش. سکوتی در کار نیست و با خدا در ارتباط است.
وی ادامه داد: اما در این فیلم، اسکورسیزی یک قدم جلوتر میآید. اگر در آخرین وسوسهها ما نظارهگر مصائب، وسوسههای و روزهای آخر زندگی مسیح هستیم، در سکوت ما در مقام یک مسیحی معتقد قرار میگیریم. مسیح در آخرین وسوسههای ارتباطی با پدر (به اعتقاد خود مسیحیان) دارد ولی روردریگز یا سایر مسیحیانی که در ژاپن معتقد شدهاند هیچ راه ارتباطی ندارند. اینها باید یا فقط اعتقاد داشته باشند یا مذهب را رها کنند. اسکورسیزی بعد از روایت آخرین روزهای زندگی مسیح حالا به سراغ مسیحیان آمده است.
این منتقد سینما بیان کرد: حالا یک سوال به وجود میآید، چرا لیام نیسون نقش کریشتاواو فیریرا را بازی میکند؟ کشیشی که در ظاهر از دین مسیحیت خارج شده است. به لحاظ دراماتیک، هر وقت شخصیتی کاریزماتیک برای ایفای یک نقش مکمل انتخاب میشود حتما کارکردی دارد. لیام نیسون شخصیت کاریزماتیکی دارد اما اینجا در یک نقش منفی ظاهر شده؛ همانطور که هیچ یک از شخصیتهای خود فیلم باور ندارند، هیچ مخاطبی فکر نمیکند که کشیش فیریرا از دین مسیح برگشته باشد و این تعلیق برای ما باقی میماند.
مقدسیان اضافه کرد: این اتفاق غیر از وجه دراماتیک، یک وجه عقیدتی هم دارد. انگار مارتین اسکورسیزی روایت خودش را از این موضوع که تا کجا باید در مسیحیت در مقابل فشار، تهدید و خطر مرگ مقاومت کرد و کنار نیامد دارد. جایی که هم با ایمان باشی و هم جان خودت را حفظ کنی.
نوروزی هم در بخش پایانی نشست گفت: مشکلی که دقیقا در این بخش از روایت اتفاق میافتد این است که آنچه ما در پایانبندی میبینیم، هیچگونه ارتباطی با سنت مسیح ندارد، ما در سنت مسیح چیزی به عنوان «تقیه» نداریم. ما در پایان میبینیم که اینها تظاهر کردند که از دین برگشتهاند. اشاراتی در انجیل متی هست، جایی مسیح به پیروانش میگوید که «اگر شما معجزهای از من دیدید، آن را نگویید» اما این به معنای «تقیه» با نگرش «کتمان ظاهری عقاید» نیست.
این پژوهشگر علوم انسانی گفت: ما در اسلام و در سنت خود داریم «أفضَلُ الجِهادُ کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ، أفضَلُ الجِهادِ کَلِمَةُ حُکمٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ» برترین جهاد، سخن عادلانه در برابر پیشوایی ستمگر است. بسرترین جهاد سخن حق در برابر پیشوای ستمگر است. این یعنی دعوت به مبارزه که در سنت مسیحیت وجود ندارد. این ها در آخر در برابر یک دو راهی قرار میگیرند که هیچ کدام در سنتشان وجود ندارد. نه مبارزه و نه تقیه!
نظر شما