خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: کتاب «سوار سوم» دو دهه پیش با محوریت حادثه عاشورا به قلم محمدکاظم مزینانی توسط انتشارات پیدایش، منتشر شد اما این کتاب ساختاری متفاوت داشت و چند راوی از جمله شخصیتهای مثبت و منفی، روایت اتفاقات آن را به عهده داشته و اتفاقاتش را پیش میبردند.
مزینانی نویسنده ای است که در حوزه آثار مربوط به گروههای مختلف سنی قلم زده و مخاطبان مختلف را میشناسد. بهعلاوه، تا به حال آثاری درباره ائمه معصومین و شخصیتهای دینی داشته است. اما نکته مهم درباره کتاب مورد نظر این است که دایره مخاطبان مختلفی را در بر می گیرد و فقط ویژه یک گروه سنی نیست؛ این مساله از جمله موضوعاتی بود که در گفتگو با مزینانی به آن پرداختیم.
ایام عزاداری امام حسین(ع) و شهدای کربلا بهانهخوبی برای مرور و یادآوری این کتاب که یکی از آثار موفق عاشورایی سالهای گذشته بود، به دستمان داد تا گپ و گفتی با مزینانی داشته باشیم. یادآوری و گفتگو درباره کتابی که بیش از دو دهه از انتشارش میگذرد هم برای نویسنده و هم مخاطب لذت بخش است.
در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانیم:
* «سوار سوم» سفارش ناشر یا نهادی بود یا براساس دغدغه شخصی خودتان آن را نوشتید؟
من پیش از آن که درباره کتاب صحبتی با ناشر داشته باشم، تحقیقاتی درباره موضوع عاشورا و امام حسین(ع) داشتم. شکل کار هم این گونه نبود که ناشر به من سفارش بدهد و قرارداد ببندیم و من به سراغ نوشتن بروم. هنگام صحبت، اشاره کردم که مشغول تحقیق و نگارش درباره عاشورا هستم و ناشر هم از این مساله استقبال کرد.
* چاپ اول کتاب مربوط به چه سالی بود؟
دقیق به خاطر ندارم ولی اواخر دهه ۷۰ بود. فکر می کنم کتاب الان به چاپ چهارم رسیده و طرح جلدش تغییر کرده است.
* مخاطبان اصلی این کتاب چه گروهی هستند؟ پیدایش، ناشری است که برای مخاطب کودک و نوجوان کتاب چاپ میکند. اما مفاهیمی در کتاب هست که به نظر میرسد برای درک بچهها و نوجوانان چندان قابل درک نیستند؛ مثلا اصل و نسب عبیدالله بن زیاد...
این کتاب، اصلا کار کودک نبود؛ نوجوان هم به معنی متداولش نبود. مخاطبان این کتاب، جوانان هستند. اتفاقا کتاب جدیدی در دست دارم که مربوط به حضرت فاطمه (ع) است و آن را هم به همین صورت برای گروه سنی جوان و بزرگسال، هدفگذاری کرده ام. به نظرم این گونه دایره مخاطب وسیعتر میشود. این روزها دیگر مرزهای بین کار نوجوان و بزرگسال، بسیار لغزنده است. نوجوان امروز با نوجوان دیروز خیلی فرق دارد و نمی توان با رده بندی گروههای د و ه او را طبقه بندی کرد.
این روزها دیگر این گونه گروه بندی سنی برای مخاطبان، وجود خارجی ندارد و باید آثار را شناورتر و سیالتر نوشت. البته آثاری مانند «کشتی پهلوگرفته» که آقای سید مهدی شجاعی نوشته، به طور مشخص برای نوجوانان نوشته شده است. من اگر انتخاب با خودم باشد، برای بزرگسالان راحت تر رمان می نویسم. به نکته توجه کنید که گروه سنی خردسال با کودک فرق دارد اما در مورد گروه نوجوان به آن گروهبندی معروف چندان پایبند نیستم. این مساله بحثی مستقل و پردامنه می طلبد.
به هر حال باید بگویم که «سوار سوم» به هیچ وجه برای مخاطب کودک یا نوجوان نوشته نشده است. مخاطبان این کتاب، جوانان و بزرگسالان هستند.
* شما در این کتاب از چند راوی مثبت و منفی استفاده کردهاید. چگونه به این انتخاب برای ساختار «سوار سوم» رسیدید؟
نمیخواستم در این کتاب، روایتکننده صرف واقعه عاشورا باشم. این کار پیشتر انجام شده بود و کارهای زیبایی هم در این زمینه منتشر شده بود که مخاطب می توانست سراغشان برود. اواخر دهه ۷۰ این کار که از چند روایت استفاده شود، رونق داشت؛ مثلا این که یزید یا ابن سعد بیاید و قصه اش را بگوید. خب یزید اعتقاد داشت که خودش بر حق است و باید امام (ع) را بکشد. اما این را نمی شد در کتاب گفت. بالاخره از نظر محتوایی چنین قید و محدودیتهایی وجود داشت و من سعی کردم با وجود همین محدودیتها، قصه را از زوایای مختلف نگاه کنم. «سوار سوم» از این نظر، اولین اثر ادبی مذهبی، چند صدایی بود.
* خودتان «سوار سوم» را در چه گروهی طبقه بندی می کنید؟ آیا این کتاب، یک رمان است؟
قضاوت در این باره سخت است. من «شاه بیشین» را درباره محمدرضا پهلوی نوشتم و در آن کتاب هم همین حکایت بود. یعنی می خواستم شاه بیاید حرف بزند و خودش کارهایش را توضیح بدهد. میشود نویسنده کار را به سمت شاعرانگی و تخیل پیش ببرد اما دیگر اسمش رمان نمیشود. به نظرم «سوار سوم» با توجه به کارهایی که انجام دادم، حضور شخصیتهای مختلف و دیگر عناصر، چارچوب رمان را دارد. پیش برد خط داستانی از نگاه و زوایای مختلف دیگر عاملی است که باعث می شود این کتاب را رمان بدانم. این کتاب از نظر قالب و شیوه روایت، رمان است و رمان مدرن هم هست. اما این که چقدر در آن از تخیل استفاده کرده ام، یک بحث دیگر است.
* منابع تاریخیتان در نگارش این رمان چه آثاری بودند؟
در زمینه واقعه عاشورا خوشبختانه مرجع و منبع کم نداریم. بحارالانوار و خیلی منابع و کتب دیگر اسلامی بود که از آنها استفاده کردم و به دلیل گستردگی شان، نام همه را به خاطر ندارم. پیش از شروع نگارش از یک سری منابع استفاده کردم و در میانههای نوشتن هم منابع جدیدی به تحقیقاتم اضافه شدند. منابع تاریخی ام درباره عاشورا و عراق آن روز بودند. درونمایه و داستان کاملا براساس واقعیات و مستندات بود. البته شاید اگر امروز «سوار سوم» را مینوشتم، طور دیگری این کار را انجام می دادم.
* یعنی چگونه؟
خلاقانهتر.
* منظورتان به کارگیری خلاقیت در قالب و فرم است؟
بله. همین طور است. همین طور در استفاده از برخی روایات و اتفاقها ظرافت بیشتری به کار می گرفتم.
* به نظر خودتان وجه تاریخی کتاب غلبه دارد یا وجه ادبی آن؟
برای کار مذهبی میزان استناد خیلی مهم است و اگر در این زمینه مساله ای وجود داشته باشد، به کار ایراد وارد شد و چاپ نمی شود. پس در درجه اول اصالت منابع خیلی مهم است. من سعی کردم در «سوار سوم» بین استناد تاریخی و وجهه ادبی، تعادل ایجاد کنم. برای خودم شیوه روایت و فرم بیان بسیار مهم بود. در زمینه نثر، به علاوه سعی کردم تا جایی که میتوانم از واژههای فارسی استفاده کنم. این نکته حتی در اسامی افراد هم رعایت شده است.
* ظاهرا خلق ادبی یکی از دغدغههای مهم شما در نوشتن است.
این مساله برای یک نویسنده چالش بزرگی است که بخواهد رمان خلاقانه بنویسد و آفرینش ادبی و هنری داشته باشد. متاسفانه این مساله امروز خیلی دست کم گرفته میشود. کتابهای زیادی درباره شخصیتهای مذهبی ما کار شده اما خبر چندانی از خلق ادبی نیست. امیدوارم پس از این همه سالی که از انقلاب اسلامی و چاپ کتابهای مذهبی می گذرد، دیگر به این نتیجه برسیم که باید خلق ادبی را گسترش بدهیم.
نظر شما