مجله مهر: میگویند اگر فرهنگ و تمدن یک کشور را از آنها بگیری، هویت او را از بین بُردهای و دیگر کم و زیاد کردن به روحیان و شخصیت و منش رفتاری آنها کار سختی نخواهد بود. بخش زیادی از رد پای فرهنگ را میتوان در پوشش و نوع لباس افراد پیدا کرد. ایران در این زمینه اگر غنیترین کشور دنیا نباشد، چیزی کم ندارد، حتی فاصله چند کیلومتری میان دو روستا در یک استان کشور هم باعث میشود تغییراتی در نوع پوشش آنها ایجاد شود، تغییراتی که علاوه بر زیبایی ظاهری، به حال و هوای منطقه، آداب و رسوم مختلف آنها هم مربوط میشود.
حالا در روزگاری که بسیاری از این پوششها در حال نابودی هستند، گروهی علاقهمند برای احیا و بازشناختن آن تلاش کردهاند، هرچند که فعالیت آنها در حدود دو دهه است که شروع شده، اما امروز ما نتیجه آن را به شکل موزهای سر و شکلدار در قلب تهران میبینیم.
موزهای با تلاشهای فردی
«موزه عروسک و فرهنگ تهران» در ابتدای خیابان سعدی شمالی، کوچه فیات قرار گرفته، پنجرههای قرمز رنگش در دل دیوار سفید به خوبی مشخص هستند. از در و راهروی کوچکش که میگذریم، به خانمهایی با لباسهایی رنگی میرسیم که نگاه هرکدام ما را به سمت خودشان میکشاند. موزه به همت و پیگیریهای علی گلشن که مدیریت آن را بر عهده دارد، جمع شده است. «من لیسانس کشاورزی، مهندسی علوم دامی خواندهام و در دو حوزه اصلی محیط زیست و فرهنگ فعالیت میکنم. در حوزه محیط زیست که حوزه دانشگاهی و مرتبط با کارهای پژوهشی است که انجام میدهم. در حوزه فرهنگ که علاقه شخصی خودم است و سالهای سال است مشغول عکاسی هستم و مردم نگاری میکنم، پژوهشهایی درباره فرهنگ اقوام مختلف ایرانی انجام دادهام. کتاب نوشتم. با نشریات گردشگری و محیطزیستی همکاری دارم. برای کودکان کتاب مینویسم و در حال حاضر کردن یک مجموعه هفت جلدی درباره پستانداران ایران هستم که با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حال آماده سازی است و دو جلد آن منتشر شده است. مجموعه ۱۰ جلدی برای آشنایی کودکان و نوجوانان با اقوام ایرانی دارم که جلد اول ان به تازگی درباره ترکمنها منتشر شده است.»
دوست داشتم اهل یک منطقه باشم!
«متاسفانه من اهل هیچکجا نیستم.خیلی دوست داشتم از قوم یا روستایی باشم، اما اینطور نیست. خودم و پدرم اهل تهران هستیم.»
نگران نابودی پوششهای مختلف بودیم
موزه عروسک و فرهنگ ایرانی در ارتباط با نشان دادن تنوع قومی و فرهتنگی در ایران است. حدود ۲۰ سال است که لباسهای محلی و اقوامی ایرانی را جمعآوری میکنم. معتقدم ویژگیهای فرهنگی و چیزهایی که هوت یک قوم را میسازد، پوشش است. اگر فردی لباس محلی پوشیده باشد، در همان ابتدا به خوبی میتوان فرهنگ و متعلق بودنش به هرکجا را متوجه شد. در سفرهایی که داشتم این پوششها برایم جذابیت زیادی داشت و در برخی نقاط میدیدم که هنوز برای این لباسهایشان ارزش قائل هستند و آنها را میپوشند. متاسفانه هر چقدر زمان میگذشت و باز هم به همان مناطق سفر می کردم دیگر خبری از این لباسها نبود و احساس میکردم هر سال که میگذرد این لباس ها کاربرد خودش را از دست نمیدهد. اهمیت پوشیدن این لباسها برای نسلهای بعدی از بین رفته، به طوریکه تمام این فرهنگ در صندوقهای دربسته میرود. به همین دلیل به این فکر افتادم که لباسها را جمعآوری کنیم، درباره آنها پژوهش کنیم و در نهایت کتابی با عنوان اطلس لباسها ایرانی آن را منتشر کنیم. البته این اتفاق آرزوی بزرگی است که تیم، نیرو و بودجه میخواهد. اما در این ۲۰ سال با هزینههای شخصی و امکاناتی که خودم داشتهام، پوششهای مختلفی را جمعآوری کردهام. بعضا برخی از این لباسها خیلی هم گران هستند. تعداد کمی هم اهدا شدهاند و دوستانی که ارزش کار را متوجه شدهاند و لباسی را که خودشان را داشتند یا در اقوام میشناختند را اهدا کرده اند. اما در بیشتر موارد این لباسها خریداری شده است. در حدود ۱۰ قوم دیگر هم به این مجموعه اضافه میشوند.»
جمع فارسیزبانان جمع است!
در این موزه عروسک دختر افغان را داریم و به زودی دختر تاجیک و ازبک هم به جمعمان اضافه میشوند. ما میخواستیم جمع فارسی زبانها را در موزه داشته باشیم و هرکدام از قوم و فرهنگ خوشان حرفی برای گفتن داشته باشند.
دستیابی به این لباسها کار سختی است!
«برای پیدا کردن این لباسها باید زیاد سفر کنید و با آدمها مختلفی هم صحبت کنید تا بتوانید یک تکه از این لباسها را از پستوی خانهها و صندوقها بیرون بکشید. چیزهایی که متاسفانه در حال نابودی هستند. حتی اتفاق افتاده که با مادربزرگهایی آشنا شدم که می گویند بچهها و نوههایشان لباسهایشان را از بین بردهاند! چون معتقدند لباسها کهنه و قدیمی هستند و باعث آبروریزی میشوند. متاسفانه هنوز نمیدانند و کسی هم به آنها یاد نداده که لباس یعنی فرهنگ و وابستگی به قومی که از آن آمدهاند. در ایران اینطور نیست و هرکسی که با لباس محلی حاضر میشود، دید تحقیرآمیز یا ترحمی به آنها وجود دارد.»
ژاپنیها با یک کیمونو خودشان را به همه شناختند!
«اما در کشورهای دیگر در مدارس درباره لباسها صحبت میکنند، آئین و مراسم دارند و از طریق همین لباسها جذب توریست و حتی درآمد میکنند. مثلا ژاپنیها تنها کیمونو دارند یا هندیها ساری و آن را به تمام دنیا شناساندهاند و با برگزاری مراسم و ساخت وسیلههایی که این لباسها را به خود دارد، باعث میشوند حتی توریستها هم با لباس محلی کشورشان آشنا شوند. درصورتیکه ما در ایران صدها لباس محلی داریم. از این روستا تا روستای بغلی لباس تغییر میکند و جذابیت دارد. این اتفاقها در ایران نمیافتاد و بعضا لباسها در معرض خطر نابودی هستند و ما هم تلاش کردیم این لباسها را تاجایی که امکان داشت جمعآوری کنیم. بعد از ۲۰ سال دیگر خودم جایی برای نگهداری این لباسها در خانه نداشتم و ایده موزهای که محوریت پوشاک داشته باشد هم از همینجا به وجود آمد.»
عروسکها نماینده هر قوم هستند
«موزه عروسک و فرهنگ ایران که در حقیقت عروسکهای بزرگی با لباسهای محلی هستند. ۲۷ عروسک مجسمه در یک سال و نیم بر اساس ویژگیهای چهره مردم هر منطقه ساخته شد تا هر عروسک شبیه به مردم همان منطقه باشد. نوع مو، رنگ پوست و چشم. نوع جمجمجمه و حالت چهره. ما میخواستیم به شکلی کار کنیم که وقتی کسی از همان منطقه عروسک را میبیند، نمایندهای از قوم خودش را ببیند که بهترین نماینده از نظر پوشش و ظاهر باشد.»
«پروژه هر زن یک قصه را راهانداختهایم که این زنها از اقوام مختلف ایرانی آمدهاند و پوشش محلی خودشان را دارند و بعضیها هم ساز محل خودشان را دارند. اکثر این عروسکها قصه دارند و بازدید کنندهای که به تماشای موزه میاید، علاوه بر اینکه لباس را میبیند، با قصهها هم اشنا میشود و وقتی به دختر ه قوم میرسد برای او قصه میگوید و در حقیقت ادبیات هم وارد بازی میشود. در حقیقت اینجا خانه فرهنگی است که هم ادبیات، هم موسیقی و هم پوشش و لباس را در خودش جای داده است.»
اولین لباس یک پیراهن بلوچی بود
«از ۱۸-۱۹ سالگی سفرهایم را شروع کردم و با اولین پول توجیبیهایی که گرفته بودم، اولین تکههای لباسها را خریدم. اولین لباسی که خریدم از کرمان و یک مغازه عتیقه فروشی بود که یک پیراهن بلوچی به قیمت ۱۵ هزار تومان بود. هنوز هم دارم و اولین قسمت از آغاز این پروژه است. البته باید بگویم زمانی که آن را خریدم، خیلی هم می ترسیدم و اصلا نمیدانستم با این لباس زنانه باید چه کنم! البته حالا خوشحالم که امروز به اینجا رسیده و به محلی تبدیل شده که هزاران نفر برای تماشای همین لباسها میآیند.»
نظر شما