خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: «غول مدفون» تازهترین اثر ترجمه و منتشر شده از کازوئو ایشی گورو در ایران است. نویسندهای که امسال با کسب جایزه نوبل ادبیات شناختهتر از قبل شده و حالا آثارش مخاطبان بیشتری هم پیدا کرده است.
امیرمهدی حقیقت، مترجم «غول مدفون»، که در کارنامه ادبیاش ترجمه آثار نویسندگانی از جمله جومپا لاهیری، برنارد مالامود، هاروکی موراکامی، تری جونز و سام شپارد را هم دارد، به مناسبت انتشار چاپ جدید غول مدفون، از ویژگیهای این رمان، دنیای ایشیگورو و تجربهاش از ترجمه این اثر می گوید.
* چاپ چهارم ترجمه شما از رمان «غول مدفون» اثر ایشیگورو به تازگی از سوی نشر چشمه منتشر شده است. بهعنوان مترجم، جایگاه این اثر را در کارنامه ایشیگورو چگونه ارزیابی میکنید؟
غول مدفون مثل باقی آثار ایشی گورو اثری عجیب و تاملبرانگیز است. او در این رمان از عرصههای دیگری که یکبهیک در رمانهای قبلیاش آزموده فاصله گرفته است. در غول مدفون، ایشیگورو ظاهرا پا به عرصه ادبیات فانتزی گذاشته و خودش در مصاحبهای گفته که مطمئن نیست مخاطبانش او را در این سفر همراهی کنند.
در دنیای ادبیات، اثر نارایج و نامعمول، بخت بهتر دیدهشدن دارد- اثری که توجه خواننده و منتقد را به خود جلب میکند و آدمها را وا میدارد که به هم بگویند «این را بخوان!» غول مدفون هم چنین رمانی استخیلی از کتابفروشان هم این کتاب را قفسههای آثار فانتزی گذاشتهاند ولی خود او اصرار دارد که خواننده، این رمان را از دریچه ژانر فانتزی نبیند. البته درباره سایر آثار او هم همین اتفاق رخ داده بود. مثلا برخی از منتقدان با خواندن کتاب «وقتی یتیم بودیم» به او لقب کاراگاهینویسی دادند و در «هرگز رهایم نکن» او را علمی تخیلینویس نامیدند.
جالب است بدانید همزمان با انتشار آخرین رمانش یعنی غول مدفون، تب سریال «بازی تاج و تخت» دنیا را فرا گرفته بود و همزمان کتابی از نیل گیمن که از فانتزی نویسهای مشهور است نیز منتشر شد. آن موقع روزنامهها این سه دنیا را بسیار نزدیک به هم معرفی میکردند.
* شما غول مدفون را در چه ژانری طبقهبندی میکنید؟
من فارغ از ژانربندیهای معمول، این رمان را اثری عاشقانه میدانم. غول مدفون اثری است درباره فراموشکردن بخشهای مهمی از زندگی و عشقِ ظاهرا ثابتشدهی یک زوج.
در لایهای عمیقتر، غول مدفون حکایت مردمانی است که گذشتهی ناخوشایند خود را دفن میکنند و دستوپا زدن برخی از آنها برای به یادآوردنش. ایشیگورو پس از شنیدن خبر جایزه نوبل با اشاره به غول مدفون گفت که امیدوار است این اثر بتواند به بهتر شدن حال و هوای این روزهای بشریت در دوره بیثبات و مبهم پیش رو کمک کند.
هر چند که در فضای داستان، جن و پری و غول و اژدها نیز میبینیم که همه اینها خواندن غول مدفون را تجربهای بسیار متفاوت میکند.
* شما چقدر این رمان را با ادبیات رایج امروز انگلستان که گورو عضوی از خانواده آن است همخوان و همراستا میبینید؟
در دنیای ادبیات، اثر نارایج و نامعمول، بخت بهتر دیدهشدن دارد- اثری که توجه خواننده و منتقد را به خود جلب میکند و آدمها را وا میدارد که به هم بگویند «این را بخوان!» غول مدفون هم چنین رمانی است. اثری متمایز از بسیاری از جریان رمانهای بازار، که به همین دلیل با اقبال فراوانی روبه رو شد و روزنامه گاردین آن را در فهرست بهترین رمانهای سال ۲۰۱۵ آورد.
* با توجه به اینکه ایشیگورو را نباید نویسندهای شرقی دانست و او ثمره ادبیات و تربیت نویسنده در جامعه انگلستان است. با این همه در کشورهای اروپایی و در ادبیات معاصر اروپا نویسندهای مانند او را چگونه تعریف می کنند؟
بله، طبیعتا او بیش از اینکه ژاپنی باشد، انگلیسی است. در کودکی همراه خانوادهاش به لندن مهاجرت کرده و در آنجا بالیده است. او به معنی واقعی کلمه قصهنویس است و برآمده از ادبیات خلاق.
* شما مهمترین ویژگی ایشیگورو را که او را برگزیده جایزه نوبل میکند چه میدانید؟
برای من ناگفتههایی است که او در داستانهایش از شخصیتها و قصهها به جای میگذارد. شما در متن او باید از لابهلای سطور رمان، چندین داستان مهم دیگر را که رمان را کامل میکند کشف کنید و حرفهایی را که شخصیتها بر زبان نمیآورند بخوانید. هنر او در همین نگفتن است و وادار کردن خواننده به کشف و شهود مستمر در طول رمان که بسیار لذتبخش است.
رمان «بازمانده روز» او هم از این نظر مثال زدنی است، که خوشبختانه ترجمه نجف دریابندری از آن، لذت خواندنش به فارسی را دو چندان کرده است.
* گورو نویسندهای است که در چندین سبک طبع آزمایی کرده است. این ویژگی را که نویسندهای در هر اثرش به سراغ ساحت تازهای برود چگونه میشود توصیف کرد؟
دنیای خیال بسیار گسترده است، ادبیات چیزی جز تخیل و درنوردیدن عرصههای متنوع خیال نیست و تخیل هم انتهایی ندارد.
* فضای زیستی نویسندهای مثل گورو چقدر در شکلگرفتن فضای ذهنی او موثر بوده و یا بهتر است بگویم او چقدر نویسندهای زاییده شرایط زندگی خود است و چقدر نویسندهای تابع ذهن خود؟
به نظر من محیط بیرون در برابر محیط درون نویسنده، در شکل گرفتن شخصیت ادبی، نقش کم رنگتری ایفا میکند، چون نوشتن، اساسا حاصل سفر درونی نویسنده است. البته به طور طبیعی، زندگی در محیطی مثل لندن که در آن، فرهنگ و جهانبینی و زبان تنوع بیشتری دارد، برای نویسنده جهان بزرگتری را شکل میدهد تا زندگی در محیطی که پیرامونت همه شبیه خودت فکر و زندگی میکنند.
* با این وصف که گفتید داستانهای چنین نویسندهای چقدر قابل ترجمه است؟
برای ترجمهی آثار ایشی گورو – و چه بسا برای ترجمهی هر اثری- برگزیدن لحن و صدای مناسب مهمترین گام است.
برای غول مدفون - که فضایی نزدیک به دنکیشوت و توام با خیالپردازیهای طنازانه دارد- کوشیدم زبانی مشابه آنچه محمد قاضی در ترجمه دن کیشوت برگزیده بود به کار ببرم تا به خواننده فارسی همان حسی منتقل شود که خوانندهی متن انگلیسی کتاب تجربه می کند. از این رو در طول ترجمهی این کتاب با دن کیشوت محمد قاضی مانوس ماندم.
نظر شما