مجله مهر: بیشتر از یک دهه میشود که جنگ در افغانستان ریشه دوانده، حضور نیروهای امریکایی و افزایش فعالیت گروه تروریستی طالبان دیگر سالهاست برای مردم این کشور موضوع جدیدی نیست و هرکسی به شکلی با آن کنار آمده است. حتی آنهایی که مهاجرت را به زندگی در کشور ترجیح دادند، گوشهای از وجودشان را در لابلای خانهها و کوچههای دیارشان باقی گذاشتند. در این میان هنرمندان که با همه آنچیزی که در وجودشان دارند، دست به ساخت اثری برآمده از روحیهشان میزنند، شاید بیشتر از دیگران توانسته باشند این حال کشورشان را بازگو کنند. اما کدامیک از ما از هنرمندان افغانستانی خبر داریم؟ آنهایی که ترک دیار کردند و هرکدام در گوشهای از این کره خاکی روزگار میگذرانند، برخی هم که ماندند، در شرایط سختی کار را ادامه دادند.
در این میان یک نفر که دلش به هنر افغانستان بسته شده، لباس رزم پوشید کفش آهنین به پا کرد و پای در انبوه مشکلات گذاشت تا هنرمندان فعال در حوزه تجسمی افغانستانی را که پراکنده شده بودند، گرد هم جمع کند و باز یادآوری کند که همین دور هم بودنها میتواند انگیزهای برای نیروهای جوانی باشد که شاید فکر می کنند زندگی برایشان تمام شده است.
مریم کوهستانی متولد سال ۶۱ در زاهدان است و خانوادهاش در بلوچستان زندگی میکنند. او که فوق لیسانس پژوهش هنر دارد از سال ۸۹ دانشگاه تدریس میکند و حوزه فعالیتش هم مجسمه سازی است، او همان کسی است که همت کرده و برای برپایی نمایشگاهی از آثار هنرمندان افغانستانی قدم برداشته است، نمایشگاهی که این روزها در فرهنگسرای نیاوران با نام «نیمروز» برپاست.
دلتنگ افغانستان شدم!
«ماجرا از سال ۹۴ شروع شد که سفری را به مزارشریف داشتم. سفری که کاملا شخصی بود و در آن مدت فرصت کردم با مردم جامعه ارتباط بگیرم و آشنا شوم. بعد از اینکه برگشتم، احساس دلتنگی برای این منطقه را داشتم و دوباره برگشتم. البته اینبار به هرات رفتم و در این سفر با هنرمندان افغانی ملاقات کردم. به هر حال با توجه به اینکه کار خودم مجسمهسازی است، تنها پتانسیلی که در خودم میدیدم این بود که در همین زمینه و کارهای هنری فعالیتی را برای جامعه افغانستان که خیلی دغدغهام شده بود کاری را برای آنها انجام دهم.»
«ایده اینطور بود که بتوانم آثار هنرمندان را جمع و نمایشگاهی را برای آنها راهاندازی کنم، البته اصلا اینطور نمیدیدم که کار مهمی را انجام میدهم، بلکه خیلی دوستانه میخواستم برای گروهی از هنرمندانی که شناخته بودم این کار را انجام دهم. چون به هر حال در افغانستان فرصت برگزاری گالری، دیده شدن، مورد نقد قرار گرفتن، نبود؛ حتی مخاطبی که برای دیدن آثار به نمایشگاه و گالری بیاید، خیلی وجود نداشت، دوست داشتم این نمایشگاه را در تهران برگزار کنم تا در اینجا هم ببینند که چه هنرمندهای خوبی در افغانستان هستند.»
میخواستم بچههای کار فرهیختگان کشورشان را ببینند
«از آنجایی که کار من در حوزه مجسمهسازی است و در ایران با بچههای کار، کار میکردم؛ در میان آنها بچههای افغانستانی بسیاری هستند و این موضوع خیلی مرا ناراحت میکرد، چون این بچهها احساس سرخوردگی زیادی داشتند و خیلی غریب بودند. به هر حال هرچقدر هم در جامعه در رفت و آمد باشند، باز هم در غربت هستند و مانند این است که با جامعه اصلی فاصله دارند. به همین دلیل برایم خیلی مهم بود که این بچهها بتوانند مردم فرهیخته کشور خودشان را ببینند و احساس سربلندی و لذت داشته باشند و بدانند که خیلی هم غریب نیستند و آدمهایی از کشورشان هستند که به موفقیت رسیدهاند، بدانند که اگر خودشان بخواهند میتوانند با پشت سر گذاشتن سختیهای مهاجرت و غربت میتوانند در زندگی موفق شوند.»
«این اتفاق برای من خیلی مهم بود، به طوریکه برای نمایشگاه گذاشتن اول به بچههایی که با آنها کار میکردم گفتم و از آنها خواستم که حتما به نمایشگاه بیایند و آثار را ببینند. البته خودشان هم در همین زمینه آموزش میدیدند و برایم مهم بود که این فضا را ببینند تا بدانند چنین افقی برای آنها وجود دارد.»
هنرمندان افغانستانی در جهان پراکنده شدهاند
«برای اینکه بتوانم در این نمایشگاه افراد بیشتری را درگیر کنم، به دنبال هنرمندان مختلف بودم تا اینکه توانستم بیشتر از ۲۰۰ نفر از هنرمندان افغانستانی را که در جهان پراکنده شده بودند، شناسایی کنم و با آنها ارتباط بگیرم. برخی از آنها خیلی زودتر ارتباط میگرفتم برخی دیرتر، اما در نهایت با همهشان دوست شدم و البته امیدوارم این ارتباط همچنان باقی بماند. هشت ماه این شناسایی و ارتباط گرفتن با هنرمندان زمان برد و بعد از آن هم برنامهها و کارهای اجرایی برگزاری نمایشگاه را شروع کردم که این مسیر با همراهی افراد کار به نتیجه امروزی رسید. امروز در نمایشگاه ۱۴۰ اثر و ۵۳ هنرمند افغانستانی که از کشورهای مختلف آمدهاند. آثار گرداوری در نمایشگاه هم در رشتههای نقاشی، خط، نقاشی-عکس، مجسمه، پرفورمنس و ... است.»
پروژهای عظیم که موفقیتآمیز بود
«نمایشگاه بخشهای جنبی زیادی داشت که اتفاقا آنها برای من اهمیت زیادی داشتند. البته این بخشها خیلی سخت بود، چون به هر حال برای برپا کردن نمایشگاه و حضور هنرمندان در ایران هیچ اسپانسری نداشتم و هیچ تیم حرفهای یا نهادی نبود و کارها را با همراهی دوستانی که در این مسیر کنارم بودند انجام دادم. ورک شاپهای نقاشی و عکاسی برگزار کردیم که هرکسی در هر زمینهای که توانست با ما همراهی کرد. فکر میکنم نمایشگاه اولین پروژهای به این عظمت بود که بدون اینکه هیچ پولی رد و بدل شود، تمام و کمال انجام شد و همه هم راضی بودند.»
با هنر میتوان مرزها را شکست
«نظرات مختلفی را درباره نمایشگاه از آدمهای مختلف شنیدم، از بچههای مهاجر تا هنرمندان و مخاطبان عامی که به تماشای نمایشگاه نشسته بودند، خیلی صحبتهای امیدوار کنندهای بودند و میتوانم بگویم که برگزاری خود نمایشگاه به این اندازه خستگی را از تن من بیرون نکرد که نظرات و صحبتهای مثبت مردم موثر بود. اینکه در این مسیر به هدفهایم رسیدم. بچههای کار و سوادآموزی به نمایشگاه آمدند و از اتفاقی که در مجموعه افتاده بود، انرژی گرفتند و حتی میگفتند دوست دارند خودشان کار کنند و روزی در چنین نمایشگاهی بتوانند کار داشته باشند. من هم دنبال همین انگیزه بودم و خوشحالم که آن رسیدم. حتی در ورکشاپها هم میدیدم که ارتباط میان هنرمندان ایرانی و افغانستانی خیلی خوب بود و معتقد هستم که تابوهایی در این میان شکسته شد. هرکدام از سختیهای خودشان میگفتند و باهم ارتباط میگرفتند. من در کناری ایستاده بودم و میدیدم اعتقادی که همیشه داشتم و فکر میکردم هنر خیلی قدرتمند است و کارهایی که دولتمردان نمیتوانند انجام دهند را با هنر میتوان به نتیجه رساند، جلوی چشمانش نتیجه میدهد. بعد از این دوره نمایشگاه و ورکشاپها ایمان پیدا کردم که با هنر مرزها را شکستیم و توانستیم خیلی اثر گذار ظاهر شویم.»
برای ادامه مسیر به نیروهای جدید نیاز داریم
«آدمی نیستم که چیزی را رها کنم و فکر میکنم دلیلی هم که نمایشگاه امروز به سرانجام رسیده است همین پیگریهای من باشد. اما برای ادامه این روند لازم است که همکاریهای بیشتری انجام شود، تا اینجا هنرمندان زیادی با ما همراه بودهاند و در مسیر کمک کردند و در جلسات و شرکت داشتهاند. اما به نتیجه رساندن همین مجموعه انرژی زیادی گرفت و برای ادامه آن نیاز است نیروی تازهای در کنار ما قرار بگیرد و مجموعهها و نهادهایی هم به کمک بیایند و افرادی که پتانسیل همراهی دارند هم اضافه شوند.»
ورکشاپ نقاشی، تجلی تعامل هنرمندان دو کشور
کاوه کاووسی از مسئولان برگزاری ورکشاپ نقاشی است که در راستای برگزاری نمایشگاه هنر افغانستان در تهران برپا شده است. ورکشاپی که در پردیس ملت برگزار شد و در آن هنرمندان ایرانی و افغانستانی حضور داشتند. «ورک شاپ از صبح تا شب برپا بود و این امکان را به هنرمندان میداد که درباره آثار یکدیگر صحبت کنند، درباره فرهنگ حرف بزنند و در حقیقت تعامل خوبی میان آنها صورت بگیرد. قرار است کارهایی که در ورکشاپ حاضر شدهاند، روز اختتامیه به نفع کودکان کار افغانستان در ایران به فروش برسد و امیدواریم خیرین کارها را خریداری کنند.»
«تبادل فرهنگی و هنری بزرگترین هدفی بود که ورکشاپها دنبال میکردند، تبادل میان دو ملتی که به هر حال روزگاری از هم جدا نبودهاند و حالا خارج از مسائل سیاسی، به واسطه هنر دور هم جمع شدهاند، هنری که صلح و امنیت بحث اصلی آن است.»
نظر شما