به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «زمان نگری و کیهان باوری در عصر صفویه» (پنج جستار تاریخی در باب زمان و کیهان) نوشته بهزاد کریمیبه تازگی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب، ۵ مقاله یا جستار را شامل میشود که نقطه اشتراکشان، موضوع زمان و کیهان است. به گفته مولف کتاب، تامل و تحقیق در مفاهیم زمان و کیهان و کیفیت تجلی آنها در عرصه تاریخ و به ویژه تاریخ نگاری، انگیزه اصلی فراهم آوردن این اثر بوده است. کتاب مذکور ۳ مقاله تالیفی و ۲ نوشتار ترجمه ای را در بر میگیرد. در زمینه تکمیل و پیشبرد این تحقیقات، صادق آیینهوند، نویسنده اثر را راهنمایی کرده و مشاوره داده است.
۳ جستار تالیفی کتاب پیش رو، در واقع بخشی از یک پژوهش بزرگ تر تحت عنوان «زمان نگری و کیهان باوری در عصر صفویه» است که مولف پس از مقطع دکترا موفق به سرانجام رساندنش شده است. ۲ جستار ترجمه ای نیز نوشتارهایی هستند که طی مسیر پژوهشی مورد اشاره بهزاد کریمی، نوشته شده اند و برای چاپ این کتاب به فارسی ترجمه شده اند. دو مطلب یادشده، طرحها و رویکردهایی نو را برای ارزیابی زمان و کیهان در تاریخ ایران و جهان اسلام ارائه میکنند.
عناوین اصلی مقالات یا جستارهای این کتاب به این ترتیب اند:
انواع زمان: تاملاتی در باب زمان با تکیه بر عصر صفویه، تاریخ نگاری کیهان شناختی: پیوند تاریخنگاری و تنجیم در عصر صفویه، بازخوانی زمان و کیهان در جنبش نقطویه: تاملی در روایتهای تاریخ نگارانه عصر صفوی، نظم کیهان شناختی چیزها در ایران عصر صفوی، زمان اسلامی: بازاندیشی وقایع نگاری در تاریخ نگاری جوامع مسلمان.
پژوهش در معنا و تاثیر دو مفهوم زمان و کیهان در تاریخ نگاری عصر صفویه، با این پرسش اساسی آغاز میشود که آیا ایدههای کیهانی میتوانسته اند بر محتوای تاریخ نگاریها و نیز شیوههای تاریخ نویسی تاثیرگذار باشند؟ اگر آری، چگونه؟ مولف با توجه به میراث غنی تاریخ نگاری عصر صفویه و نیز با ملاحظه آشنایی بیشتر با این دوره تاریخی، رسیدگی به پاسخ این سوال را ابتدای کتاب خود آورده و در ادامه به موضوعات دیگر پرداخته است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
پسین روایت متعلق است به منجم رسمیدربار شاه عباس، ملاجلال، که از حیث دغدغه کیهان شناختی این جستار اهمیتی دوچندان دارد. بخش نخست این روایت شامل مراحل آشنایی شاه با نقطویه موجز است اما نکتههای جالب توجه و متفاوتی در خود مستتر دارد. اولین نکته ای که در ربطِ با این روایت به چشم میآید آن است که ملاجلال بخش مربوط به نقطویه را در یک رویکرد کلی که در سایر روایتها نیز دیده میشود از دیگر بخشها متمایز نکرده و در نتیجه عنوانی نیز به آن نبخشیده است. منجم ذیل وقایع ۱۰۰ ه.ق و در پی روایتی بی اهمیت از تنبیه چند قطاع الطریق به ناگهان وارد ماجرای نقطویه میشود. اولین فقره ای که مورخ به آن میپردازد نحوه آشنایی شاه است با درویش خسرو، که البته دلایلی کاملا متفاوت با دو روایت پیشین برای آن میآورد: «در این ایام، نواب کلب آستان علی مکرر به خانه درویش خسرو میرفت چون او به الحاد مشهور بود. غرض نواب کلب آستان علی از این رفتن این بود که به لفظ دُرربار خود فرمودند به خاصان خود که این مرد به الحاد شهرتی تمام دارد و مکرر او را گرفته و چون الحادش ثابت نشده و او را رها داده اند، غرض من این است که اگر این شهرت غلط است، او را از تهمت خلاص کنم و اگر راست است در دفعش کوشم و این ثواب روزمند گردم و کتابهای باطل ایشان را به دست آورم و تمام را بشویم.»
در این جا نه دیگر با عنصر «اتفاق» روبه روییم نه با جنبههای عوامانه شاه. مطابق خبر تاریخ عباسی، این خود شاه بود که با آگاهی از اندیشههای الحادی درویش «مکرر» به خانه اش میرفت و اصولا دلیل اصلی این آمد و شدها «الحاد مشهورِ» درویش ذکر شده است. نقل قول مستقیمیکه ملاجلال از شاه به دست میدهد بسیار در خور اعتناست، نه تنها از آن جهت که در دو روایت پیشین بدان اشاره نشده است، بلکه به دلیل محتوای گفتههای شاه. گویا شاه جوان از سوی «خاصان خود» برای این آمد و شدِ غیرمعمول مورد پرسش و تردید قرار گرفته که این گونه در پی توجیه برآمده است. اما همین توجیه نیز متضمن ارادت شاه به درویش است آن جا که قصد خود را در درجه نخست، تلاش برای پاک کردن دامان درویش از اتهام «الحاد» عنوان میکند.
این کتاب با ۱۸۴ صفحه مصور، شمارگان ۶۶۰ نسخه و قیمت ۱۴ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما