به گزارش خبرگزاری مهر، امکان یا امتناع اندیشه سیاسی ملاصدرا یکی از بحثهای مهم حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی در سالیان اخیر بوده است. برخی معتقدند که اساسا فلسفه صدرالمتالهین شیرازی فاقد سویههای سیاسی است و اگر رگههایی از مباحث سیاسی هم در آثار این فیلسوف اسلامی مشاهده میشود، بیشتر تکرار مطالب شیخالرئیس و فارابی است و افزون بر آن نوآوری خاصی در نظام اندیشه صدرا دیده نمیشود. از طرف دیگر قائلین به فلسفه سیاسی ملاصدرا مدعی هستند که ملاصدرا از تامل درباره سیاست غافل نبوده و شمای کلی فلسفه سیاسی صدرالمتالهین از لابهلای آثار او قابل کنکاش و دستیابی است و از این طریق میتوان فلسفه سیاسی متعالیه را بر این اصول بنا کرد. در تحقیق پیشرو به بررسی و نقد دیدگاه سیدجواد طباطبایی بهعنوان یکی از اصلیترین معتقدان به امتناع اندیشه سیاسی صدرا از منظر اهل امکان خواهیم پرداخت.
جایگاه سیاست در حکمت صدرایی کجاست؟ آیا اساسا ملاصدرا در مورد سیاست اندیشیده است یا صرفا مقلد فلاسفه پیش از خود بوده است؟ در این میان اندیشمندان مختلف نظرات متفاوتی دارند. برخی جایگاه سیاست در حکمت صدرایی را برجسته میدانند و امکان اندیشه سیاسی صدرا را بدیهی میشمارند که به امکانیون معروفند. برخی نیز در مقابل اهل امکان به امتناع اندیشه سیاسی صدرا نظر دادهاند. «اهل امتناع کسانیاند که فلسفه صدرایی یا اساسا فلسفه اسلامی را فاقد استعداد توجه به جامعه و سیاست میدانند. آنان فلسفه صدرا را فاقد درونمایه تاسیس اندیشه سیاسی و اجتماعی تلقی میکنند.»۱
در این مقاله سعی خواهیم کرد تا در چهار محور توضیحاتی را ارائه کنیم و درنهایت در مورد کلیت اندیشه طباطبایی اظهارنظر خواهیم کرد و در پایان از مجموع مباحث مطرحشده جمعبندی و نتیجهگیری میکنیم. به نظر نگارنده ایرادات طباطبایی غیردقیق و به کلیت پارادایم فکری او نیز نقدهای اساسی وارد است.
دیدگاه سیدجواد طباطبایی
شاید مهمترین دیدگاه در باب امتناع اندیشه سیاسی صدرالمتالهین نظر سیدجواد طباطبایی در کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» باشد. طباطبایی، در این کتاب، اندیشه سیاسی صدرا را تقلیدی و غیرمهم و در مجموع، نماینده حضیض زوال اندیشه سیاسی در ایران میداند.۲ در ادامه در قلمروی اندیشه سیاسی، تفکر صدرالدین شیرازی را تنها از دیدگاه زوال و انحطاط آن مهم میداند. جواد طباطبایی در این خصوص مینویسد: «صدرالدین شیرازی، تنها یک بار در بخش پایانی کتاب مبدأ و معاد، خلاصهای درباره سیاست آورده است و در این امر، راهنمای او، بخش پایانی کتاب الهیات شفای ابنسیناست که در آن، سیاست و نبوات با نظری به تفسیر نوافلاطونی جمهور افلاطون آورده شده اما جالبتوجه است که بهرغم همسانی بحث صدرالدین شیرازی با سخن ابنسینا و جایگاه واحدی که دو بحث در منظومه فلسفی آن دو فیلسوف دارد، صدرالدین شیرازی در بحث مربوط به ماهیت و اقسام مدینه و در بحث مربوط به ریاست آن، مباحث فارابی را در آرای اهل مدینه فاضله و بهویژه الفصولالمدنی به اجمال میآورد؛ بی آنکه سخنی نو در این باره گفته باشد. آنچه صدرالدین شیرازی به اختصار درباره سیاست آورده، فاقد کمترین اهمیت است.»
به عقیده جواد طباطبایی همه کوشش ملاصدرا صرف اثبات «معاد جسمانی» شد و «از تامل در معاش انسانها بهطور کلی غافل ماند».۳
اهم موارد مطرح شده توسط طباطبایی در موضوع اندیشه سیاسی ملاصدرا را میتوان در چهار گزاره زیر صورتبندی کرد.
گستره بحث سیاست در اندیشه صدرا
ابتکار ملاصدرا در مباحث اندیشه سیاسی
توجه به معاش
اهمیت اندیشه سیاسی در منظومه فکری ملاصدرا
۱. گستره بحث سیاست در آثار صدرا: سیدجواد طباطبایی معتقد است که صدرالمتالهین تنها یک بار و آن هم در پایان کتاب المبدا و المعاد در مورد سیاست به بحث پرداخته است، در صورتی که صدرا در دیگر آثار خود نیز از توجه و التفات به سیاست رویگردان نبوده و به آن اندیشیده است. او در بـسیاری از مواضع آثار خود و بهخصوص در شرح اصول کافی به واقعیت سیاست متداول پرداخته و شرایط پادشاهی و حدود قدرت پادشاه را مورد بحث قرار داده است.۴
صدرا در مشهد پنجم از کتاب «الشواهد الربوبیه» به بحث نبوات و ولایات میپردازد و در آن رابطه شریعت و سیاست را بیش از آنچه در المبدا و المعاد بحث کرده، بسط میدهد و حتی قول کسانی را که به عدم تفاوت سیاست و شریعت قائلند رد کرده و چهار تفاوت عمده بین این دو را ذکر میکند. ۵
در «رساله سه اصل» که تنها رساله ملاصدرا به زبان فارسی است به نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود و بهخصوص نقد وضعیت گروههایی از علما و چگونگی رابطه آنها با دربار صفوی میپردازد. ۶ رساله سه اصل، پاسخ صدرالمتالهین به تمام کوتهنظران و ظاهربینان و عالمنمایانی است که به نام علم و دین، با حکمت و عرفان که منشا تفکرات دینی و حافظ نوامیس آسمانی است خصومت میورزند. ۷
در «کسر اصنام جاهلیه» که به نوعی مکمل رساله سه اصل است به دنبال تهذیب جامعه اسلامی از خرافات و شکستن بتهای جاهلیت و رفع نابسامانیهای مادی و معنوی است. در «شرح هدایه اثیری»، «المظاهر الالهیه»، «اسفار»، «تفسیر القرآن الکریم» و حتی در مثنوی خود نیز به مباحث مختلف سیاست پرداخته است. ۸ بنابراین گزاره ادعایی طباطبایی مخدوش است.
۲. ابتکار یا تقلید: در مورد عدم ابتکار ملاصدرا و تقلید از فارابی نیز «ادعا این است کـه فلاسفه اسلامی قبل از فارابی در سیاست مدن تحقیق جدی کردند و اگر از سیاست سخن گفتند، گفتارشان گاهی نقل ملحض آرای فارابی بود (اخلاق ناصری) یا سیاست را در ذیل بحث نبوت آوردند (ابنسینا و بـیشتر فـلاسفه تا ملاصدرا و شاگردان او). ۹
غلامرضا اعوانی ادعای غفلت ملاصدرا از سیاست را به دلیل عدم تحریر کتاب مستقلی در بحث سیاست از سوی صدرا میداند که باعث شده در این باب مورد ملامت قرار گیرد اما این فرض را بهشدت نفی میکند و به حکمت سیاسی متعالیه حکم میدهد: «در افواه شایع شده و همینطور نقل میشود که فلاسفه دیگر دارای فلسفه سیاسی نیستند در حالی که این درست نیست. در اینجا میخواهم مخصوصا در مورد ملاصدرا قول دیگری را بیان بکنم و آن اینکه وی موسس یک حکمت سیاسی به معنای الهی مطابق با حکمت متعالیه است. ۱۰
با نظر در آرا و احوال ملاصدرا دیگر نمیتوانیم بگوییم که در فلسفه اسلامی بعد از فـارابی سـیاست جایی نداشته است. ملاصدرا در زمره فیلسوفانی است که در عین گوشهگیری و اعراض از پیوستن به ارباب قدرت، جدا به سیاست میاندیشیده و در آثار خود هـم بـه سیاست مثالی و هم به رسـوم و آیـین کشورداری نظر داشته است.»۱۱
اندیشه ملاصدرا تفصیلدهنده نظر اجمالی فارابی است و از آن ابهامزدایی میکند. طرحی که به صورت اجمالی در نظر فارابی ظاهر شده بود، در تفکر ملاصدرا از پرده ابهام بیرون آمده و سیاست و شریعت کلا بـه هـم پیوسته و در این وضع، دیـگر تـفصیل فلسفه مدنی و سیاسی نیز چندان مورد نداشته است.»۱۲
بنابراین دیدگاه ملاصدرا در فلسفه سیاسی از فارابی متفاوت است. سیاست فارابی برگرفته از سیاست مدن یونانیان است. نظام فلسفه او برگرفته از ارسطوست، مباحث وجودشناسی، مساله جوهر و مقولات برگرفته از ارسطوست و فلسفه سیاست او بیشتر برگرفته از افلاطون است. اما در ملاصدرا اینطور نیست. تفکر ملاصدرا در سیاست مدن، ولوی، علوی و نبوی است.
او به فلسفه سیاسی فارابی هم توجه داشته است، آثار فارابی را خوانده، نقل کرده و حتی آنجا که صفات رئیس اول را میخواهد بیان کند، عین آن صفاتی را بیان میکند که فارابی گفته و معلوم است که به آثار فارابی و افلاطون در این زمینه بسیار توجه داشته است. از افلاطون و ارسطو و دیگران نقل قول میکند اما اینها همه در برابر آن بحثی که درباره حکمت نبوی و سیاست الهی میکند، بسیار ناچیز است. ۱۳
۳. توجه به معاش: این سخن جواد طباطبایی که ملاصدرا «از تامل در معاش انسانها بهطور کلی غافل ماند» نیز فاقد پایه و اساس است. صدرا دنیا را مطابق با حدیث نبوی مزرعه آخرت و حتی «نفوس و اموال» را ابزار و وسایل نیل به معرفت خداوند و تقرب به او میداند و تدبیر امور مربوط به «اموال و نفوس» را لازم میشمارد: «پس به تحقیق دانسته شد که مقصود شرایع نیست، مگر معرفتا... و صعود بهسوی او، به سُلّم معرفت نفس به ذلت و بودنش لمعهای از لمعات نور پروردگار و بودنش مستهلک در آن؛ پس این است غایت قصوا در بعثت انبیا ـ صلواتا... علیهم ـ، ولکن این مقصود حاصل نمیشود مگر در حیات دنیا، زیرا که نفس در اول تکونش ناقص و بالقوه است، چنانکه دانستی و ارتقا از حال نقص به حال تمام نمیتواند بود مگر به حرکت و زمان و ماده قابله و وجود این اشیا از خصایص این نشئه حسیه است و قول رسول خدا صلیا... علیهوآلهوسلم: «الدنیا مزرعه الاخره» اشاره به همین معناست؛ پس گردیده است حفظ دنیا که نشئه حسیه است برای انسان نیز مقصود ضروری تابع دین، زیرا که وسیله است بهسوی آن و از امور دنیا آنچه متعلق است به معرفت حق اول و تقرب به او و تحصیل نشئه آخرت و قرب بهسوی آن، دو چیز است: نفوس و اموال.
پس افضل اعمال دنیویه آن چیزی است که حفظ شود به آن معرفت بر نفوس، یا به تعلیم و هدایت یا به تعلم و دراست، و تالی آن است آنچه نفع بخشد در این باب، و آن چیزی است که موجب حفظ حیات بر ابدان باشد و بعد از آن، آن است که موجب حفظ اموال بر اشخاص شود؛ پس این سه مرتبه ضروری است در مقصود شارع به حسب عقل. ۱۴
وی حتی بیتوجهی به نفوس و اموال را، همچون بیتوجهی به معرفت حق و ممانعت از آن در ردیف گناهان کبیره قرار داده است: «پس اکبر کبائر آن است که سد باب معرفت [خدا]، و بعد از آن، آن است که سد باب حیات نفوس نماید، و بعد از آن، آن است که باب معیشتی که حیات نفوس است، مسدود گرداند. پس از این معلوم شد که فعل معاصی مثل فعل طاعات بر سه مرتبه مقرر است: و اول آنها آن چیزی است که منع کند از معرفتا... و معرفت رسل و ائمهاش علیهمالسلام و آن، کفر است. [... ]
و مرتبه دوم نفوس است، زیرا که به بقای آنها و حفظ آنها، حیات باقی میماند و معرفت به خدا و یوم آخر حاصل میشود؛ پس قتل نفس ـ لامحاله ـ ازجمله کبائر است، و اگرچه از کفر پستتر است، زیرا که آن از مقصود بازمیدارد و این از وسیله به مقصود بازمیدارد، زیرا که حیات دنیا قصد نمیشود مگر به جهت آخرت و توسل بهسوی آن به معرفتا.... و تالی این کبیره است قطع اطراف و آنچه به هلاک کشاند حتی به زدن، و بعضی از بعضی اکبر است.»۱۵
اگر مراد طباطبایی این باشد که ملاصدرا به امر معاش انسانها، آنگونه که مورد توجه مکتب قدرت است، نپرداخته است این را میپذیریم اما اگر مدعی این باشد که ملاصدرا هیچ نوع تفکری در عرصه سیاست و زندگی سیاسی ندارد، مورد قبول نیست. ۱۶
غلامرضا اعوانی نیز چنین نظری دارد و مینویسد: «اینکه میگویند ملاصدرا درباره سیاست مدن بحث نکرده است، اگر منظور معنای یونانی و ارسطویی سیاست مدن است درست است اما اگر منظور سیاست مبتنیبر شریعت است، درست نیست.»۱۷
۴. اهمیت فلسفه سیاسی صدرا: اهمیت فلسفه سیاسی صدرا آن است که او مبادی یک سیاست الهی را در قالب حکمت نبوی و حکمت الهی و در قالب قوس نزول و صعود و بالاخره در قالب روش او یعنی اسفار عقلیه اربعه ارائه کرده است. از نظر او کسی که میخواهد سیاست مدن را تنظیم کند باید سفر چهارم یعنی سفر «فیالخلق بالحق» را طی کرده باشد. این شرط در فارابی و امثال فارابی مطرح نیست. این مساله که شخص باید اسفار اربعه را طی کرده باشد، اختصاص به انبیا و کمّلین از اولیا دارد. ۱۸
آیتا... جوادیآملی از زاویه دیگری به این مبحث پرداخته است. ایشان حکمت سیاسی متعالیه را متعالیه فیتدانیها و متدانیه فیتعالیها برمیشمارد و اینطور معنا میکند که این حکمت در حالی که متعالی است، متدانیه است و در حالی که متدانیه است، متعالیه است و این وحدت تشکیکی درباره خود حکمت است زیرا مبانی آن است که همه کثرات را به وحدت جمع کرده و وحدت را به کثرت تبدیل میکند و خودش هم واحد در عین کثرت و کثیر در عین وحدت است.
صدرالمتالهین در الشواهد الربوبیه حدود پنجاه صفحه را به بحث خلیفهاللهی انسان اختصاص داده است که در آن انسان با عقیده، اخلاق و عمل صالح باید چهار مقطع را بسازد: دنیا، برزخ، قیامت و بهشت.
و این همان سیاست متعالیه در عین متدانیه بودن است که برگرفته از حکمت متعالیه در عین متدانیه بودن آن است. ۱۹
پارادایم فکری سیدجواد طباطبایی
روح کلی مباحث طباطبایی را باید در پارادایم «زوال» فهم کرد. وی در این نظریه که متاثر از دیدگاه اسلامشناسان و فیلسوفان سیاسی غربی است، برای فلسفه سیاسی فلاسفه بعد از ابنسینا اهمیتی قائل نیست. به جز کربن و معدودی از متفکران غربی، قاطبه اسلامشناسان و شرقشناسان ابنرشد را پایان فلسفه اسلامی تلقی کرده و اساسا با تاریخ فلسفهی اسلامی پس از آن تعامل فکری نداشتهاند. این فهم نادرست در نظریه طباطبایی نیز اثر گذاشته است. به نحوی که فرضا شیخ اشراق و فلسفه سیاسی او در نظریه زوال کاملا نادیده انگاشته شده است و این از ایرادات اساسی به پارادایم فکری طباطبایی است.
طباطبایی در کتاب دیگر خود۲۰ مدعی امتناع اندیشه سیاسی بر مبنای اندیشه عرفانی است. بهنظر طباطبایی، از آنجا که در سیاست، اصالت با دنیا و در عرفان، اصالت با آخرت است، نمیتوان اندیشه سیاسی مبتنیبر اندیشه عرفانی ارائه داد. از منظر اندیشه سیاسی غرب، ایرانشهری و یونانی، اصل در «سرای طبیعت» بر بقاست ۲۱ در حالی که در اندیشه عرفانی، «دنیا» همچون مسافرخانهای است که انسان نباید به آن دل ببندد و غایت سفر عارف «آخرت» و «دنیای پس از مرگ» است. ۲۲
این سخن طباطبایی نیز چندان با مباحث صدرا سازگاری ندارد. اثبات این مطلب در بخش مربوط به تدبیر معاش و اهمیت فلسفه صدرایی گذشت.
پینوشت:
۱- داود مهدویزادگان، برداشت امتناعیون از وجه تاثیرگذاری حکمت متعالیه بر اندیشه سیاسی ایران معاصر
۲- نجف لکزایی، اندیشه سیاسی صدرالمتالهین، علوم سیاسی، ش ۱۴
۳- سیدجواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی در ایران، ص ۲۷۱
۴- رضا داوریاردکانی، رئیس اول مدینه در نظر ملاصدرا، نامه فرهنگ، ش ۳۱
۵- نجف لکزایی، اندیشه سیاسی صدرالمتالهین، ص ۶۳
۶- همان ص ۶۴
۷- ترجمه رساله سه اصل، محمد خواجوی، ص بیست و هشت مقدمه مترجم
۸- نجف لکزایی، اندیشه سیاسی صدرالمتالهین، ص ۶۷ تا ۷۴
۹-رضا داوریاردکانی، رئیس اول مدینه در نظر ملاصدرا، نامه فرهنگ، ش ۳۱
۱۰- غلامرضا اعوانی، معنای سیاست مدن در ملاصدرا، خردنامه صدرا، ش ۴۳
۱۱- رضا داوریاردکانی، نامه فرهنگ، ش ۳۱
۱۲- همان
۱۳- غلامرضا اعوانی، معنای سیاست مدن در ملاصدرا، خردنامه صدرا، شماره ۴۳
۱۴- صدرالدین شیرازی، مبدا و معاد، ترجمه احمد بن محمد اردکانی، به کوشش ۱۵-عبدا... نورانی، ص ۵۷۲-۵۷۳
۱۵- همان ص ۵۷۳-۵۷۴
۱۶- نجف لکزایی، اندیشه سیاسی صدرالمتالهین، ص ۸۰
۱۷- غلامرضا اعوانی معنای سیاست مدن در ملاصدرا، خردنامه صدرا، شماره ۴۳
۱۸- همان
۱۹- شریف لکزایی، سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه جلد سوم ص ۷۴
۲۰- طباطبایی، درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص ۱۵۹-۱۳۷
۲۱-همان ص ۱۳۸
۲۲- نجف لکزایی، اندیشه سیاسی صدرالمتالهین، ص ۸۰
منابع:
داود مهدویزادگان، برداشت امتناعیون از وجه تاثیرگذاری حکمت متعالیه بر اندیشه سیاسی ایران معاصر
نجف لکزایی، اندیشه سیاسی صدرالمتألهین، علوم سیاسی، ش ۱۴
سیدجواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی در ایران
رضا داوریاردکانی، رئیس اول مدینه در نظر ملاصدرا، نامه فرهنگ، ش ۳۱
نجف لکزایی، اندیشه سیاسی صدرالمتالهین
ترجمه رساله سه اصل، محمد خواجوی، ص بیست و هشت مقدمه مترجم
غلامرضا اعوانی، معنای سیاست مدن در ملاصدرا، خردنامه صدرا، ش ۴۳
صدرالدینشیرازی، مبدا و معاد، ترجمه احمد بن محمد اردکانی، به کوشش عبدا... نورانی
شریف لکزایی، سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه جلد سوم
طباطبایی، درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران
نویسنده: محمدمحسن راحمی
نظر شما