روایت مردی ایرانی که سالها در غزه زندگی می کند؛

«محمد قاسم شیاسی» از دوران اوج با یاسر عرفات تا زندگی سخت در غزه

«محمد قاسم شیاسی» از دوران اوج با یاسر عرفات تا زندگی سخت در غزه

یک رسانه عرب زبان گزارشی از فردی ایرانی به نام «شیاسی» که سالها قبل ایران را ترک کرده و هم اکنون در شرایط دشواری در غزه به سر می برد، منتشر کرده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، العرب پست در مطلبی به محمد قاسم شیاسی که قریب به ۲۳ سال است در غزه به سر می برد و سالهاست که ارتباطش با خانواده اش قطع شده است و هم اکنون در بستر بیماری به سر می برد.

این رسانه می نویسد: شاید بسیاری از ایرانی ها هنگامی که فلسطینی ها را برای کار یا تحصیل در ایران هستند را می بینند دچار شگفتی شوند اما شگفت تر آن است که فلسطینی ها متوجه شوند که تعدادی ایرانی در میان آنها هستند و با آنها در سالهای اشغال، محاصره و جنگ به سر برده اند و آنها از این موضوع بی خبر بوده اند. محمد قاسم شیاسی فردی ایرانی است که تیم العرب پست در هنگام تهیه گزارش میدانی از زندگی سخت فقیران در کنار زباله های جنوب غزه متوجه حضور وی شدند.

العرب پست نوشت: شیاسی به شمشمون جبار معروف است و این نام را رفقای فلسطینی اش به وی داده اند به خاطر بلند کردن وزنه های سنگین. وی از کودکی به پهلوان بازی خطرناک علاقه مند بوده و این با وجود مخالفت خانواده اش بوده است. وی در تهران میان عشایر بختیاری به لقب علی میرزا یا علی گودرز معروف بوده است. تا به اینجا زندگی اش در مسیر بلندپروازی بوده است اما رفتن وی به کویت در سال ۱۹۷۲ برای کار روند زندگی اش را تغییر می دهد. در آن زمان روابط میان سازمان آزادی بخش فلسطین و کویت بسیار قوی بود.

شیاسی با تعدادی از افسران سازمان آزادی بخش فلسطین آشنا می شود و وی در آن هنگام سی ساله بوده است و به سبب علاقه به فلسطین تصمیم به کمک به آنها می گیرد. وی مسئول عملیات خرید و انتقال سلاح به فلسطین می شود و یاسر عرفات رئیس سازمان آزادی بخش از قدرت و شجاعت وی خوشش می آید. عرفات وی را مسئول انتقال انبارهای سلاح سازمان در کویت به فلسطین و جنوب لبنان می کند. در سال ۱۹۷۸ شیاسی کویت را ترک و به جنوب لبنان می رود و در ماموریت های محوله مشارکت می کند تا اینکه عرفات وی را به اردوگاههای آموزشی در یمن در سال ۱۹۸۲ می فرستد و آن زمان یورش اسرائیل به بیروت بود. شیاسی ماموریت های دیگری در سلطان نشین عمان هم داشته که فاش نشده است.

العرب پست می نویسد: پس از امضای توافق اسلو، شیاسی به تعداد زیادی از مبارزان فلسطینی در سال ۱۹۹۳ به داخل فلسطین باز می گردد و تصمیم به زندگی در خانیونس در جنوب غزه می گیرد و زمینی می خرد و در آن منزلی بنا می کند اما در جنگ ۲۰۰۸ اشغالگران منزل وی را نابود می کنند و وی مجبور به کوچ به منطقه العشوائیات در حاره البطن السمین که  فقیر نشین و غیر قابل سکونت است، می شود. پیرمرد ناتوان پس از این همه سال تصور نمی کرد که در منطقه ای در مجاورت زباله ها به دور از خانواده اش در ایران به سر ببرد. به ویژه که وی از شرایط مادی سختی رنج می برد و دچار بیماری و بی توجهی است زیرا خانه وی از فهرست بازسازی به علت مشکلات مربو به امور قانونی استثنا شده است. وی هم اکنون در شرایط سخت و از بیماری سرطان رنج می برد.

در هنگام زمستان و بارانهای زیاد، خانه شیاسی به پناهگاهی برای افعی ها و حشرات کشنده که از میان زباله ها به منازل مجاور می گریزند، تبدیل شده است و خانه وی با آبهای همراه با زباله غرق می شود این منطقه از فقدان زیر ساخت ها و برق و آب رنج می برد و  تابستان و زمستان به محلی برای تجمع حشرات تبدیل می شود.

العرب پست با اشاره به سه زن و فرزندی که شیاسی دارد، بیان کرد: با وجود سالهای طولانی که این مرد در غزه به سر برده است اما هنوز فارسی حرف می زند که به غیر از فرزندان و یکی از همسرانش کسی متوجه نمی شود و در بسیاری از موارد نیاز به فردی دارد که حرفهایش را برای میهمانانش تفسیر کنند.

این رسانه به نقل از شیاسی آورده است: با رفتن ابوعمار(عرفات) همه چیز فرق کرد  و من به جای فرد نظامی به سائل تبدیل شدم کسی این موضوع را به رسمیت نشناخت که من ایرانی ام و فلسطینی الاصل نیستم. با شروع انتفاضه اشغالگران منزل مرا ویران کردند و منزلی هم به جای آن به من داده نشد و با شدت گرفتن فقر و نیاز مجبور به فروش زمینم شدم و آواره در  غزه شدم.

العرب پست در ادامه می نویسد: شمشمون جبار هنوز حافظه قوی دارد و با وجود کاهش قدرت شنوایی و بینایی اش همه جزییات را به خاطر دارد. از وی درباره خانواده اش در ایران پرسیدیم و وی گفت که از زمان انتفاضه دوم در سال ۲۰۰۰ ارتباطش با ایران قطع شده است. من به مدت بیست سال در تماس بودم و وعده ملاقات آنها را می دادم اما چون من فلسطینی نیستم اجازه سفر به من نمی دادند. مدتی منتظر ماندم تا مشکلات قانونی حل شود اما وضع من بد شد و ارتباطم با خانواده ام قطع شد و آنها از من اطلاعی ندارند و نمی دانند که من در قید حیات هستم و فکر می کنند که من فوت کرده ام. نمی دانم که در جستجوی من هستند یا مرا فراموش کرده اند.

این رسانه آورده است: العرب پست موضوع را رها نکرده و تیم روزنامه نگاری به روستای دهسور در منطقه فریدون در جنوب غرب شهر اصفهان می فرستد و از لقب قدیم وی که همان پهلوان است به خانواده اش می رسد. ما تصاویر و ویدئویی که در اختیار داریم به خانواده شیاسی می دهیم و آنها از اینکه وی هنوز زنده است شگفت زده می شود زیرا فکر می کنند که وی شهید شده است به ویژه که غزه شاهد انتفاضه و جنگهای متعدد بوده است. این چنین اولین تماس پس از ۱۷ سال برقرار می شود و ارتباط دراماتیک می شود. در ایران خانواده اش اعلام می کنند که جویای وی به ویژه زمانی که در یمن در اواخر دهه هشتاد بوده است، بوده اند. برادرش به سوریه و یمن برای بازگشتش می رود اما موفق به بازگردانیدن وی برای دیدار چهار فرزندش امیر، اردشیر، هاشم و صغری نمی شود. سالها می گذرد و پسر بزرگ وی و سپس همسرش فوت می کنند.

العرب پست گزارش داد: پس از قطع تماس، خانواده سعی می کنند که با سفارت فلسطین در تهران ارتباط بگیرند تا از حال وی جویا شوند اما بی فایده است و امروز پس از اولین تماس پس از سالها و دیدن تصاویر کودکان و خانواده اش آماده پذیرایی از وی و خانواده اش هستند و از مقامات ایران خواسته اند که به آنها کمک کنند. بیماری و فقر و نیاز سبب شده است که ایرانی که خود را وقف فلسطین کرد با شرایط سختی دست و پنجه نرم کند. وی توان درمان خود و دو تا از زنانش را ندارد و آرزو دارد که در کشورش ایران بمیرد. وی از رهبر ایران و مسئولان ایران درخواست مساعدت کرده است و خواستار مرگ در کنار خانواده اش است و می گوید: میخواهم درکنار خانواده ام بمیرم. می خواهم قبل از مرگم آنها را ببینم.

کد خبر 4226252

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha