به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه سی و ششم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی اهلبیتهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
بحث این جلسه در مطلب چهاردهم از مطالب فقه شهرسازی یعنی ممنوعیت بیگانهگرایی در عمران شهری است. در عمران شهری نباید سازمان و ساختمانها پیروی شکل و شمایل و نمادهای بیگانگان باشد. مثلاً و خانهها را طوری بسازیم که آنها میسازند. این تبعیت در ساختوساز در شکل برونی و درونی ساختمان، روش نمادهای شهری، خیابانها، آنچه از آن به شکل، شمایل، روش و بهطور کلی سیره میتوان تعبیر کرد، نباید اتفاق بیفتد و تبعیت و الگوگیری از سیره شهرسازی آنها شرعاً برای ما ممنوع است.
از شیخ طوسی رحمةالله علیه به سند صحیح عن الصفّار عن ابراهیم بن هاشم عن النوفلی عن السکونی عن جعفر عن ابیه عن آبائه علیهم السلام روایت شده است.
بحثی پیرامون سند روایت
در مباحث گذشته مطرح شد و اینجا دوباره تذکر میدهیم که ما معتقد نیستیم سکونی سنی یا شیعه غیر اثناعشری باشد بلکه قرائن زیادی وجود دارد که شیعه اثناعشری است. خیلی از روایاتی که سکونی نقل کرده است مربوط به امامت ائمه اثناعشر است و نمیشود گفت که شیعه اثناعشری نیست. اینکه گفتهاند چون هر روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل میکند، میگوید: «عَن ابیه عَن آبائه عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم» و متوقف بر جعفربن محمد علیهم السلام نمیشود لذا برخی این را دلیل بر سنی بودنش میدانند که حرفِ باطلی است؛ چراکه این روشی است که بعضی از صحابه ائمه اطهار علیهم السلام برای اینکه روایات ائمه اطهار علیهم السلام در بین اهل سنت و در بین جامعه عامه رواج پیدا کند روایتی را که از امام صادق علیه السلام نقل میکند را اسناد به رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم میدادند. این کاری است که ما هم میتوانیم انجام دهیم؛ یعنی هر روایتی که از امام صادق علیه السلام است را اسناد به رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم کنیم؛ چراکه خودشان فرمودهاند حتی در مسائل مستحدث و مسائلی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نبوده است، اگر بگویید: «قال جعفر عن ابیه عن آبائه عن رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم» صحیح است؛ برای اینکه خودشان فرمودهاند که ما هیچچیز از خودمان نمیگوییم، ما مِن شیءٍ که ما میگوییم إلا و فی کتاب و سُنّة، پس اگر إسناد به کتاب نکنند نیز در کتاب هست و اسناد به سنّت هم صحیح است.
این فرمایش امام صادق علیه السلام است: «عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَیْرِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ حَدِیثِی حَدِیثُ أَبِی وَ حَدِیثُ أَبِی حَدِیثُ جَدِّی وَ حَدِیثُ جَدِّی حَدِیثُ الْحُسَیْنِ وَ حَدِیثُ الْحُسَیْنِ حَدِیثُ الْحَسَنِ وَ حَدِیثُ الْحَسَنِ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» این بحثی است که جای کار دارد و میشود آن را موضوع یک مقاله قرار داد؛ فلذا ما وقتی کتاب «السّنة النّبَویّة فی مسائل مذاهب الاسلامیة» چاپ شد، گفتیم که اسمش را بگذارند «السّنة النّبویة» گرچه آنچه از احادیث در آن است، برخی مربوط به امام صادق علیه السلام، برخی از امام باقر علیه السلام، برخی از امام رضا علیه السلام است، اما همهاش سنّت نبویّه است و این نکته مهمی است؛ چون برخی بین حدیث رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و حدیث سایر معصومین علیهم السلام، تفرقه قائل میشوند، حال اگر مرادشان از تفرقه، فقط در مقام بیان باشد مهم نیست اما اگر اراده جدی از تفرقه باشد صحیح نیست.
حرمت غربگرایی در شکل ظاهری شهر اسلامی
روایت به این شرح است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکونِی عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: أَوْحَی اللَّهُ إِلَی نَبِی مِنَ الْأَنْبِیاءِ أَنْ قُلْ لِقَوْمِک لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا تُشَاکلُوا بِمَا شَاکلَ أَعْدَائِی فَتَکونُوا أَعْدَائِی کمَا هُمْ أَعْدَائِی.» این حدیثی است که هم مرحوم صاحب وسائل در کتاب وسائل الشیعة، ابواب جهاد العدوّ، باب ۶۴، حدیث ۱ نقل میکند و هم در کتاب تهذیب شیخ، جلد ۶، ص ۱۷۲ آمده است.
متأسفانه در حال حاضر رایج شده است که مخصوصاً برای جوانها حتماً روی هر لباسی، تیشرتی و شلواری حتماً باید یک واژه انگلیسی نقش بسته باشد و این دقیقاً آن چیزی است که از آن نهی شده است و درست نیست.
و مراد از «عدوّ» در قرآن کریم و در زبان ائمه اطهار علیهم السلام غیر مُسلِم است: «کل غیر مسلمٍ عدوّ». البته مشکلی ندارد که با عدوّ معامله اقتصادی داشته باشیم، از آنها بخریم و به آنها بفروشیم، اما اقتباس فرهنگی نداریم، اقتباس اگر به این معنا باشد که اگر چیز خوبی آنها داشتند ما هم از روش خوب آنها استفاده کنیم، اشکالی نداریم اما اگر چیزی شعار آنها شد، یعنی نماد آنها شد و نشاندهنده هویت فرهنگی آنها باشد مشکل دارد؛ چراکه در روایت میگوید: «وَ لا تَشاکِلوا بما شاکَل أعدائی» و این اشاره به آن نمادها و شکل و سیرههایی است که هویت آن جامعه را بازگو میکند. خب شما اگر بخواهید هویت جامعه آنها را تبعیت کنید، هویت شما به تدریج ذوب در هویت آنها خواهد شد. یک چیزهایی نماد هویت آنها است. نماد هویت آنها را نمیتوان گرفت. بله یک وقت آنها سخن حکمتآمیزی گفتهاند، عیبی ندارد که آن سخن نقل شود. البته هر چه در سخنان آنها گشتیم دیدیم بهتر از آن در دین خودمان هست. گاهی میبینم که میگویند شکسپیر چه گفت، یا فلان اندیشمند غربی چه گفت، بعد میبینم در روایات ما خیلی قشنگتر از اینها هست. البته نمیخواهیم نفی کنیم اما چرا وقتی بهترش را داریم، آن را نمیبینیم. اصلاً حرفهای دیگران با حرفهایی که در منابع دینی ما هست، چه آیات قرآن کریم و چه فرمایشات نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و فرمایشات معصومین علیهم السلام در همه مسائل زندگی بشر، قابل قیاس نیست.
استفاده از تکنولوژی غرب؛ آری یا خیر؟
شبهه ایجاد نشود، تکنولوژی مانند مترو، ماشین، دوچرخه و ... نماد آنها نیست؛ ما علم را از آنها میگیریم، سیره خوب را از آنها میگیریم. امیرالمؤمنین علیه السلام خطبهای دارند به نام خطبه «قاصعة» که از خطبههای فرهنگی ناب امیرالمؤمنین علیه السلام است. یک مبحثی که در آن بیان میکنند همین ملیگرایی است که اگر شما میخواهید جایی به عشیره و قوم و قبیله خود افتخار کنید به خوبیهای آنها و رفتارهای پسندیدهای که دارند افتخار کنید. بگویید قبیله ما راستگو بودند، سخاوتمند بودند، چون آنها سخاوتمند بودند ما هم سخاوتمند میشویم. حضرت اشاره به قبایل مشرک و جاهلی دارند. حال ما هم باید بگوییم ما ایرانیانی هستیم که مثلاً اجدادمان باعفت بودند، عفت در فرهنگ ایرانی خیلی خوب است. این چیزی که گاهی گفته میشود «ایرانی-اسلامی» نکتهاش این است، یعنی فرهنگهای ایرانی که واقعاً فرهنگهای خوبی است نه اینکه ما بگوییم خوب است، بلکه از دید اسلام فرهنگ خوبی است و اسلام آن را تأیید میکند.
خب غربیها هم گاهی عادتهای خوبی دارند، مثلاً فرض کنید عادت کمک به دیگران در آنها هست، حس کمکرسانی که اگر کسی از انسان کمک خواست، فراخوان کمکخواهی و دادستانی کرد به فریادش برسند. این در برخی اقوام هست خیلی خوب هم است. آن خوبیهایی که دیگران دارند و دین ما آن را تأیید کرده است میگیریم؛ چون خوب است، نه چون روش آنهاست.
اما برخی میگویند این خوب است، چون خارجی است، چون غربیها چنین میکنند. یک روش زندگی داریم، روش زندگی ما خیلی بهتر از روش آنهاست. یک روش معماری داریم، خودشان میگویند روش معماری شما، خیلی هم خوب است، خیلی هم فایده دارد، اما کهنه شده است، چرا؟ چون غربیها دیگر اینگونه معماری نمیکنند. دلیل این حرف فقط این است که چون غربیها چنین نمیکنند خوب نیست. اگر وقتی چیزی را از یک بیگانه میگیریم به خاطر خوب بودن آن چنین میکنیم، همان چیزی است که اسلام خواسته است، بله غربیها این کار خوب را انجام میدهند. فرض کنید در بین اقوام غیر مسلمان امانتداری وجود دارد، خب امانتداری خوب است ما امانتداری را از آنها یاد میگیریم. یا راستگویی خوب است و دین ما هم گفته راستگویی خوب است و آنها راستگو هستند، این را هم از آنها یاد میگیریم. اما اگر کسی بگوید این خوب است؛ چون این سبک ساختمانسازی غربی است، حرف بیراه و اشتباهی است.
در تهران مسجدی ساختهاند که از نظر شکل و ظاهر، همهچیز در آن وجود دارد إلا مسجد. خب کجای آن خوب است، هیچچیز قشنگی در آن وجود ندارد، فقط چیزی که وجود دارد این است که سبکش سبک مهندسی مدرن است. منظورشان از مُدرن هم غربی است و إلا ما هم مُدرن هستیم. مُدرن اسلام را مدرن نمیگویند، اما مدرن غربیها مُدرن است! چنین چیزی مورد نهی قرار گرفته است.
این روایت را مرحوم صدوق در مَن لَا یَحضٌر، جلد ۱، صفحه ۱۶۳ و در عِلَلُ الشرایع، صفحه ۳۴۸ با یک تفاوت لفظی مختصری روایت کرده است:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ یزِیدَ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی نَبِی مِنْ أَنْبِیائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَ لَا تَسْلُکوا مَسَالِک أَعْدَائِی فَتَکونُوا أَعْدَائِی کمَا هُمْ أَعْدَائِی».
در هر دو جا ما اختصاص میفهمیم؛ یعنی اضافه «ما شاکَل» یا اضافه «مسالِک» به «اَعداء» یعنی «ما اختَصّ به الاَعداء» یعنی آنچه مخصوص آنهاست. این میشود «مسالِک الاَعداء»، این میشود «مطاعم الاَعداء»، این میشود «ملابس الأعداء». چون ما یَختَصُّ بِهِم هست، نشانه هویت و مسلک آنهاست. وقتی نشانه مسلک آنها را پذیرفتیم، به تدریج در ما اثر میکند و به تدریج مسلک آنها را در زندگیمان جاری میکنیم؛ بنابراین در عمران شهری باید رعایت شود و آنچه مختص به آنها و نماد هویت ویژه آنهاست را نباید در عمران شهری مورد بهرهبرداری و استفاده قرار دهیم زیرا از آن نهی شده است.
والسلام
نظر شما