به گزارش خبرنگار مهر، آمبولانس از نه صبح در سینه کش خیابان ایرانشهر پارک کرده است. پیکر پاک زنده یاد ایرج کریم خان زند مقابل درخانه هنرمدندان ایران قراردارد. نوای قرآن چشم ها وگوش ها را پرکرده است. هنرمندان به محض ورود به باغ هنراز پله ها بالا می روند و درست مقابل ساختمان، جایی که امروز پیکرزند قرار دارد می ایستند. سلامی به دوست قدیمی خود می کنند وقطره ای اشک می ریزند.
هر طرف که سربرمی گردانی، چشم های خیس محاصره ات کرده اند. جمعیتی از دختر و پسرجوان کنار حوض ایستاده اند که متاثرند وبه شدت گریه می کنند. دو طرف چپ و راست ساختمان سبد گل های بزرگی از میخک های سپید ومریم به چشم می خورد که روی آنها با نوار مشکی نوشته شده عرض تسلیت به خانواده ایرج کریم خان زند.، ازطرف سازمان زیبا سازی شهرداری.
هادی جمالی، هنرمند نقاش وعضو انجمن نقاشان ایران پیش می آید و بیانیه انجمن را در سوگ ایرج کریم خان زند قرائت کرد که چکیده متن آن به این ترتیب است: "گاه خبر درگذشت برخی آدم ها این قدر ناگهانی است که آدم باورش نمی شود و زند درردیف آدم هایی بود که ناگاه بیگاه شد. اما واقعیت این است که او درمیان هنرمندان زنده است. روح زندگی خصوصیتی بود که همواره در وی به چشم می خورد. او فارغ ازمرزهای سنتی درمجسمه سازی و نقاشی گاه این بود و گاه آن. ایرج کریم خان زند درهمه جا حضور داشت. درمراسم افتتاحیه نمایشگاه های مختلف ودرسرکلاس های درس. او با نسل های مختلف دوست بود وسعی می کرد روح آشتی را میان این نسل ها برقرار کند. او هنرمندی بود که وجودش درعرصه تجسمی باعث مباهات بود، به طوری که روح سیال وی را هنوز می توان درفضاهای هنری احساس کرد."
کورش گلناری، هنرمند مجسمه ساز وعضو انجمن مجسمه سازان نیز به نیابت از این انجمن درباره ایرج کریم خان زند گفت: "انجمن مجسمه سازان این هنرمند را از دو سو قابل احترام می داند. وجه نخست به دلیل تلاش وجستجوگری و دیدگاه او به عنوان یک هنرمند و دیگر از حیث انتقال اندیشه درمقام یک معلم. زند جدا از تقسیم بندی ها وکلیشه ها کارمی کرد. او برای سیراب کردن وجود خود بعد از 22 سال که از اتمام تحصیل درفرانسه می گذشت، سال 1384 دوباره به آن جا برگشت تا اندوخته های خود را محک بزند. اما به واسطه عشقی که به وطن داشت دوباره به ایران بازگشت. درواقع دغدغه ایران ریسمان پای زند بود. او صدا ونیمه قلبش را درمیان ما گذاشت و رفت."
محسن وزیری مقدم یکی از هنرمندان پیشکسوت ومدرس دانشکده هنرهای زیبای تهران شاخه گلی دردست داشت که آن را روی جنازه ایرج کریم خان زند گذاشت وگفت: "من افتخاردارم که سی سال پیش اولین الفبای هنر را به او آموختم. زند یکی از شاگردانی بود که من علاقه زیادی به او داشتم. سجایای اخلاقی او به قدری زیاد بود که نمی توان درباره آن سخن به کوتاهی گفت. او درراه هنر چنان پیشرفت کرد که به مقام استادی رسید. سه ماه پیش درگالری دی برای دیدن نمایشگاهی دورهم جمع شده بودیم و بعد از آن جا به گالری گلستان رفتیم. این آخرین دیدار ما بود وبعد از آن روز دیگر ندیدمش."
وی افزود: "انتقال یکی از مجسمه های این هنرمند درروز تشییع جنازه اقدام بسیارخوبی است و باعث خوشحالی است که جامعه هنرمندان از وی به نیکی یاد می کند. درعین حال نکته تاسف بار این است که درطی روزهای گذشته سازمان صدا وسیما صحبتی ویا حتی خبری از بیماری و سپس درگذشت این هنرمند فقید نکرد. درحالی که امروز صبحت درباره مقوله ورزش تلویزیون و رادیو را اشغال کرده است. این بی توجهی درحالی اتفاق می افتد که زیربنای تمدن هرملتی را هنرمندان، ادبا ونویسندگان آن تشکیل می دهند. با این حال امیدوارم این شاگرد مقاوم با بال فرشتگان مجسمه سازی را درآسمان ادامه دهد."
لیلی گلستان مترجم ومدیرگالری گلستان درادامه مراسم خاطرنشان کرد: "من هنوز مرگ او را باورنکرده ام. او سه هفته پیش به گالری من آمد و با هم درباره کارهایی که قراربود درنمایشگاه به معرض نمایش گذاشته شود حرف زدیم. زند دغدغه کارکردن داشت. برای او برگزاری صرف نمایشگاه مهم بود ونه فروش آثار. احساس او نسبت به طبیعت را درکمترهنرمندی دیده بودم.صدای آب، مشاهده تنه های کهنسال درختان همه وهمه او را به وجد می آوردند. او متواضع بود وانتقادات را با روی خوش گوش می داد. خوب درس خوانده بود. خوب دنیا را گشته بود. دائم زیر لب شعر می خواند و بازی با مجسمه هایش برای او لذت بخش ترین کار بود. او حتی با سایه مجسمه ها هم بازی می کرد .درست مثل کودکی که از بازی با عروسک خود لبخند رضایت به لب دارد."
گلستان افزود: "زند با مواد مختلف کارمی کرد .اهل ریسک کردن وخطر کردن بود. هنرمندی والا بود که دربرهه های مختلف زمان مجیز هیچ قدرتی را نگفت و همواره برمعیارهای انسانی خود پافشاری می کرد. از هنرمندان جوان ودانشجویان زند که درمیان جمعیت به چشم می خورند می خواهم علو طبع، بلند نظری و سایرخصوصیات اخلاقی را از این هنرمند بیاموزند وبدانند تاریخ جوابگوی هنر والا خواهد بود. من مرگ کاوه (گلستان) را هنوز بعد ازسه سال باورنکرده ام و مرگ ایرج کریم خان زند را نیز باور نمی کنم. او زنده است."
محمد ابراهیم جعفری هنرمند نقاش و مدرس دانشگاه هنر نیز گفت: "زند اعتقاد داشت کافی است دراین دنیا از دل حرف بزنیم. گرچه ممکن است تا زنده ایم کسی حرف هایمان را نفهمد، اما بعد از مرگ این کلمات به پیام های جاودانی تبدیل خواهد شد. ایرج کریم خان زند نقاش ومجسمه ساز معاصربود. او بیشتر ساعت های عمر خود را به تدریس درمیان دانشجویان وهنرجویان خود می گذراند. کار می کرد، یاد می داد و مهر می ورزید. نام او بر اریکه هنر جاودان و نکو باقی می ماند."
حسین ضابحی دیگر هنرمند حاضر درمراسم ضمن اشاره به سابقه طولانی مدت دوستی اش با ایرج کریم خان زند از فضایل اخلاقی وی سخن گفت و او را هنرمندی متعهد دانست .
ایرج اسکندری هنرمند نقاش و رییس دانشکده هنرهای تجسمی نیز به قرائت بیانیه دانشگاه هنرهای تجسمی پرداخت وگفت: "از آنجا که ایرج درسال های آغازین تحصیل خود، یکی از دانش آموختگان دانشکده هنرهای تزیینی و هم چنین مدرس این دانشگاه بود، ماموریت دارم ازطرف جامعه دانشگاهی هنر مراتب تاسف را نسبت به درگذشت وی ابرازکنم. ایرج کریم خان زند درآخرین نمایشگاهش فرشته ها را تصویرکرده بود و این امرنمی تواند اتفاقی باشد."
علیرضا سمیع آذر مدیر سابق موزه هنرهای معاصرتهران آخرین سخنران این مراسم بود . وی گفت: "زند یکی از نقاشان عاشق و پیکره سازی بود که به مجسمه های علاقه بسیارداشت. او را از سال ها پیش به صفا و مهرورزی می شناختم. شوق لایزالی دردستان آفرینشگر او جاری بود که می توانست درعرصه نقاشی ومجسمه سازی تاثیرگذارباشد. همیشه ازاین نکته درعجب هستم که چرا باغبان هستی گل هایی را که دراوج شکوفایی هستند می چیند! ایرج کریم خان زند دراوج بود ودراوج سفرکرد. تمام کسانی که درسال های اخیرسیرصعودی آثا روی را دنبال کرده بودند می دانستند مجسمه ها و نقاشی هایش با درونمایه معنویت آمیخته شده بود."
هوا سرد است، اما جمعیتی که برای بدرقه هنرمند درمحوطه خانه هنرمندان ایران ایستاده اند انگار نمی دانند سرما چیست. نگاهم بی اختیار به سال گذشته و سال های گذشته راه می کشد. چه هنرمندانی براین اریکه نشستند و به سوی آرامگاه ابدی روانه شدند. چهره ها و چشم های آشنا درمیان جمعیت به چشم می خورند.
آیدین آغداشلو،غلامحسین نامی، رضا بانگی، ژینوس تقی زاده، سرپرست موزه هنرهای معاصرتهران و خیلی های دیگر که کارنامه درخشانی درزمینه هنرتجسمی دارند. به یاد حرف محسن وزیری مقدم می افتم که می گفت: "رادیو و تلویزیون امروز و دیروز از مرگ ایرج کریم خان زند سخنی نگفت وبه جای آن تفسیر انواع شاخه های ورزشی چشم وگوش مخاطبان را پرکرده بود."
مردی که به نظرمی رسد همه کاره برگزاری مراسم تشییع جنازه است، درمیان جمعیت فریاد می زند و مسیراتوبوس ها را با انگشت نشان می دهد. جمعیت با صورت های سرما زده و ذهن های گیج درحالی که دست همدردی زیر کتف یکدیگر دارند خاموش به سوی اتوبوس ها می روند. بازهم صدای لا اله الا الله مردها پشتمان را می لرزاند. سر می گردانم و نگاه می کنم. به جزسرپرست موزه هنرهای معاصرتهران، مقام رسمی دیگر از سوی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی برای بدرقه نیامده است وهنرمند براریکه پرافتخار خود چه راحت به منزل نو سفرمی کند.
نظر شما