به گزارش خبرنگار مهر، امیرمسعود علمداری یادداشتی درباره انیمیشن سینمایی «قلب سیمرغ» ساخته زنده یاد وحید نصیریان منتشر کرد.
در متن این یادداشت آمده است:
«کاش وحید سینمایی نمی ساخت
سخت است نوشتن از کسی که دوستش داشته ای و خواهی داشت. سخت است نوشتن از کسی که روزهای آخر عمرش ساعت ها با او بودی و سخت است نوشتن از اثر وحید؛ اگر بخواهی احساسات را وارد نوشته ات نکنی و به نقدی صریح و صادقانه از اثرش بپردازی.
وحید نصیریان ستاره ای بود و هست که طی شب های تار شاید یکی ظهور کند و شاید چشمکی هم به ما بزند. او رفت و عده زیادی نفهمیدند که او که بود و چه گفت. وحید خاص بود و مخاطب خاص داشت. یک نقاش و هنرمند تنها - که تنهایی را دوست داشت- و از تنهایی آزار می دید! او مرد تیم نبود. آثارش خودش بودند.
«قلب سیمرغ» اثری اسطوره ای است که فیلمنامه جذابی دارد؛ اما در نگارش فیلمنامه، نگاه مهدی ابوهاشم با وحید تضاد دارد. جای تفکر، دیدگاه و دوربین وحید در فیلمنامه زیباست؛ اما او نمی توانست از زالوهایی که رسا را می مکند، صرف نظر کند. همین زالوهای کریه وحید را می مکیدند؛ اما آیا یک کودک باید با این صحنه های دلخراش مواجه شود؟ طنزهای شیردال و رخش به مخاطب عام روی خوش نشان می دهد؛ اما متاسفانه به نگاهی حماسی وصله شده است. تعلیقی بین دو دیدگاه.
یادم می آید از من خواست برایش ترانه ای بنویسم که روی صحنه ای که رسا و هما در زیر زمین شناور می شوند، استفاده کند. نوشتم؛ اما وحید ترانه عامه پسند نمی خواست. نظرش تلطیف اثر نبود. او اسطوره بود و ترانه ای حماسی می خواست.
بعد از تولید گفتم آخر فیلم ایراد دارد. پایان خوب نیست. باید همه جا سبز شود. باید نشان دهی که دنیا با رفتن آژی دهاک دگرگون می شود. دیالوگ های رخش و شیردال پایان را به حضیض می کشاند، حذف کن. حتما، حتما این کارها را برای اکران بکن. گفت موافقم. باشه. حتما ... حتما.
گذشت و گذشت و اکران نشد. روز به روز خسته تر شد. خسته به ترکیه رفت و خسته تر برگشت. وحید را نشناختیم. مشابهش را نداشتیم و نفهمیدیم او کیست. وحید باید همان راه خود - یعنی ساخت اثر کوتاه - را ادامه می داد. تولید اثر مخاطب پسند حرفه او نبود. او برای تکامل خودش و دلش می آفرید. خسته اش کردیم... افسوس».
نظر شما