به گزارش خبرنگار مهر، در نشست "پوپولیسم: عوام گرایی یا مردم باوری" که روز عصر دیروز در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، دکتر ناصر فکوهی، مدیر گروه مردم شناسی دانشکده علوم اجتماعی، تحت عنوان "پوپولیسم نو و نسبت آن با اشکال سنتی پوپولیسم" سخنرانی کرد.
دکتر فکوهی در ابتدا به ریشه های این بحث پرداخت و گفت: بر خلاف نگرش رایج زمینه ریشه ای تر بحث، به یونان باستان باز می گردد، هنگامی که پرسش این بود که چه کسی باید حکومت کند. در حالی که طبق یک نگرش مردم ( که باید زنان و کودکان و بردگان را از آن جدا کرد) باید حکومت کنند، اما از دید افلاطون این نخبگان و فلاسفه اند که حق حاکمیت دارند. این نگاه نخبه گرایانه ریشه همه مباحثی است که در نگرش هایی چون لنینیسم در چپ یا فاشیسم در راست صورت گرفته است.
وی نگاه سوم را ارسطویی برشمرد و گفت : ارسطو با آن که مخالف دموکراسی بود اما به یک حد وسط می اندیشید که از سویی اریستوکراتیک و از سوی دیگر دموکراتیک است. به عبارتی در دید ارسطو برای تعدیل قدرت و جلوگیری از فساد دولت سیستم های کنترلی باید تعبیه شود که مانع از تمرکز قدرت شود. این سیستم ها در روم باستان مجالس سنا و عوام و در نگرش مونتسکیو اصل تفکیک قوا بود. به این ترتیب با محدودیت دموکراسی از طریق مکانیسم های کنترل کننده در دموکراسی ها هم در افراد انتخاب کننده و هم در افراد انتخاب شده الیگارشیک بودند و به این طریق نظریه ارسطویی به نظریه افلاطونی منتهی شد.
دکتر فکوهی با اشاره به حرفه ای شدن ساز و کار سیاست در حکومت های قرن بیستم گفت: طبق بحث بوردیو در ساخت قدرت طبقه ای حرفه ای پدید آمد که قدرت را بین خود تقسیم می کردند. اما در بیست سی سال اخیر این طبقه قدرت خود را به دلیل قدرت گیری جامعه مدنی، رشد NGO ها و افزایش آگاهی های مردم عادی از دست داده اند و این بی اعتمادی منجر به روی آوردن مردم به سمت گروه ها و احزابی شده که از این بی اعتمادی سوء استفاده می کنند. از این رو پوپولیسم به دلیل بی اعتمادی به دستگاه سیاسی رشد می کند.
وی در ادامه با اشاره به تجربه آلمان در اواخر دهه 1930 به افول رأی کارگران به حزب کمونیسم اشاره کرد و گفت: کارگران سرخورده به سمت حزب نازیسم (ناسیونال سوسیالیسم) گرایش پیدا کردند . از سویی شاخصه عمده پوپولیسم ضدیت با دموکراسی نیست بلکه آن است که پوپولیسم نهادهای بینابینی را از بین می برد و به طور مستقیم مردم را مورد خطاب قرار می دهد.
دکتر فکوهی با اشاره به تمایز میان انواع پوپولیسم گفت: در آلمان یا چین رابطه میان میان مردم و پوپولیست ها از طریق رابطه کاریزماتیک بود، در حالی که در آمریکای لاتین این رابطه به شکل نظامی بوده است و در فرانسه از طریق لابی های سیاسی. لذا از 1980 به بعد با انقلاب انفورماتیک از سویی و حادثه 11 سپتامبر همه مفاهیم دستخوش دگرگونی بنیادین شدند و پوپولیسم نیز از این رهگذر تغییرات عمده ای پیدا کرده است. نظریه دولت رفاه که از 1950 تا 1980 یکه تاز بود اینک با بحران ساختاری مواجه شده است و مفاهمین چون دموکراسی پارلمانی دچار چالش ساختاری شده اند.
وی افزود: بنابراین می توان با دو رویکرد به جریان های پیش رو نگریست، در نگاه نخست که منفی نگرانه است با یک پسرفت گسترده جهانی از دستاوردهای دموکراتیک مواجهیم. نظامی شدن جهان و حضور گسترده نیروهای نظامی آمریکا در دنیا که حتی در عصر استعمار نیز بی سابقه بوده است، برگشت جنگ های قومی قبیله ای، از بین رفتن دستاوردهای دموکراتیک حتی در خود کشورهای دموکراتیک مثل آمریکا نمونه هایی از این مورد هستند. اما با نگاهی امیدوارانه می توان به تقویت جامعه مدنی، گسترش جنبش های اجتماعی، دانشجویان و روشنفکران در راستای گونه ای انسانی از جهانی شدن در تقابل با جهانی شدن نولیبرال ها می توان نگریست. حرکت به سمت دموکراسی مشارکتی بر خلاف دموکراسی نمایندگی، تأکید بر تمرکز زدایی و جایگزین کردن واحدهای محلی به جای دولت های ملی نمونه ای از اعمالی است که می شود انجام داد.
وی در پایان به تمایزهای پوپولیسم کلاسیک و پوپولیسم متأخر اشاره کرد و گفت: در حالی که در گذشته روی سخن پوپولیست ها با مردم یک قوم یا ملت بود امروز مخاطب ایشان جهانی است. پوپولیسم نو به سمت گفتمانی نشانه ای حرکت کرده است. استفاده از شکل های ظاهری به جای معانی یوتوپیایی و ایدئولوژیک دیگر تمایز میان پوپولیسم نو از گونه سنتی آن است.
نظر شما