خبرگزاری مهر، گروه جامعه: چندین سال است که از زبان مسئولان و کارشناسان مختلف مساله آب با کلمه بحران گره خورده است. برخی خشکسالی و تغییر اقلیم را مقصر میدانند و عدهای معتقدند مشکلات کنونی حوزه آب به مدیریت نادرست منابع آبی کشور برمیگردد. برخی هم اساساً مساله آب را «بحران» نمیدانند و میگویند بازنگری در ادبیات این حوزه ضروری است. راهحلها از این هم متنوعتر است و از آبشیرینکن و انتقال آب تا آبخیزداری و قنات به عنوان روش درست رویایی با مساله آب در کشور عنوان شده است. درباره این موضوعات با محمد درویش، عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع به گفتگو نشستیم.
* درباره «بحران آب» در ایران نظریات مختلفی مطرح شده است. آیا شما به وجود چنین بحرانی اعتقاد دارید یا همچون برخی افراد آن را فضاسازی میدانید؟ ابعاد مساله آب در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
بحران آب در کشور ما بحران خیلی جدی است و من حتی فکر میکنم که ابعاد جدی این ماجرا آن طور که باید هنوز به درستی تدوین نشده است. به خاطر این که ما در رفتار مسئولین و مردم تغییر فاحشی را متناسب با وقوع بحران نمیبینیم، میگویند بدترین رخداد در بحران آب نشست زمین است وقتی سرزمینی دچار نشست زمین شد یعنی به حد اعلای بدهکاری اکولوژیکی رسیده است. یعنی اینقدر میزان تناسب برداشتش از تغذیهاش به هم خورده که روند افت سفرههای آب زیرزمینیاش منجر به نشست زمین شده است، اگر یک سال، دو سال، سه سال، چهار سال، ۵ سال، ۱۰ سال سطح آب زیرزمینی افت کند منجر به نشست زمین نمیشود. اما اگر این روند تداوم داشته باشد نشست زمین رخ میدهد.
در ایتالیا و اسپانیا ۳.۷ میلی متر در سال در جنوبش نشست زمین اتفاق میافتد و کمیته ای به ریاست نخست وزیر شکل گرفته که جلوی این روند را از همین حالا بگیرند. اما در ایران این رقم به ۵۴ سانت یعنی ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی رسیده است، آیا ما تکانی خوردیم و اتفاق خاصی افتاده است؟همیشه دنیا از کابوسی به نام نیومکزیکو میترسید که سرش بیاید. در نیومکزیکو زمین ۳۲ سانتی متر در سال نشست میکند و همیشه در همه سندهای سازمانهای بینالمللی از آن به عنوان بالاترین نرخ افت سطح آب زیرزمینی یاد میشود. اما در گزارش سال ۲۰۱۰ سازمان زمین شناسی ایران متوجه شدیم که در جنوب تهران در دشت شهریار این رقم به ۳۶ سانتی متر در سال رسیده یعنی ۴ سانتی متر رکورد کره زمین را شکستیم آن هم در جایی که یکی از مناطق برخوردار ما از نظر سفرههای آب و ریزشهای آسمانی است. یعنی دامنه جنوبی البرز جایی که تهران و کرج مستقر است و از میانگین کشوری بارندگیش بیشتر است، رودخانههای خیلی خوبی هم دارد ولی این اتفاق افتاده است.
از این نگران کننده تر اینکه در گزارش سال ۲۰۱۵ سازمان زمین شناسی یعنی ۵ سال بعد دریافتیم که خودمان رکورد خودمان در نشست زمین را هم شکسته ایم. در یک فاصله ای بین دشت فسا و جهرم میزان نشست زمین به ۵۴ سانتی متر در سال افزایش پیدا کرده است. اگر ۴ میلی متر در سال زمین نشست کند شرایط بحرانی باید اعلام شود؛ چون که نشست زمین فرایند غیرقابل برگشت و غیرقابل جبران است. به خاطر برداشت از سفرههای آب زیرزمینی وقتی لایههای آبدار به هم بچسبد حتی اگر شما بتوانید دوباره میزان تغذیه و برداشت را به تعادل برسانید دیگر آن حجمی که قرار بوده آب را در خودش نگه داری کند کم شده و مازاد آب در هیبت سیلهای ویرانگر در سطح خاک جاری میشود، درست مثل این میماند که یک کتاب خطی بسوزد. وقتی بسوزد شما با همه تمهیدات تکنولوژیکی هم نمیتوانید آن کتاب را برگردانید وقتی که ببر هیرکانی نابود شد دیگر نابود شده نمیتوانید ببر هیرکانی را برگردانید.
پدیده نشست زمین مثل انقراض یک گونه میماند وقتی اتفاق بیفتد دیگر اتفاق افتاده باید تلاش کنیم تا در مناطق دیگری این اتفاق نیفتد. برای همین چهار میلی متر نشست زمین کمیته بحران شکل میگیرد. در ایتالیا و اسپانیا ۳.۷ میلی متر در سال در جنوبش نشست زمین اتفاق میافتد و کمیته ای به ریاست نخست وزیر شکل گرفته که جلوی این روند را از همین حالا بگیرند. اما در ایران این رقم به ۵۴ سانت یعنی ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی رسیده است، آیا ما تکانی خوردیم و اتفاق خاصی افتاده است؟ هیچ نماینده مجلسی آمده وزیر جهاد کشاورزی را به خاطر نشست زمین به استیضاح بکشد یا از رئیس سازمان محیط زیست پاسخ بخواهد؟ یا وزیر نیرو؟ نمایندههای مجلس البته استیضاح میکنند اما برای اینکه چرا سد نزدی و چرا کارخانه نزدی! چرا قیمت گوجه فرنگی اینقدر شد؟ چرا قیمت برنج اینقدر شد؟ همه درگیر روزمرگیها هستند و یک نهاد خردمندی که آن بالا باشد و قاعدتا باید سازمان محیط زیست باشد که این هشدارها را بدهند وجود ندارد و همچنان در بر همان پاشنه میچرخد.
دلیلش به نظر من به این برمی گردد که ما درگیر روزمرگیها شده ایم به رفتارهایی که در کوتاه مدت بتواند به ما جواب بدهد عادت کرده ایم، تلاش نکردیم تا گزینههای دیگری برای معیشت مردم معرفی کنیم.
هیچ جایی در کره زمین نیست که بیشتر از ما دریافت انرژی خورشیدی داشته باشند. مزیت اول ما باید استحصال انرژی خورشیدی باشد چرا سراغ نیروگاههای حرارتی میرویم؟ چرا سراغ نیروگاههای برق آبی میرویم که این طور سرمایه هایمان را حیف و میل و نابود کنیم؟ یک خانواده ای که برای پخت غذا شمش طلا میسوزاند حق ندارد بگوید چرا فقیر میشوم. این کاری است که ما هم در ایران میکنیم. کشوری که روی کمربند خشک جهان قرار گرفته یعنی عرض ۲۵ تا ۴۰ درجه نیم کره شمالی نباید به سمت آن نوع از توسعه ای برود که بیشترین وابستگی را به منابع آب و خاک داشته باشد. ما باید به سمت آن توسعه ای برویم که کمترین وابستگی را به آب و خاک داشته باشد. ما باید به سمت بالفعل کردن مزیتهای واقعی این کشور برویم، آن وقت با کمترین نیاز آبی میتوانیم نیازهای خودمان را تامین کنیم.
عربستان سعودی ۳۰ میلیون نفر جمعیت دارد برای تامین نیاز آب شربش به ۳ میلیارد متر مکعب آب نیاز دارد، کل آب قابل استحصال یک سال عربستان سعودی یک میلیارد متر مکعب است. یعنی فقط برای تامین آب شرب مردمش ۳۰۰ درصد باید بیشتر از آب قابل استحصالش آب تولید کند. در نتیجه به سمت آبشیرینکن و روش هایی مثل این رفته است. اما ما حدود ۱۰۰ میلیارد متر مکعب آب داریم و برای تامین نیاز آب شرب ۸۰ میلیون ایرانی به ۸ میلیارد متر مکعب آب نیاز داریم یعنی چه؟ یعنی ما فقط ۸ درصد آب قابل استحصالمان میتواند نیازهای آبی شربی مردم مان را تامین کند در صورتی که عربستان ۳۰۰ درصد آب قابل استحصالش است. آیا در ایران هم میتوانیم بگوییم که بحران آب هست و در عربستان هم بحران آب هست؟
به نظر من در ایران بیشتر دچار یک نوع خشکسالی هستیم که من به آن خشکسالی مدیریتی میگویم نه خشکسالی طبیعی. ما متاسفانه خودمان به دست خودمان بحران ایجاد میکنیم اگر که نگاه مان به توسعه متناسب با واقعیت تغییر کند آن وقت آن چیزهایی که برایمان بحران است اتفاقا میتواند فرصت شود مثلا میگویند که ما در کشوری زندگی میکنیم که کویری و بیابانی است و این کویر و بیابان را دشنام پست آفرینش میخوانیم چون محدودیت کشاورزی داریم. اما اگر در همین کویر و بیابان توربینهای بادی مستقر کنید و به اکولوژها و اکوکمپها و اقامتگاههای بومگردی و اکوسافاریها تبدیلش کنید میشود از آن پول در آورد.
امسال انگلیسها در کرمان یک سرمایه گذاری را میخواهند شروع کنند. ۸۰۰ میلیون یورو سرمایه گذاری میکنند تا ششمین نیروگاه خورشیدی جهان را با قدرت ۶۰۰ مگاوات بسازند. چرا اینها یک چنین سرمایه گذاری در ایران میکنند؟ میگویند ما اگر قرار بود ۸۰۰ میلیون یورو در انگلستان سرمایه گذاری کنیم به جای ۶۰۰ مگاوات ۸۰ مگاوات میتوانستیم برق تولید کنیم. اگر ۳۰۰ مگاوات را به ایرانیها بدهیم باز برده ایم. این مزیت را چرا خودمان استفاده نمیکنیم؟ چرا خودمان به بزرگترین تولید کننده انرژی تبدیل نمیشویم؟ یک جاهایی در ربع الخالی عربستان و در استرالیا مثل ما دریافت انرژی خورشیدی دارند. اما هیچ جایی در کره زمین نیست که بیشتر از ما دریافت انرژی خورشیدی داشته باشند. مزیت اول ما باید استحصال انرژی خورشیدی باشد چرا سراغ نیروگاههای حرارتی میرویم؟ چرا سراغ نیروگاههای برق آبی میرویم که این طور سرمایه هایمان را حیف و میل و نابود کنیم؟ یک خانواده ای که برای پخت غذا شمش طلا میسوزاند حق ندارد بگوید چرا فقیر میشوم. این کاری است که ما هم در ایران میکنیم. ما میتوانیم ثروتمندترین کشور منطقه باشیم اگر به درستی از منابع خودمان استفاده کنیم.
* خیلیها بخش کشاورزی را مورد انتقاد قرار داده اند، چرا که میگویند تاکید بیش از حد بر کشاورزی و استقلال کشاورزی به شدت به منابع آبیمان ضربه زده است. این موضوع را چه طور ارزیابی میکنید؟
من مقصر را کشاورزی نمیدانم. مقصر آن نگاهی است که فکر میکند کشاورزی میتواند مشکل این کشور را حل کند. شما نمیتوانید از یک کودک انتظار داشته باشید که مشکلات بانک مرکزی ایران را حل کند بعد وقتی حل نکرد او را مواخذه کنید. در واقع اگر قرار است کسی را مواخذه کنید باید آن کسی را مواخذه کنید که یک کودک را رئیس بانک مرکزی میگذارد. الان ماجرا این است در کشوری که ریزشهای آسمانیاش یک سوم میانگین جهانی است و تبخیرش از ۵۰ درصد بیشتر است چرا همه راهها باید به کشاورزی ختم شود؟ چرا باید اینقدر بیش از حد کشاورزی ایجاد کنیم؟ این آن نکته ای است که در نظر نگرفته ایم و بعد میگوییم ما این همه سد ساخته ایم و ۹۰ درصد آب مان را در اختیار بخش کشاورزی قرار داده ایم. چرا کشاورزی مشکلات ما را حل نمیکند که هیچ، بلکه سفرههای آب زیرزمینی ما را نابود میکند، چشمههای تولید گرد و خاک ایجاد میکند، این همه کود و سم شیمیایی مصرف میکند، و کیفیت منابع آب ما را هم نابود میکند.
در کشوری که ریزشهای آسمانیاش یک سوم میانگین جهانی است و تبخیرش از ۵۰ درصد بیشتر است چرا همه راهها باید به کشاورزی ختم شود؟ چرا باید اینقدر بیش از حد کشاورزی ایجاد کنیم؟ در طول سالها پدران ما نشان دادند که کشاورزی ما در حد ۲۰ میلیارد متر مکعب میتواند بهترین کیفیت را داشته باشد. ما ۷۰ هزار پارچه قنات در کشور داشتیم در این کشور و اینها ۲۰ میلیارد متر مکعب از آب زیرزمینی را میآوردند روی سطح -آب مازاد بدون اینکه منجر به افت سطح آب زیرزمینی شود بدون اینکه مجبور شویم برای استحصالش انرژی مصرف کنیم- و این آب کشاورزی این کشور را تداوم میبخشید.
ما در ۱۰ محصول کشاورزی بین ۱۰ تولید کننده اول جهان بودیم و هنوز هم در بسیاریش هستیم. اما ما آزمندی پیشه کردیم. نابخردی پیشه کردیم. گفتیم چرا ۲۰میلیارد حالا که ۲۰ میلیارد اینقدر محصول میتواند بیاورد ۸۰ میلیاردش کنیم. چاه بزنیم، آب بیشتری بکشیم، سد بزنیم و رودخانهها را بیاوریم در خدمت کشاورزی. فارغ از اینکه رودخانههای وظایف دیگری داشتند؛ تالابها را باید سیراب میکردند؛ آبزیان کشور را باید تامین میکردند.
این چاهها باعث شدند ۷۰ هزار حلقه قنات ما هم خشک شود و بعد ما مجبور شدیم برای حفظ حاصلخیزی خاک، کود شیمیایی بیشتری استفاده کنیم. آفتهای جدیدی رونمایی شد و مجبور شدیم سموم بیشتری استفاده کنیم. کشور با سونامی سرطان روبه رو شد، چون غذا سالم نبود، مثل قبل نبود. مواد کانیهای فلزی سنگین و خطرناک در گوجه فرنگی، پیاز، خیار خودش را نشان میدهد و اینها همه عوارض فشار بیش از حد بر سرزمینی است که اصلا قرار نبوده یک چنین مسئولیتی بر دوشش بگذاریم. ما میتوانیم در ایران پول تولید کنیم و با پولی که تولید میکنیم بهترین غذا را خریداری کنیم. یعنی آب مجازی وارد کشور کنیم و به حفظ اندوختههای آبی مان کمک کنیم، نه اینکه در جایی که چنین استعدادی ندارد چنین فشاری را تحمیل کنیم.
پس اصلا ما به عنوان فعالان و متخصصان محیط زیست دنبال تعطیلی کشاورزی نیستیم. اما کشاورزی باید ارتقای نرم افزاری پیدا کند؛ کشاورز نمونه ما کسی است که مثلا ۱۲ تن گندم بتواند تولید کند. اگر ۱۲ تن گندم تولید کرد به چه قیمتی؟ چه قدر کود؟ چه قدر سم؟ یک پراید هم بهش جایزه میدهیم!
متوسط تولید گندم در فرانسه ۲۵ تن است، در صورتی که اینجا سه تن است. آن کشاورزی میتواند به اقتصاد ملی کمک کند که برخوردار از چنین ویژگی هایی باشد.
آمار معاونت توسعه روستایی ریاست جمهوری میگوید ۳۴ هزار روستا از دهه ۱۳۳۰ تا حالا تخلیه شدهاند. یعنی بعد از ماجرای صحرا ـ ساحل در آفریقا که بزرگترین مهاجرت زیست محیطی در طول تاریخ جهان رخ داد، ایران یکی از بزرگترین موجهای مهاجرت را تجربه میکند. منتهی فعلا چون درون کشوری است صدایش در نمیآید.
اگر قیمت نهادهها را واقعی کنیم یعنی قیمت آب برق و سوخت را واقعی کنیم یک کیلو خیار را باید به قیمت ده بیست هزار تومان خریداری کنیم. این کشاورزی واقعی نیست، در نتیجه انگیزه ایجاد نمیشود که ارتقا پیدا کند. هدررفت آب مان فوق العاده زیاد است، ۳۰ درصد ضایعات بخش کشاورزی داریم، ۶ برابر استاندارد جهانی، چرا اینقدر ضایعات داریم؟ چون دپویمان غلط است، گندم را دپو میکنیم یا مثلا سیب را وسط خیابان یا بیابان میریزیم و اگر یک بارندگی و یک طوفانی هم شد یا یک آفتابی خورد همهاش نابود میشود. سردخانه به اندازه کافی نداریم. روشهای بسته بندی مان غلط است، روشهای حمل و نقل مان غلط است، در نتیجه سی درصد محصولی که با این هزینههای گزاف تولید میکنیم عملا به دست مصرف کننده مصرف کننده نمیرسد. آبی که برای تولید این ۳۰ درصد استفاده میکنیم ۲۶.۷ دهم میلیارد متر مکعب است، یعنی بیش از سه برابر نیاز ۸۰ میلیون ایرانی در یک سال به آب ما هدر میدهیم با تولید مواد غذایی که عملا به دست مصرف کننده نمیرسد، یعنی بیش از ظرفیت هزار سطحی که در کشور ساخته ایم. ۴۹.۷ دهم میلیارد متر مکعب کل حجم مخازن سدهای ماست و ما ۲۶.۷ دهم میلیارد متر مکعبش را عملا داریم به هدر میدهیم. اگر این آب هدر نمیرفت یعنی کشاورزی ما ارتقای نرم افزاری پیدا کرده بود نه لازم بود سد بیشتری بسازیم که آن همه هزینه بدهیم و نه لازم بود در واقع کل محصول کشاورزی از خارج وارد کنیم و این همه کشاورز ما در واقع فقیر بشوند کشور ما در واقع دچار این محدودیتهای جدی شود.
به همین دلیل است که میگویم دچار خشکسالی مدیریتی هستیم نه دچار خشکسالی طبیعی، واقعا حق نداریم بگوییم ما دچار بحران آب هستیم وقتی عربستان با یک میلیارد متر مکعب برای سی میلیون آدمش آب تولید میکند.
* بحث دیگری که در همین حوزه مطرح است، موضوع تاثیر خشکسالی در مهاجرت و نقشه مهاجرت کشور است. آقای عیسی کلانتری گفته در دهههای آینده ممکن است نیمی از مردم ایران مهاجرت کنند. ارزیابی شما چیست؟
این اتفاق همین الان هم میافتد. آمار معاونت توسعه روستایی ریاست جمهوری میگوید ۳۴ هزار روستا از دهه ۱۳۳۰ تا حالا تخلیه شدهاند. یعنی بعد از ماجرای صحرا ـ ساحل در آفریقا که بزرگترین مهاجرت زیست محیطی در طول تاریخ جهان رخ داد، ایران یکی از بزرگترین موجهای مهاجرت را تجربه میکند. منتهی فعلا چون درون کشوری است صدایش در نمیآید. در ۱۳۳۰ ما کمتر از ۳۰ درصد جمعیت مان شهرنشین بودند، الان دقیقا برعکس شده و کمتر از ۳۰ درصد جمعیتمان روستانشین هستند. آنهایی هم که بضاعت دارند کشور را ترک میکنند! یعنی آرام آرام و اول از روستا به شهرهای بزرگ و بعد به تهران میروند و بعد هم از کشور میروند. یک و نیم میلیون نفر در نوبت گرفتن ویزا هستند که از کشور خارج شوند.
*آیا این ارتباط مستقیمی با خشکسالی دارد؟
یکی از دلایلش حتما این است. یکی از دلایل اصلی هم مشکلات معیشتی است. البته آزادیهای اجتماعی و.. هم هست ولی واقعا خیلی درصد کمی دارد. این بحثها بیشتر در میان نخبگان رخ میدهد.
تا زمانی که ما به صرافت تغییر نیافتیم همچنان این اتفاق میافتد. الان تفکر حاکم این است که کارخانههای بزرگ زده شود، پروژههای بزرگ انتقال آب اجرا شوند و بتوانیم چند ده هزار نفر استخدام داشته باشیم. ما نیاز به پروژههای بزرگ داریم برای اینکه مشکل اشتغال را حل کنیم. الان تفکر حاکم این است، درست، ولی چرا این پروژههای بزرگ باید در همان راستایی باشد که سرزمین ما را خشک تر میکند؟ چرا ما نیاییم و بزرگترین نیروگاههای خورشیدی جهان را نسازیم؟ بزرگترین نیروگاههای بادی جهان را نسازیم؟ بزرگترین مجموعههای گردشگری را ایجاد نکنیم؟ چرا در تولید ثانویه مواد معدنی خودمان نیاییم به جای خام فروشی؟ چرا از مزیت ۴۷۰۰ کیلومتر مرز آبی مان استفاده نکنیم؟ چرا دوباره جاده ابریشم را زنده نکنیم؟ ما تنها معبر دسترسی جمهوریهای آسیای میانه به آبهای آزاد هستیم چرا از این ویژگی استفاده نکنیم؟
ادامه دارد…
نظر شما