به گزارش خبرنگار مهر، اصغر طاهرزاده متولد ۱۳۳۰ است. وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۰، در رشته زمین شناسی وارد دانشگاه اصفهان شد و پس از فراغت از دانشگاه در حین اشتغال به کار، مطالعات حوزوی را آغاز نمود و به توصیه شهید بهشتی جهت کمک به تحقق انقلاب اسلامی به استخدام در وزارت آموزش و پرورش درآمد و در کنار آن نیز مطالعات حوزوی را در قم دنبال می کرد. در این راستا جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه و شرح روایات معصومین را طرح ریزی نمود که تاکنون ادامه دارد.
در گفتگوی مکتوب زیر وی به سؤالات ما در خصوص اهمیت فلسفه و چگونگی ورود آن به تمدن اسلامی پاسخ مختصری داده است.
*شایع هست که نهضت ترجمه و خصوصا ترجمه های فلسفی در دوران حکومت مأمون عباسی برای مقابله با علم امامان انجام گرفت، نظر شما در این رابطه چیست؟
اطلاعات بنده نیز گواه آن است که در جریان نهضت ترجمه، انگیزه رجوع به یونان و هند و ایران یک انگیزه قدسی در راستای «اطلبوا العلم و لو باالصین» نبود که بخواهد در بستر تحقیقات اسلامی حرکت کند، بلکه بیشتر نحوهای از جایگزینی در میان بود و به همین جهت عاملان ترجمه عموماً افراد منکر دیانت و نبوت بودند.
*اندیشمندان خصوصا فیلسوفان مسلمان چگونه با اختلافات و چالشهای قرآن و علوم خصوصا فلسفه یونان برخورد کردند و چه راه حلی را اتخاذ کردند؟
شخصیتهایی مثل فارابی به عنوان مؤسس فلسفه اسلامی و پیرو آن ابن سینا متوجه شدند میتوانند آموزههای دینی را در قالب عقلِ فلسفی به میان آورند و لذا جایگاه ملائکه به عنوان عامل وَحی را توانستند با عقلِ اول تطبیق دهند و عملاً فلسفهای با ذوق اسلامی به میان آوردند و این برعکسِ روش ابن رشد بود که خواست ممحض در فلسفه یونان و سبک ارسطویی باشد.
*فیلسوفان و اندیشمندان اسلامی چه اعتباری برای وحی و قرآن قائل بودند و هدفشان از برقراری ارتباط بین عقل و وحی(فلسفه و قرآن) چه بوده است؟
همچنان که عرض شد اساساً در فلسفه یونان جایی برای وَحی و تجلی وجود نداشت و این فیلسوف اسلامی است که میتواند با دلائل عقلی نشان دهد که امکان وحی و خاتمیت در میان است.
*کدامیک از فیلسوفان اسلامی، به قرآن و آموزه های وحیانی بیشتر توجه داشته است؟ این رویکرد او آیا باعث ضعف و سستی فلسفه او شد؟
جریانی که با جناب فارابی شروع شد و به طریق جناب شیخ الرئیس به شیخ اشراق رسید که خواست جمع بین عقل و قلب نماید؛ بهخوبی به حکمت متعالیه جناب ملاصدرا منتهی شد که در آن عقلْ آنچنان به بلوغِ خود میرسد که امروز به کمک حکمت متعالیه میتوان عموم آموزههای دینی را به صورت عقلانی به جهان عرضه نماید، در آن حد که بهخوبی امروزه تفاوت آنهایی که بدون مجهز بودن به عقل صدرایی برای تبیین آیات و روایات اقدام میکنند؛ با آنهایی که با فهم حکمت صدرایی عمل میکنند، روشن است، زیرا مسلم است وحی الهی از عقلانیتِ لازم برخوردار است و وظیفه اندیشمندان است که بتوانند وجوهِ عقلانی حکمت الهی را بنمایانند. به همین جهت جناب پروفسور هانری کربن فلسفه اسلامی را «حکمت نبوی» میداند و آن را از فلسفه یونانی مجزا میکند.
نظر شما