«عماد افروغ» با اشاره به فعالیتهای اخیرش در خصوص تالیف آثار جدید در حوزه علوم انسانی به خبرنگار مهر گفت: اخیرا پروژه ای تحت عنوان «رابطه نظریه و عمل» در دست داریم که به اتفاق ۵ محقق در حال انجام آن هستیم و مدیریت این پروژه با من است. این پروژه که قرار است در قالب ۴ جلد کتاب ارایه شود از پیشاسقراطیان تا رئالیسم انتقادی را پوشش میدهد. در این دوره زمانی خیلی از متفکران مورد بررسی قرار میگیرند، یعنی هم پیشا سقراطیان، هم سقراطیان و هم پسا سقراطیان و متفکران اسلامی مثل ابن سینا، ملاصدرا، شیخ اشراق و بعد به دکارت و پوزیتویسم و شاخهها و نهلههای آن میرسد و در واقع به دفاع از آن در علوم انسانی و منتقدان نظریه پوزیتویسم چه هرمنوتیک وچه انتقادی میپردازد. این کاری است که اکنون در حال انجام آن هستیم و هریک از افراد یک فاز از آن را عهده دار شده است. فکر میکنم کار جامع و کاملی در این خصوص است. کتاب آخر این مجموعه را نیز خودم خواهم نوشت. کتاب آخر درباره نظریه انتقادی و رئالیسم انتقادی در همین حیطه نظریه و عمل است. این پروژه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دست انجام است.
این جامعه شناس با اشاره به کتاب دیگری با عنوان «عامگرایی توحیدی و حق انسان» که به تازگی به اتمام رسانده است، تصریح کرد: این کتاب از سوی دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر خواهد شد. همچنین از روزنگاشتهای من هم، ۴ جلد تا کنون منتشر شده که یک جلد آن به تازگی منتشر شده که هنوز به دستم نرسیده است اما تا جلد ۶ این مجموعه آماده و در حال چاپ و صفحهآرایی است.
این محقق و مولف درباره وضعیت کتابهایی که در حوزه علوم انسانی منتشر می شوند، اظهار کرد: احساس میکنم در زمینه کتابهای علوم انسانی بسیار پراکنده کاری شده است و یکسری اصطلاحات را در این میان نمیتوانیم بکار گیریم، چون دستمایه یکسری برخوردهای سطحی قرار گرفته است. برای مثال بومیسازی در علوم انسانی یک ضرورت انکارناپذیر است. در غیر این صورت امکان ندارد که ما بحثی درمورد علوم انسانی داشته باشیم و علوم انسانی حتما باید بومی باشد، در غیر این صورت علوم انسانی نیست. منتهی این بومی سازی و بومیگرایی دستخوش بازیهای سیاسی و جناحی و برخوردهای سطحی قرارگرفته و خیلی با احتیاط باید در مورد آن صحبت کرد. فکر می کنم مقداری از کارهای غیرمتعارف بوی کپیبرداری و تقلید می دهد و آن خلاقیت، نوآوری و بداعتی که ما بایستی در علوم مختلف از جمله علوم انسانی شاهد باشیم را شاهد نیستیم. اگر هم انجام می شود یا نظم ندارد و بعضا دیده نمیشوند.
عماد افروغ تاکید کرد: به دلیل شاخص های غلطی که متاسفانه بر دانشگاههای ما حاکم است، شاخصها، خلاقیت و نوآوری و عاملیت را برنمیتابد یعنی شاخصها بیشتر شاخصهای فرمالیستی و شکل گرایانه است. در دنیا هم حتی در کشورهای پیشرفته در کشورهایشان این شاخص ها را زیر سئوال می برند، یعنی همین شاخصهای مجله و مقاله و توجه مردم و جامعه را خودشان زیر سئوال میبرند و ما متاسفانه تازه آنها را شروع کرده ایم. فکر میکنم در این خصوص هم مشکل متنی و هم مشکل نهادی داریم یعنی اگر قرار باشد علمی بومی شود، خودش یک زیرساخت و ظرف میخواهد ما آن ظرف لازم را تعبیه نکرده ایم یعنی با ظرف تمرکزگرایی حاکم بر مدیریت دانشگاهها ما به جایی نخواهیم رسید چون دانشگاهها استقلال نسبی باید داشته باشند تا خودشان بتوانند رشته تاسیس کنند، استاد بگیرند و متناسب با نیاز منطقه و محله خود در این خصوص اقدام کنند. ولی متاسفانه اینها را نمی بینیم و همه اینها دردهایی است که در این زمینه داریم و متولیان امر هم در این سالها به این موضوع بیتوجه بوده اند.
این جامعه شناس در پایان افزود: این صحبتها را به صورت مفصل در کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» زده ام که چاپ دوم آن اخیرا منتشر شده است. این کتاب از سوی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم اخیرا به چاپ دوم رسیده است.
نظر شما