خبرگزاری مهر، گروه جامعه: صدور پروانههای شکار ویژه سازمان محیط زیست در خردادماه و برای شکارچیان خارجی طی روزهای اخیر همچنان بحثبرانگیز بوده و سازمان محیط زیست را به برگزاری نشست خبری برای پاسخ به منتقدان واداشت. منتقدان معتقد بودند که سازمان محیط زیست در فصل غیرشکار پروانه شکار صادر کرده و شکار نباید در فصل زادآوری حیاتوحش انجام میشده، به جای قرقهای اختصاصی پروانه شکار را برای مناطق حفاظت شده صادر کرده و از همه مهمتر در این باره پنهانکاری کرده است. نفس عمل شکار تروفه نیز در کنار این موارد مورد نقد واقع شد.
در پاسخ به این انتقادات برخی متخصصان پیشتر درگفتگو با خبرنگار مهر به دفاع از شکار به طور کلی پرداخته بودند و از جمله حمیدرضا رضایی عضو هیئت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، که دارای تخصص محیط زیست تنوع زیستی و مدیریت حیات وحش است به خبرنگار مهر گفته بود هیچ متخصصی در دنیا نگفته شکار انجام نشود و اگر شرایط برای شکار فراهم باشد مشکلی ندارد اما در ماجرای اخیر سازمان محیط زیست باید از قبل اطلاعرسانی میکرد.
با این حال بسیاری از متخصصان، کارشناسان، فعالان محیط زیست و پیشکسوتانی چون اسماعیل کهرم، اصغر محمدی فاضل، مجید مخدوم و حسین آخانی سنجانی، نیز صریحاً نسبت به شکارفروشی سازمان حفاظت محیط زیست معترض شده و سمنهای محیط زیستی با تنظیم نامههایی سرگشاده خواهان جلوگیری از این اقدام غیرکارشناسانه شوند. مجموع این مباحث منجر به آن شد که سازمان محیط زیست بیانیهای نیز در دفاع از اقدام خودش صادر کند.
ادعای سرریز جمعیت حیات وحش به هیچوجه قابل قبول نیست. منطقه حفاظتشده کالمند و بهادران، تا سال ۸۲ از جمعیت رضایتبخشی از چارپایان برخوردار بود و جمعیت آهو در آن بین ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ راس تخمین زده میشد در حالی که امروز در خوشبینانهترین حالت در این منطقه ۳۰۰ آهو وجود دارد
به منظور بررسی دلایلی که مسئولان محیط زیست در توجیه ضرورت صدور پروانههای شکار عنوان کردهاند، با اکبر همدانیان، کارشناس ارشد علوم زیستی، مدرس دانشگاه، از مسئولان پیشین محیط زیست و یکی از مدیران پروژه بینالمللی حفاظت از یوز آسیایی گفتگو کردیم.
دو سالی است که شکارچیان به ویژه اتباع خارجی با مجوز سازمان حفاظت محیط زیست در قرقهای اختصاصی کشور به شکار گونههای جانوری مشغول هستند اما طی یک ماه گذشته، سازمان حفاظت محیط زیست، افزون بر شکارگاهها و قرقهای اختصاصی، برای شکار در مناطق آزاد و مناطق چهارگانه محیط زیست، از جمله زون یک پناهگاه حیات وحش حیدری و منطقه حفاظتشده درمیان هم پروانه صادر کرده است. تاثیر صدور این پروانههای شکار بر محیط زیست و به ویژه حیات وحش را مثبت ارزیابی میکنید یا منفی؟
قطعا منفی. در حالی که سازمان حفاظت محیط زیست توان برآورد جمعیتی نزدیک به حقیقت از حیات وحش را ندارد و در نتیجه از تخمین ترکیب سنیـجنسی گونهها و تطبیق آن با ظرفیت برد تغذیهای زیستگاهها ناتوان است صدور پروانه شکار به منظور حذف بخشی از افراد یک گونه به هیچ وجه قابل قبول نیست.
اما مسئولان محیط زیست میگویند این آمارها را تهیه کرده و بر اساس آن به این نتیجه رسیدهاند که جمعیت چهارپایان در برخی زیستگاهها سرریز کرده و به منظور حفظ پوشش گیاهی و منابع آبی زیستگاه، چارهای به جز حذف برخی از افراد وجود ندارد. به عنوان مثال اعلام کردهاند که در برخی مناطق حفاظتشده استان یزد، حفاظت فیزیکی به نحوی انجام شده که به سرریز جمعیت حیات وحش انجامیده و مسئولان به ناچار صدور مجوز شکار جمعیت پیر را به عنوان راه حل اکولوژیک برای مدیریت جمعیت این گونهها برگزیدهاند. در نتیجه تصمیم دارند در سال جاری در استان یزد، ۴۰ پروانه شکار قوچ و میش، کل و بز و آهو صادر کنند که ۴ مورد آن از آغاز خرداد در مناطق حفاظتشده کالمند بهادران، شکار ممنوع بوروئیه و شکار ممنوع مروست صادر شده است. با توجه به اشراف کاملی که از زیستگاههای استان یزد دارید در این باره چه میگویید؟
حالا که اسم از منطقه حفاظت شده کالمند و بهادران آوردید درباره همین منطقه صحبت میکنم و شما حدیث مفصل بخوانید از این مجمل. منطقه حفاظتشده کالمند و بهادران، تا سال ۸۲ از جمعیت رضایتبخشی از چارپایان برخوردار بود و جمعیت آهو در آن بین ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ راس تخمین زده میشد. در حالی که امروز در خوشبینانهترین حالت در این منطقه ۳۰۰ آهو وجود دارد.
واقعا نمیدانم بر چه اساس میتوان مدعی شد که وحوش پیر که آقای کلانتری آنها را دام مینامد، مانع سلامت جمعیت گونه هستند. این توجیهی است که توسط شکارچیان ساخته و پرداخته شده چرا که شکارچیان به شکار افراد پیر علاقه دارند و با شاخ یا دندان آنها رکورد میزنند. افراد پیر ژن برتر هستند که توانستهاند با چالشهای بقا در طبیعت سازگار شوند و در واقع قویترین ژن در هر گلهای از آن افراد پیر است و این راز بقاست
ادعای سرریز جمعیت حیات وحش به هیچوجه قابل قبول نیست. با این وضع اسفبار زیستگاهها که جانوران از کمآبی یا بهتر بگویم بیآبی رنج میبرند، علوفه کاهش پیدا کرده و در سایه کمبود نیروی انسانی و به تبع آن ضعف حفاظت و شکار غیر مجاز ادعای سرریز جمعیت حیات وحش، دور از انتظار به نظر میرسد. هرچند کل و بزها و قوچ و میشها به نسبت آهو و جبیر از جمعیت پایدارتری برخوردارند اما باز هم با هیچ طریقی نمیتوان عبارت سرریز جمعیت را به آنها نسبت داد. آن هم با این توجیه بیاساس که حذف افراد پیر یک راه حل اکولوژیک است. در نهایت باید بگویم که اگر انتظار دارند جامعه ادعای غریبشان را بپذیرد باید مدارکی مستند برای اثبات ادعایشان ارائه کنند. باید نحوه و نتیجه برآورد جمعیت و تطبیق ظرفیت برد زیستگاهها را با ترکیب سنیـجنسی گونه مد نظر را به طور کامل تشریح کنند تا صاحبنظران و سایر منتقدان بدانند ادعای تعجبآور سرریز جمعیت حیات وحش بر چه مبنایی از سوی مسئولان محیط زیست تکرار میشود. اینکه صرفا این ادعا را تکرار کنند و انتظار داشته باشند مخاطب با چشم بسته بپذیرد توقع زیادی است.
اخیرا عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در توجیه صدور پروانههای شکار، به رسانهها گفته است دامهای پیر نر مانع سلامتی گله هستند و باید حذف شوند چرا که مانع تولیدمثل دامهای جوان میشوند. شما در اظهاراتتان، این که حذف افراد پیر، راه حل اکولوژیک مدیریت حیات وحش عنوان میشود را بیاساس خواندید. لطفا در این باره توضیح دهید.
واقعا نمیدانم بر چه اساس میتوان مدعی شد که وحوش پیر که حالا آقای کلانتری آنها را دام مینامد، مانع سلامت جمعیت گونه هستند. این توجیهی است که به جرات میتوان گفت توسط شکارچیان ساخته و پرداخته شده چرا که شکارچیان به شکار افراد پیر یا اصطلاحا تروفه علاقه دارند و با شاخ یا دندان آنها رکورد میزنند. آنها برای آنکه شکار افراد مسن را موجه جلوه دهند این بهانه را میآورند و میگویند افراد پیر، بقای نسل گونه را به خطر میاندازد. در حالی که حقیقت، کاملا برعکس است. افراد پیر ژن برتر هستند که توانستهاند با چالشهای بقا در طبیعت سازگار شده و در جدال با سایر نرها برسر جفتگیری پیروز شوند و به سن بالا برسند.
در واقع قویترین ژن در هر گلهای از آن افراد پیر است و این راز بقاست. حالا آقایانی که خود را مسئول حفاظت از محیط زیست میدانند با تکرار کردن افسانههایی که شکارچیان بافتهاند سعی دارند افکار عمومی را قانع کنند که افراد پیر باید از زیستگاهها حذف شوند و جالب آنکه بر این توجیه، مهر علم و تخصص هم میزنند.
طی همین مدت اندک باید بگویم، صدور پروانههای شکار برای اتباع خارجی، تاثیر مخربی به جا گذاشته چرا که شکارچیان محلی و بومیان که سالهاست شکار چارپایان به عنوان تخلف به آنها القا شده حالا شاهد کشتار حیات وحش توسط شکارچیان خارجی در مناطقشان هستند. این سبب میشود به شکار غیرمجاز روی بیاورند
اینکه مدافعان شکار به سادگی میتوانند چنین افسانههایی را در پوشش علم و تخصص به سازمان حفاظت محیط زیست تزریق کنند نشان میدهد که سازمان حفاظت محیط زیست باید در مسیر تقویت بنیه کارشناسی و ارتقاء سطح علمی کارشناسان و البته استفاده از مدیرانی با رشته تحصیلی و تجربه کاری مرتبط با محیط طبیعی تلاش کرده و اهمیت گذراندن دورههای آموزشی کوتاه مدت در زمینه حفاظت و مدیریت حیات وحش در کشورهای اروپایی و آفریقایی را توسط آنها را در مدنظر قرار دهد.
مسئولان محیط زیست با ارجاع به توصیههای اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) مقوله ارزآوری و درآمدزایی برای جوامع محلی را توجیهی برای فروش پروانه شکار تروفه به اتباع خارجی میدانند. آیا درآمد حاصل از پروانههای شکار، که به صندوق ملی محیط زیست واریز میشود قرار است آن گونه که مسئولان میگویند از زیستگاههای کشور، برای حیات وحش بهشت موعود بسازد؟
در آنچه توصیه آییوسیان عنوان کردید به راحتی میتوانید پاسخ سوالتان را پیدا کنید. توصیهای که به نظر من مورد سوء استفاده قرار گرفته و آن گونه که هست منعکس نشده.
در متن دستورالعمل شکار تروفه که در سال ۲۰۱۲ توسط IUCN منتشر شده، شکار تروفه این گونه تعریف شده است: «نوعی استفاده از حیاتوحش است. اگر به درستی مدیریت شود ممکن است با ایجاد درآمد و انگیزههای اقتصادی بتواند به دستیابی اهداف حفاظتی و نیز معیشت محلی کمک کند. اما در صورت مدیریت ضعیف به دست آوردن آن منافع با شکست مواجه میشود.» تعریفی که ظاهرا مسئولان محیط زیست هم به تبعیت از شکارچیان آن طور که میخواهند تفسیرش میکنند و فراموش میکنند که موفقیت این روش مبتنی بر مدیریت صحیح مشروط شده و قید شده در صورت مدیریت صحیح، شاید موثر واقع شود.
دولت میتواند از صاحبان صنعت درصدی برای حفاظت از محیط زیست دریافت کند و یا صنعتگرانی را که برای محیط زیست هزینه میکنند مشمول تخفیف در مالیات یا کمکهای از این دست کند اما به جای مدیریت هدفمند سادهترین راه را انتخاب کردهاند: به حراج گذاشتن حیات وحشبخش دوم را هم که گویی مسئولان به طور کامل نادیده گرفتهاند. اینکه این برنامه در صورت مدیریت ضعیف با شکست مواجه خواهد شد. من از شما سوال میکنم. سازمان حفاظت محیط زیست تا کنون در کدامیک از برنامههای حفاظتی خود به ویژه در حوزه مدیریت حیات وحش با موفقیت مواجه شده؟ مهمترین و مشهورترین پروژه سازمان حفاظت محیط زیست در حوزه حیات وحش، پروژه حفاظت از یوزپلنگ است. پروژهای که بعد از سالها فعالیت و کسب اعتباراتی قابل توجه هنوز حتی توانایی تخمین جمعیت یوزپلنگ در زیستگاههای کشور را ندارد. دو یوزپلنگ را از زیستگاهشان با هدف زادآوری به پایتخت منتقل کرده که هزینهای قابل توجه برای نگهداری و تکثیر آنها صرف شده، اما حاصل چه بوده؟ چطور میتوان به دست سازمانی با کارنامهای ناموفق در حوزه حیات وحش، شمشیری دولبه سپرد که با کوچکترین اشتباهی ولو ناخواسته، صدماتی جبرانناپذیر برای حیات وحش بیجان کشور به بار خواهد آورد؟
طی همین مدت اندک باید بگویم، صدور پروانههای شکار برای اتباع خارجی، تاثیر مخربی به جا گذاشته چرا که شکارچیان محلی و بومیان که سالهاست شکار چارپایان به عنوان تخلف به آنها القا شده حالا شاهد کشتار حیات وحش توسط شکارچیان خارجی در مناطقشان هستند. این سبب میشود به شکار غیرمجاز روی بیاورند چرا که مسئولان محیط زیست این باور را به آنها القا کردهاند که سهم پولدار کباب است و سهم بیپول دود کباب.
اما مسئولان از ناکافی بودن بودجهای که برای حفاظت از زیستگاهها در اختیار دارند میگویند و معتقدند درآمد حاصل از فروش پروانههای شکار به اتباع خارجی صرف بهبود عملکرد حفاظتی از مناطق خواهد شد.
همانطور که پیشتر توضیح دادم، این در صورتی است که در زمینه مدیریت صحیح و کارآمد اعتمادسازی شده باشد و سابقه موفقیتآمیزی در عملکرد سازمان وجود داشته باشد تا بدانیم این مبالغ، بیکم و کاست صرف حفاظت از مناطق خواهد شد. اما به فرض که چنین باشد، با توجه به آنچه پیشتر گفتم، صدور این پروانهها که بدون در دست داشتن اطلاعات و آمار لازم از حیات وحش منطقه صادر شده به خودی خود تهدیدی برای جمعیت شکننده حیات وحش محسوب میشود. تهدیدی که مبالغ دریافتی از فروش پروانههای شکار، در برابر آن ارزشی ندارد.
اینکه مدافعان شکار به سادگی میتوانند چنین افسانههایی را در پوشش علم و تخصص به سازمان حفاظت محیط زیست تزریق کنند نشان میدهد که سازمان حفاظت محیط زیست باید در مسیر تقویت بنیه کارشناسی و استفاده از مدیرانی با رشته تحصیلی و تجربه کاری مرتبط با محیط طبیعی تلاش کند.به علاوه، چرا مسئولان لزوما میخواهند سادهترین و کمزحمتترین راه را برای درآمدزایی برای مناطق انتخاب کنند؟ در وهله اول، این دولت است که میبایست دلسوز محیط زیست باشد و اعتبار لازم را برای حفاظت از مناطق در اختیار سازمان حفاظت محیط زیست بگذارد. برای کسب درآمدهای جنبی هم، روشهای به مراتب مفیدتر و بیخطرتری وجود دارد.
دولت میتواند از صاحبان صنعت درصدی برای حفاظت از محیط زیست دریافت کند و یا صنعتگرانی را که برای محیط زیست هزینه میکنند مشمول تخفیف در مالیات یا کمکهای از این دست کند تا سرمایهداران به مشارکت در حفاظت تشویق شوند. در همین استان یزد که یک قطب صنعتگری است معادن بسیاری وجود دارد که برخی از صاحبان آنها برای مشارکت در حفاظت مشتاق هستند اما به جای مدیریت هدفمند در این زمینه و دعوت صنعتگران و سرمایهداران به مشارکت در حفاظت، که شیوهای پایدار و بیخطر و بیحاشیه است، سادهترین راه را انتخاب کردهاند: به حراج گذاشتن حیات وحش.
نظر شما