به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر مشروح جلسه هجدهم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیّتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ
حرمت توهین به مقدسات دیگران
بحث در بیان احکام بیان اظهاری بود. مورد سوم از موارد حرمت بیان اظهاری، تکلّم به چیزی است که مورد آزار و اذیت اتباع سایر ادیان و مذاهب میشود و آنها را علیه مسلمین یا شیعیان، وادار به عکسالعمل میکند. به عبارتی هر گفتاری که موجب آزار اتباع دیگر ادیان و مذاهب شود و به شکلی که آنها را وادار به عکسالعمل نظیر آن کاری که ما میکنیم و گاهی شدیدتر کند حرام است. مانند سبّ مقدسات آنها، شتم آنها، حتی اتهام به زنا و امثال این موارد و چیزهایی که از این قبیل است. ما مجاز نیستیم که این کارها را انجام دهیم تا منشأ شود آنها هم همین کار را نسبت به ما انجام دهند. روایات متعددی در این باب داریم؛ از جمله روایاتی که در این زمینه آمده این روایت است که سند آن هم بسیار قوی است یعنی سند صحیح کالقطعی دارد: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا أَیْسَرَ مَا رَضِیَ النَّاسُ بِهِ مِنْکُمْ کُفُّوا أَلْسِنَتَکُمْ عَنْهُمْ.» میفرماید: به همین مقداری که مردم از شما راضی شدهاند و همین روش شیعهگری را دارید آنها هم شمارا قبول کرده و شمارا تحمل میکنند اکتفا کنید و خود را به کاری که موجب مشقت و اسباب زحمت برای شیعیان شود دچار نکنید. شما میتوانید مردم را با یک شیوه آسانی از خود راضی کنید و آن این است که زبان خود را به بدی علیه آنها باز نکنید. «کُفُّوا أَلْسِنَتَکُمْ عَنْهُمْ» زبان خود را از آنها بازبدارید. «کفّوا» به شکل مطلق است یعنی هر نوع بدی، حال اهانت به مقدسات آنها باشد، اهانت به خود آنها و هرچیزی که خلاصه سخن بد نسبت به دیگران است را نکنید.
روایت دوم در همین باب و به همین شکل است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَفْتَرِی عَلَی الرَّجُلِ مِنْ جَاهِلِیَّةِ الْعَرَبِ قَالَ یُضْرَبُ حَدّاً قُلْتُ حَدّاً قَالَ نَعَمْ إِنَّ ذَلِکَ یَدْخُلُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم» فردی به یکی از سران جاهلیت عرب دروغی را میبندد و مثلاً میگوید که او زنا کرده است، حضرت فرمود باید او را حد بزنند. لابد حد قذف مقصود است. شخص با تعجب عرض کرد: آیا بر او حد جاری شود؟! حضرت فرمود: بله؛ «نَعَمْ إِنَّ ذَلِکَ یَدْخُلُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم». کسی به یکی از اعراب جاهلیت عرب از کسانی که قوم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودهاند -این روایت خیلی عجیبی است- برخی زنان پیامبر را در فضای عمومی متهم میکنند و کتاب مینویسند [این مصداق همین روایت است و باید بر آنها حد جاری شود]. معلوم است که مراد از جاهلیت عرب یعنی کسانی که قوم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودهاند، منتها از شخصیتهای جاهلیه آنها و شخصیتهای دوران جاهلی. حضرت میفرماید اگر کسی به آنها افترا ببندد و آنها را به زنا متهم کند باید حد بخورد. بعد مستمع تعجب میکند که آیا واقعاً باید به او حد وارد شود؟! حضرت فرمود: بله. به مجرد اینکه به یک کسی از قوم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم که حتی از عشیره دور حضرت بوده است و آن هم در دوران جاهلیت که شخص مشرک باشد چه برسد به کسی که زوجه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشد.
البته ممکن است که حکم عمومیت داشته باشد منتها از این روایت استفاده نمیشود و از این روایت که قرینه متصله است استفاده میکنیم که یعنی افرادی که به شکلی قوم و قبیله رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودهاند [نباید افترا زد]. روایت میفرماید که این افترایی که به او میزنید به شکلی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برمیگردد.
شرک خفی در میان مومنین
روایت سوم همین باب به این شکل است: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ عَنْ قَوْلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم إِنَّ الشِّرْکَ أَخْفَی مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَی صَفَاةٍ سَوْدَاءَ فِی لَیْلَةٍ ظَلْمَاءَ قَالَ کَانَ الْمُؤْمِنُونَ یَسُبُّونَ مَا یَعْبُدُ الْمُشْرِکُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ کَانَ الْمُشْرِکُونَ یَسُبُّونَ مَا یَعْبُدُ الْمُؤْمِنُونَ فَنَهَی اللَّهُ عَنْ سَبِّ آلِهَتِهِمْ لِکَیْ لَا یَسُبَّ الْکُفَّارُ إِلَهَ الْمُؤْمِنِینَ فَیَکُونَ الْمُؤْمِنُونَ قَدْ أَشْرَکُوا بِاللَّهِ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ فَقَالَ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ» عرض میکند اینکه که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود به چه معناست؟ که شرک خفیتر از راه رفتن مورچه در شب تاریک بر روی سنگ سیاه است. حضرت میفرماید: مؤمنان به اصنام مشرکین دشنام میدادند و در طرف مقابل کفار هم همین کار را میکردند. شاهد در این جملۀ آخر است؛ «فَیَکُونَ الْمُؤْمِنُونَ قَدْ أَشْرَکُوا بِاللَّهِ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ» اینکه دشمن را وادار کنید که به شما دشنام دهد، یعنی مقدسات ما را دشنام دهد این کار به شکلی مصداق شرک به الله است.
اگر بخواهیم اکتفا به مورد روایت کنیم که آنها خدای ما را سبّ میکردند این یعنی إعراض از این خدا به خدایان دیگر که به معنای شرک است. معنی سبّ خدای ما این است؛ یعنی از خدای ما اعراض میکنند و وقتی سبّ میکنند به شکلی نفی خدائیت خداست. نفی خدائیت خدای ما لازمهاش اثبات خدائیت خدای آنهاست و میشود «قَدْ أَشْرَکُوا بِاللَّهِ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ» شرک به آن چیزی که نمیدانیم. آنوقت همانطوری که برای خدا شریک دانستن شرک است [این کار هم شرک محسوب میشود.] شریک در طاعت هم مانند شریک در خلق است؛ یعنی اگر ما به کسانی که کفّار آنها را واجب الطاعة میدانند سبّ کنیم نتیجه آن این میشود که آنها هم کسانی را که ما واجب الطاعة میدانیم سبّ کنند. واجب الطاعة ندانستن اولیای ما از سوی آنها، حتی فقیه [را هم شامل میشود.] یعنی سبّ فقیه عادلی که مردم او را به عنوان ولی فقیه مطاع و نائب امام میدانند. آن کسی که دارای جامعیت شرایط نیابت از امام است هم به همین شکل است؛ به دلیل اینکه توحید در اطاعت خدا متوقف در توحید در اطاعت ائمه معصومین علیهم السلام است و توحید در امام معصوم علیه السلام هم متوقف بر توحید در اطاعت نائب امام در عصر غیبت است.
بههرحال روایت دیگری هم در این باب است که بسیار جامع بوده و مطالب متعددی در آن آمده است و در ضمن آن مطلبی است که مورد شاهد ماست، در این حدیث چنین آمده است: -این روایت دارای چند سند است-: «وَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ (تا به اینجا یک سند بود.) وَ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِی مَنْ یَنْتَحِلُ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ علیهم السلام فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَی اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ یَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآن وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ إِلَی أَنْ قَالَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ یَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا نَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَی اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.» یا جابر آیا کفایت میکند اینکه کسی بگوید ما شیعه شما هستیم و تنها به اینکه بگوید ما را دوست دارد؟ حضرت [ویژگیهای شیعیان را برمیشمارد]. شاهد این جمله است: «وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ» خیلی تأکید شده است که با مردم خوشگفتار باشد و آیه کریمه نیز «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» همین مطلب را میرساند؛ این آیه به صورت مطلق است و شامل کفّار هم میشود و گفته است که قولوا للناس حسنا و نه تنها مؤمنین و مسلمانان. یعنی ما حق نداریم در سخن گفتن با کفار هم با شتم و سبّ و دشنام و دروغ و تهمت و افترا صحبت کنیم و چنین حقی نداریم. حتی لعن هم به همین شکل است؛ لعنی که لعن مواجهه باشد فرق میکند، یعنی ما بخواهیم با آنها وارد صحبت شویم و در آن حال رؤسای آنها را لعن کنیم. قرآن کریم لعن کرده است و در حقیقت لعن یکی از آداب شرع است و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم افرادی را لعن میکرده است منتها این لعنها با لعن مقدسات دشمنان فرق میکرده است. مثلاً افراد منافق را لعن میکرده است.
مسئله لعن منافقین
ما یک بحثی داریم نسبت به مبتدعین و منافقینی که در درون جمع مؤمنین برای ایجاد فساد رخنه میکنند؛ خداوند در آن آیه کریمه میفرماید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً * مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً» این حکم دیگری است؛ یعنی اگر مبتدعی در داخل دین فسادی میکند یا منافقی از درون، جمع جامعه ایمانی را دچار اختلال میکند باید شناسایی و معرفی شود. این موضوع در همهوقت نیست؛ مثلاً اگر منافقی است که کاری نمیکند [نباید او را لعن کرد] اما اگر منافقی است که در جمع مؤمنین به تفرقهافکنی و شایعهپراکنی میپردازد باید با او مقابله کرد. «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ» آیه میفرماید: اگر دست از کار خود نکشند آنها را برای تو افشا میکنیم و دیگر آنها حق ماندن در مدینه را نخواهند داشت. این مطلبی است؛ حفظ کیان جامعه اسلامی، هم حفظ کیان خود جامعه و هم حفظ دین در جامعه به این شکل است. اگر ما آنها را لعن کنیم این یک نوع حمله و یک نوع دفاع است و این فرق میکند با اینکه مثلاً کافر در جای خود نشسته است و ما پدر او را لعن کنیم. این موضوع در اینجا توصیه نشده است.
ادامه روایت میفرماید: «إِلَی أَنْ قَالَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ یَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا نَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَی اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.» این روایت به شکل مفصل است که حتی با همین تفسیری که صاحب وسائل آورده است بازهم آن را مختصر کرده است. کسی از خدا طلب ندارد و کسی بر خدا حجتی ندارد. بههرحال مضمون این روایت در روایات ما زیاد آمده است. بنابراین یکی از موارد نهی شرعی و یکی از موارد حرمت بیان اظهاری زباندرازی کردن نسبت به غیر مؤمنین و غیر مسلمین است، نسبت به مقدسات آنها و نسبت به چیزی که برای آنها حرمت دارد و آن را دوست دارند اینکه ما بخواهیم با زبان به آنها حمله کنیم این مورد نهی واقع شده است.
نحوه مواجهه با اهل بدعت
البته هر چیزی استثنا دارد و یکی از موارد استثنا همین چیزی بود که بیان شد؛ یعنی در مقابل اهل بدعت به این شکل نیست و تأکید شده است که باید فساد اهل بدعت را اظهار کرد. وقتی کسی در دین بدعتی ایجاد میکند و مثلاً در وسط حوزه علمیه مطلبی را پخش میکند که دین را به انحراف بکشد و یا در بین اهل ایمان راه و روشی را بدعت بگذارد که این با راه و روش مسلک اهل دین مخالفت دارد [باید با او مقابله کرد.] او در حال بدعتگذاری است و این کار هجوم به اصل دین است، حال در این مقام باید طرف را معرفی کرد و گفت که این فردِ فاسد و بدعتگذاری است و مردم از او اجتناب کنند. همانطور که ائمه اطهار علیهم السلام و علمای ما هم همین کار را میکردند، مانند شلمغانی یا احمد بن هلال و مبتدعین از این دست؛ بااینکه آنها در ابتدا از شیعیان خالص بودهاند و تاجایی که معمولاً علمای ما روایت احمد بن هلال را قبول میکنند بااینکه بدعتگذاری کردهاند اما از سوی ائمه اطهار علیهم السلام نسبت به او لعن صادر شده است.
وصلی الله علی محمد و اله و سلم
نظر شما