به گزارش خبرنگار مهر، حجتالاسلام علیرضا پیروزمند، یکی از مهمترین چهرههای حوزوی در عرصه کاربردی کردن ایدههای فرهنگی اسلامی است. شاید بیش و پیش از همقطارانش به ضرورت تبیین عینی، انضمامی و کاربردی آموزههای اسلامی اندیشیده و در این مسیر تلاش کرده است. او عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم است و نظریاتش در جامعه فرهنگی – دینی ما محل توجه و اهمیت قابل توجهی است. با او از قشری جدید در جامعه مذهبی سخن گفتیم که با مصرف و تجمل همبستگی پیدا کرده است. حجتالاسلام پیروزمند در این خصوص معتقد است پذیرش ارزشهای بورژوایی و سرمایهدارانه و نفوذ و امتدادش در جامعه ما، سبک زندگی تجملخواهانه را به همه حوزهها بسط داده و قشر مذهبی و ارزشی ما هم از این بساط بینصیب نمانده است.
آقای پیروزمند، تا چند سال پیش وقتی میخواستیم مصرفگرایی، زندگی تجملی و لوکس و در اصطلاح سرمایهدارانه را نقد کنیم، باید سراغ طبقه و قشر خاصی از مردم میرفتیم که لااقل در ظاهر کمترین نسبتها را با آرمانهای دینی و انقلابی داشتند؛ مثلا باید سراغ برخی از لیبرالها و محافظهکارها و غربگراها و... میرفتیم؛ کسانی که در فضاهای بالای شهری و بورژوایی رشد کرده و زندگی میکردند. ولی فراگیری روند مصرفگرایی به جایی رسیده که الآن خیلی از اقشاری که بهاصطلاح خود را انقلابی و ارزشی و هیئتی و... مینامند دچار این شکل از سبک زندگی مصرفی و تجملی شدهاند. بسیاری از جامعهشناسان و منتقدان این جریان، این قشرهای نوپدید اصطلاحاً ارزشی را به طعنه باعنوان «بورژواهای مسلمان یا انقلابی» میخوانند. تا این حد با ظهور این قشر موافقید و فکر میکنید خاستگاه آن کجاست؟
بهطور نسبی این نکته را قبول دارم که دامنه دنیاگرایی و الگوهای غلط زندگی مادی و مصرفی دارد فراگیرتر میشود و قشر مذهبی جامعه ما را هم تحت تأثیر خود قرار میدهد. بهتدریج داریم مبتلای به این ماجرا میشویم. ولی اینکه موج فرهنگ و تمدن غربی توانسته بر جامعه انقلابی فائق آید و کاملاً آن را زمینگیر کرده باشد را معتقد نیستم و فکر میکنم جامعه انقلابی و مذهبی همچنان از ظرفیتهای اصیلی برخوردار است که قدرت فائق آمدن و غلبه بر شرایطی که از آن یاد میکنید را دارد.
برای روشن شدن این قضیه، باید ببینیم عامل این مسئله چیست و چه چیزی باعث شده این فراگیری بهطور نسبی و تدریجی اتفاق بیفتد. به نظر من مهمترین عامل این پدیده تبعیت و نهادینه شدن نسبی الگوهای توسعه غربی در جامعه ما است.
این الگوهای توسعه مبتنی بر یک سبک زندگی غربی و مادی شکل گرفتند و وقتی ما به آن عقبه توجه نمیکنیم و مثلاً میآییم در اقتصاد بحث «اقتصاد بازار آزاد» را مطرح میکنیم، در سیاست بحث دموکراسی لیبرالی را، و نه مردمسالاری را دامن میزنیم، همچنین در فرهنگ بحث «لیبرالیسم، تکثرگرایی و سکولاریسم فرهنگی» را طرح میکنیم و... نتیجه چیزی جز همین شرایط نمیشود. از سوی دیگر وقتی میآییم مسئولیت حاکمیت و دولت را در هدایت و سرپرستی مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تضعیف میکنیم و بهعنوان اینکه باید کارها را به مردم واگذار کرد مدیریت بسیاری از مسائل را رها میکنیم چه اتفاقی غیر از این را انتظار دارید؟ بدتر از همه اینها وقتی این رفتارها و وادادگیها، تبدیل به برنامه اصلی اقتصاد پایه کشور میشود و «پول» و انباشت سرمایه در سراسر اقتصاد ما نقش تعیینکننده پیدا میکند و حتی این نوع از اقتصاد نسبت به فرهنگ و مسائل اجتماعی اولویت و تعیینکنندگی پیدا میکند، میشود همین شرایطی که امروز شاهد آن هستیم.
مجموعه اینها باعث میشود که حرص و حسد سازمانیافته و اجتماعی در جامعه نهادینه شود و جو دنیاخواهی به طور فزایندهای موج بردارد و احساس نارضایتی و فقر فراگیر در جامعه القاء شود. ممکن است فرد در یک تعریف طبیعی مایحتاج زندگی خودش را داشته باشد و بتواند زندگی معمول و در شأن خودش را داشته باشد، ولی وقتی به دلایل مختلف تحریک به مصرفگرایی و برخورداری سطح بالاتر در جامعه اتفاق میافتد، مردم احساس نیاز بیشتر و در بسیاری شرایط کاذبی میکنند و در عین حال میبینند که امکان ارضای آن نیاز بالاتر در آنها وجود ندارد. در این وضعیت به خاطر اینکه از حیثیت خود دفاع کرده و ثابت کنند از بقیه جامعه عقب نیستند، به این مصرفزدگی و تجملگرایی کشانده میشوند و به رفتارهای ناهنجاری دست میزنند تا به هر قیمتی فاصله طبقاتی خود را با دیگران پر کنند و وقتی هم نمیتوانند این کار را انجام دهند، احساس تبعیض و نابرابریها ممکن است حتی به شورشهای اجتماعی و اعتراضها منجر شود.
بنابراین به نظر من باید ابتدا این مسئله بنیادین را علاج کنیم که البته علاج کردن این مسائل هم نیاز به عقبههایی دارد که باید در جای خود در مورد آنها بحثهای مفصل صورت گیرد.
به نظرم کار رسانههای انقلابی میتواند این باشد که مفسدین و سوءاستفادهگران را رسوا کنند و زمینه و عرصه را برای جولان آنها تنگ کنند. همچنین باید فضای امنیت روانی را برای این سوء استفادهگران از بین ببرند و به طور کلی رسالت انقلابی خود را انجام دهند.
وقتی چنین فاصله طبقاتیای ایجاد میشود و بویژه مردم این فاصله را بین خود و کسانی میبینند که بین آنها و آرمانها و ارزشهای اسلامی و انقلابی ولو از نظر ظاهری پیوندهایی برقرار است، این احتمال قوت مییابد که تفسیرهایی مبنی بر فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی و حتی بدتر از آن سست بودن بسیاری از پایههای ارزشی را بپذیرند و نسبت به همه آنچه که اساس ارزشهای انقلاب اسلامی را تشکیل میداد بیاعتنا و مظنون شوند. به عبارت دیگر مردم این وجه از منفعتطلبی و مصرفگرایی لذتجویانه و به قول شما دنیاطلبی را به کلیت جمهوری اسلامی حمل میکنند و همه را منفعتطلب و رانتخوار و فاسد و... تلقی میکنند. در این شرایط تکلیف چیست؟ یعنی به جز نقد آن قشر مذکور که عامل چنین شرایطی هستند، چه حرف قابل دفاعی میتوان در این خصوص زد؟
فکر میکنم در این خصوص جو ابهامآلود، مشوش و شایعهافکنی در مجموعه رسانههای ما پدید آمده و دارد به این مسئله دامن میزند. به این معنا که حتماً یک اقلیتی از مسئولان و فرزندانشان اعوجاجات اقتصادی یا حتی غیراقتصادی داشتند و سواستفادههایی وجود داشته که اینها شدیدا آسیبزا بوده است؛ اما نکتهای که قضیه را ابهامآلود کرده است، این است که اولاً چه آمار مشخص، متقن و قابل استنادی وجود دارد که نشان دهد اینها چند درصد از آن قشر مورد اتهام را تشکیل میدهند؟ و ثانیاً چند درصد از فسادهای اقتصادی یا غیراقتصادی متوجه این درصدی است که هنوز مجهول است؟ و چند درصدش متوجه افرادی است که در جامعه سوءاستفادههایی که کردهاند از بیتالمال و فرصتها و... و ارتباطی هم با آن قشر مورد اتهام ندارند؟
اگر بخواهیم به نحو عینیتر بحث کنیم و به شرایط حاضر نزدیکتر شویم، خوب است جریانهای اقتصادی دوران حاضر را در نظر بگیریم. این اتفاقاتی که اخیرا و در یکی دو ماه اخیر در اقتصاد و بازار در زمینههای ارز و سکه و خودرو و... افتاده است، حتماً یک بخشی از آن ناشی از سوء مدیریت و حتی سوءاستفاده افرادی در نهاد مدیریت جامعه است (منظور مسئولان و ذینفوذانی هستند). ما باید حتماً و شدیداً با آنها برخورد قانونی و جدی داشته باشیم. اما سوال این است که آیا بدنه فعالان اقتصادی کشور عاری از فرهنگ طمع، حرص و سودآوری حداکثری است؟ و آیا این عامل اصلیای نیست که دارد به اقتصاد ما لطمه میزند؟ به عبارتی امروزه هر کسی که جو و فضا را آلوده میبیند، احساس میکند که صرفاً بر اساس منافع شخصیاش بای جیب خودش را پُرتر کند، ولو اینکه اقتصاد کشور آشفته شود، اقتصاد ملی لطمه ببیند، ارزش پول ملی کاهش پیدا کند و... . خب کلیت این موضوع خلاف اخلاق اقتصادی و اسلامی و انسانی است و ما باید این کلیت را در نظر بگیریم.
به نظر من ما در فرهنگ اقتصادی مشکلاتی داریم؛ در وضعیتی که مثلاً میبینیم کشور کمبود ارز دارد، به جای اینکه همه بسیج شوند، چه مردم اعم از خانم خانهدار و کاسب و تاجر و... و چه دولت در همه ابعادش، همه بسیج شوند که مصارف ارزی را به حداقل برسانند، متاسفانه میبینیم که همه به نوعی تلاش میکنند تا ارز کشور را بیشتر به خودشان اختصاص دهند و آن را از کشور خارج کنند و... . این مسئله به نظر من خیلی فراتر از این است که ۴ نفر مسئول یا فرزندان مسئولان دارند سوءاستفاده میکنند، البته آن هم نباید باشد و باید با آن برخورد جدی شود، ضمن اینکه هم باید اعلام عمومی شود و هم از آن پیشگیری صورت گیرد.
بنابراین به نظر من هر کسی که میگوید «همه دارند میخورند و میبرند»، باید بلافاصله تریبون را جلوی او گذاشت و از او پرسید به چه استنادی این حرف را میزنید؟ با اینکه «دیگران» میگویند، نمیشود حیثیت یک کشور و نظام را به باد داد. با ۴ خبر اختلاس و دزدی نباید حیثیت نظام را زیر سؤال برد و نظام را به ناکارآمدی متهم کرد؛ باز تاکید میکنم آن اختلاسها و دزدیها و رانتخواریها نباید باشد و باید با آنها برخود جدی شود و مردم هم امروز از تأخیر در همین برخوردها شدیداً رنجیده هستند.
ما قافیه را از آنجا باختیم که به آن پاردایم و الگوی سرمایهدارانه تن دادیم و باید این را علاج کنیم. باید توجه داشته باشیم که قدرت، ثروت یا جایگاه علمی انسان برای بهرهبرداری شخصی و صنفی نیست که بخواهیم برای این نوع بهرهبرداری، اختلاف سطح خود با دیگران را به رخ آنها بکشم
در این بین به نظرم کار رسانههای انقلابی میتواند این باشد که مفسدین و سوءاستفادهگران را رسوا کنند و زمینه و عرصه را برای جولان آنها تنگ کنند. همچنین باید فضای امنیت روانی را برای این سوء استفادهگران از بین ببرند و به طور کلی رسالت انقلابی خود را انجام دهند. اما باید توجه داشت که در این مورد نمیتوان بدون مرز و محابا و بدون مطالعه تیغ را هر جایی گذاشت و برید. چون ممکن است گاه تیغ را در جایی که نباید ببرد بگذارد و بافتهای سالم را هم جزء بافتهای فاسد محسوب کند و این بدن از کارایی بیفتد و جامعه دچار یأس و ناامیدی شود. بنابراین اولاً باید محاسبه شود چه کسی؟ چقدر؟ کجا؟ و به چه استنادی داریم حرف میزنیم؟ نباید همه کسانی را که در دل آن قشر مذهبی و ارزشی و غیره قرار میگیرند به عنوان سوء استفادهگر و رانتخوار و... شمرد.
اما از سوی دیگر به نظر من کار ریشهای همان است که پیشتر در عرایضم مطرح کردم؛ باید دید ریشه مسئله کجاست و چرا افرادی که ظاهرالصلاح هستند و سابقه انقلابی و تدین هم دارند، احیاناً مبتلا به مصرفگرایی و تجملطلبی میشوند و آسیب میبینند و آسیب میزنند. این همان موضوعی است که قبلا عرض کردم؛ اینکه الگوهای توسعه ما و در پس آن نظام کارشناسی، و در پس این کمکاری حوزههای علمیه و دانشگاهها و... ما را در یک زنجیره ناپیدا قرار داده و بستر این سبکهای زندگی، دنیاطلبیها و مصرفگراییها و تجملخواهیها را فراهم کرده و هیچکس هم حق ندارد و نباید خودش را کنار بکشد و بگوید ۴ تا مسئول، ۴ تا مدیر، ۴ تا آقازاده دارند خراب میکنند و اگر اینها را بگیریم و ببندیم مسئله کاملا حل میشود! البته که باید آن ۴ مدیر و مسئول و آقازاده سوءاستفادهگر و رانتخوار و... را بگیریم و ببندیم و نگذاریم مفسد و سارق بیتالمال احساس امنیت کنند، ولی با همه این اقدامات، باید زمینهها و بسترهایش را هم بشناسیم و کنترل کنیم.
برگردیم به جنبههای روانشناختی و جامعهشناختی مصرفگرایی در قشری که از ابتدا در این مصاحبه قرار بود مورد تاکیدمان باشد؛ به نظر میرسد این مصرفگرایی در این قشر عجیب و غریب، نوعی از مصرف تظاهری به همان معنایی است که «توریستین وبلن» در «نظریه طبقه تنآسا» مطرح میکند. به اعتباری میتوان آن روحیه تبدیل شدن به یک طبقه انگشتنما را در این قشر تشخیص داد. درک حقیر این است که امروزه در وضعیتهای متعدد و از جنبههای مختلف، دولت و نهادهای حاکمیتی، جامعه انقلابی و مومن و حزبالهی و... واجد یک میل جدید شدهاند؛ همه در یک فرایند نمایشی میخواهند «زیبا» و «خوشگل» و از این نظر «متمایز» به نظر برسند. جنبههای مختلف این میل را ما در محصولات رسانهای و فرهنگی، در شیوههای برگزاری جلسات و همایشها و بزرگداشتها و بسیاری از دورهمیهای این اقشار میبینیم. به نظر میرسد بسیاری از بریز و بپاشها و مصرف نمادهای زیبا و لوکس و بهروز بودن و همراه شدن با جریان پر زرق و برقی که پیشتر در قشر و طبقه مقابل این جریان دیده میشد، در این اقشار هم به خوبی قابل تشخیص است که از جهاتی واقعا عجیب است. در شکلهای عجیبتر این قضیه حتی ما این نوع از مصرف تظاهری را در درون مراسم و مناسکهای دینی و هیئات مذهبی هم میبینیم. امروزه کم نیستند هئیتهای مذهبیای که دچار تجملطلبی مصرفی و برندگراییهای تظاهری از رهگذر مصرف برجستهترین مارکهای اکو و باند و میکروفن و غیره هستند و جالب اینکه در این مصرفگرایی با همدیگر رقابت هم میکنند. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
البته من روی میزان موارد و مصادیقی که فرمودید شاید کاملاً با شما همنظر نباشم، بهخصوص در بحث هیئات و مناسبات مذهبی که اتفاق میافتد. ولی میخواهم بگویم این مسئله امتداد همان فرهنگ سرمایهداری و نظام اقتصاد کاپیتالیستی در جامعه است. چون در آن نظام سرمایهداری تحرک بر مبنای اختلاف طبقاتی اتفاق میافتد و انگیزه فعالیتها بر اساس ایجاد اختلاف سطح در برخورداری است.
شما وقتی میخواهید به کلاس و سطح بالاتر بروید، گفته میشود اینقدر از تلاش را انجام دهید و این میزان از رشد را داشته باشید. در یک نظام سرمایهدارانه این انگیزه برای نیل به سطح بالاتر بر مبنای اختلاف طبقاتی صورت میگیرد؛ یعنی در تبرجبخشی و تجملخواهی اجرایی میشود. این مسئله تبرج و تجمل و جمالخواهی به آن معنای نکوهیده و ناپسندی که شما میفرمایید که واجد عناصر نمایشی و خودنمایی هم هست، جزء ذات این فرهنگ سرمایهدارانه است. در این معنا و در آن فرهنگ، این نوع از تجملخواهی و زیباجلوهکردن و تمایزجویی دیگر یک عامل بد و ناهنجار شناخته نمیشود، بلکه میگویند این یک تشریفات طبقهبندی شده و کاملا طبیعی است. این فرهنگ میگوید اگر این سطح از سواد، مسئولیت، اقتصاد و ثروت را دارید حق دارید، اینقدر تشریفات داشته باشید و این را هم عامل تحرک اقتصادی و اجتماعی قلمداد میکند.
باید دید ریشه مسئله کجاست و چرا افرادی که ظاهرالصلاح هستند و سابقه انقلابی و تدین هم دارند، مبتلا به مصرفگرایی و تجملطلبی میشوند. الگوهای توسعه ما و در پس آن نظام کارشناسی، و در پس این کمکاری حوزههای علمیه و دانشگاهها و... ما را در یک زنجیره ناپیدا قرار داده و بستر این سبکهای زندگی، دنیاطلبیها و مصرفگراییها و تجملخواهیها را فراهم کرده
اینکه میفرمایید این در جامعه ما آمده، به خاطر این است که وقتی آن فرهنگ میآید - حالا به هر میزانی باشد که ممکن است شدت و ضعف داشته باشد - منِ آخوند، فلانیِ تاجر و مدیر و... احساس میکنیم که وقتی بخواهیم در صنف خود دیده شویم و روی ما حساب کنند و برایمان اعتبار قائل شوند، باید آن تشریفات و تجملات را داشته باشیم و راهی غیر از این وجود ندارد. یعنی میگویند اگر این مبلمان آنچنانی را نداشته باشد، دفتر کارش از فلان تشریفات برخوردار نباشد و... دیگر پیش همصنفهایش برای او اعتباری قائل نمیشوند. چون وقتی آن رقیب یا همصنفی و... از در وارد میشود و دم و دستگاه و تشریفات او را میبیند، میفهمند که او پشتوانه خیلی محکمی دارد و اعتنا و اعتبار بیشتری برایش قائل میشوند.
همین مسئله در سیاسیون و بقیه اصناف هم ممکن است اتفاق بیفتد. به همین دلیل ما قافیه را از آنجا باختیم که به آن پاردایم و الگوی سرمایهدارانه تن دادیم و باید این را علاج کنیم. باید توجه داشته باشیم که قدرت، ثروت یا جایگاه علمی انسان برای بهرهبرداری شخصی و صنفی نیست که بخواهیم برای این نوع بهرهبرداری، اختلاف سطح خود با دیگران را به رخ آنها بکشم، بلکه آن قدرت و ثروت و جایگاه علمی و... برای ایجاد یک تحرک اجتماعی در اجرایی کردن عدالت و قسط، تحقق جریان ولایت الهی در جامعه، جهانیسازی ارزشهای اسلامی و پیش بردن تمدن اسلامی است.
اگر این خودآگاهی در ما ایجاد شود، آنوقت این فرهنگ غلبه پیدا میکند که بر مبنای ان امیرالمؤمنین(ع) در وصف «صعصعه بن صوحان» فرمودند که «این صحابی خاص من، صحابیای بود که بیشترین سود را میرساند و کمترین هزینه را داشت». فرهنگ اسلامی این است که سودرسانی حداکثری و هزینه حداقلی داشته باشید. ولی وقتی در جامعه خودمان به فرهنگ سرمایهداری مبتلا میشویم، هزینه ما حداکثری و سودرسانی ما حداقلی میشود و این اشتباه در انتخاب مسیر است که باید اصلاحش کنیم.
نظر شما