به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه دوازدهم از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است.
ما در مورد فواید وجودی امام صحبت می کردیم که دو فائده را گفتیم و امروز هم یکی دیگر را بیان می کنیم. اما فوائد وجود امام تنها این سه نیست.
در قرآن برای آفرینش انسان سه هدف بیان شده است از جمله هدف ابتدایی، هدف میانی و هدف غایی.
سوره ذاریات آیه ۵۶ می فرماید «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» یعنی من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند.
مراد از پرستش فقط آن عبادت های شکلی از جمله نماز و روزه نیست. پرستش یعنی ما در تمام لحظات زندگی متصل به حضرت حق باشیم.
اما چگور می توان به پرستش خدا رسید و بنده خدا بود؟ امام رضا می فرماید «اول عبادة الله معرفته» یعنی آغاز و اساس بندگی خداوند، شناخت اوست. اگر کسی بخواهد خدا را بپرستد باید او را بشناسد.
اینجا دو بحث مطرح می شود و ما هم درصدد بیان هر دو بحث نیستیم.
ما باید خدا را به چه چیزی بشناسیم؟ ما چگونه به معرفت الله می رسیم؟ امام صادق فرمودند «إنَّ أَفْضَلَ الْفَرَآئِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَی الإنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ» یعنی با فضیلتترین واجبات و واجبترین فرائض بر انسان معرفت پروردگار میباشد اول اینکه این معرفت باید به چه چیزی باشد و دوم اینکه به چه شکلی باشد؟
اگر بخواهیم هدف خلقت را استیفا بکنیم باید به مقام عبودیت برسیم و اگر بخواهیم به مقام عبودیت برسیم باید به مقام شناخت برسیم.
پس دو سوال مطرح است که خدا را به چه چیزی بشناسیم و دوم اینکه خدا را چگونه بشناسیم.
امام باقر می فرماید «إِنَّمَا یَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ یَعْرِفُ اللَّهَ» یعنی همانا(این است و جز این نیست) به پرستش خدا می رسد کسی که خدا را بشناسد.
ما یک حوزه اعتقاد داریم و یک حوزه رفتار. ما می دانیم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. چرا در مقام ارتکاب سست عمل می کنیم؟ ما که می دانیم غیبت بد است چرا غیبت می کنیم؟ معدود افرادی هستند که کنش رفتاری را ندارند. پس چرا عمل نمی کنیم؟ دلیل این است که اگر کسی بخواهد درست عمل کند باید حوزه اعتقاد و باورش درست شود. اگر حوزه باور ما به حد ایمان نرسد ما در حوزه عمل آدم های ضعیفی هستیم. اعتقادات مقدم بر همه چیز است.
اولین گام دانش است و بعد تبدیل کردن آن به بینش است و بعد عمل است. بنابراین دنبال ذکر نگردید چون ذکر عمل است.
ما در تبدیل دانش به بینش مبدلاتی داریم. اولین عامل برای ایجاد ایمان صبر است. یقین، رضا، تسلیم، توکل و تفویض مراحل بعدی است. صبر یک حرکت است نه یک انفعال. لذا باید یک حرکتی انجام دهیم. در در روایت داریم که «الصبر رأس الایمان» صبر سر ایمان است. بنابراین اگر بخواهیم در عمل آدم های موفقی باشیم باید در حوزه اعتقادات دانش خود را تبدیل به بینش کرده باشیم.
امام باقر به ابوحمزه می فرماید «إِنَّمَا یَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ یَعْرِفُ اللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لَا یَعْرِفُ اللَّهَ فَإِنَّمَا یَعْبُدُهُ هَکَذَا ضَلَالًا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ تَصْدِیقُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ ص وَ مُوَالاةُ عَلِیٍّ ع وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَی ع وَ الْبَرَاءَةُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»
یعنی ابی حمزه گوید: امام باقر (ع) به من فرمود: همانا کسی خدا را می پرستد که خدا را بشناسد ولی کسی که خدا را نمی شناسد او را همین طور که ملاحظه میکنی به گمراهی میپرستد، عرض کردم: قربانت، معرفت خدا چیست؟ فرمود: تصدیق خدای عز و جل و تصدیق رسول خدا (ص) و دوستداران علی (ع) و پیروی از او و از امامان بر حق و بیزاری جستن به خدا از دشمن آنها، همچنین شناخته میشود خدای عز و جل.
امام محدوده معرفت را بیان می کند که تصویق خدا و رسول اکرم، سرپرستی امیرالمومنین و امامان پس از آن و برائت از دشمنان آنها.
اما چگونه به این معرفت برسیم؟
امام حسین(ع) می فرمایند «اَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ» یعنی ای مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند. پس در آن هنگام که او را شناختند، بندگی او را خواهند کرد. و آن هنگام که او را بندگی کردند، با عبادت او از عبادت غیر او بینیاز میگردند.
«فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اَللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ.» یعنی شخصی پرسید: «ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟» ایشان فرمودند: معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را که اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد.
بنابراین راه رسیدن، همین مسئله شناخت امام است. پس فائده امام این است. اگر امام همچنین منصبی دارد که الهی است و چنین فوائدی دارد، ضرورت است که پژوهش کنیم که این امام کیست.
یکی از مباحثی که در رابطه امامت بیان می شود بحث امام عصر(عج) است. هر چه که بخواهد برای ما مقدر شود به واسطه امام عصر محقق خواهد شد. اگر بخواهیم سوره قدر را شرح دهیم نزول ملائکه بر امام معصوم خواهد بود.
سوالی مطرح است که می گوید ما در زندگی خود گرفتاریم و دشمنی داریم که ما را به سوی گناه سوق می دهد، ما چطور می توانیم خود را در دامان اهل بیت قرار دهیم که از وسوسه شیطان در امان باشیم.
کسی خدمت امام صادق آمد و عرض کرد ما به خاطر انتساب مان به شما که به ما می گویند جعفری، به ما ناسزا می گویند، او توقع داشت امام دلجویی کند اما حضرت فرمودند مگر شما به ما منتسب هستید؟
اگر بخواهیم پاسخ سوال مطرح شده را بدهیم این است که اگر ما بتوانیم علائم انتساب خود به امام صادق(ع) را بیابیم، از شیطان در امان خواهیم بود.
مراتب ارادت به اهل بیت به سه بحش تقسیم می شود. عده ای هستند از ارادتمندان ائمه که به آنها موالیان می گویند یعنی کسانی هستند که ارادت دارند ولی تابع نیستند. شافعی ها تابع اهل بیت نیستند ولی به اهل بیت ارادت دارند.
مرحله دوم از ارادتمندان محبین هستند و مرحله سوم شیعیان اند.
روایتی که عرض می کنم در عیون اخبار رضا آمده است. عده ای از ایران خدمت امام رضا(ع) رسیدند. وقتی آنها خود را شیعیان آن حضرت معرفی کردند، حضرت فرمودند من شما را نمی شناسم. روایت می فرماید ۶۰ بار به در خانه آن حضرت رفتند. بار آخر وقتی به در خانه حضرت رفتند گفتند که ما از محبین شما هستیم. حضرت تاملی کردند و آنها را راه دادند و در آغوش گرفتند و از انها پذیرایی کردند.
یکی از افراد سوال کرد که آقا ما همان کسانی هستیم که دفعات قبل هم مراجعه کردیم چطور دفعات قبل ما را راه ندادید و با عتاب برخورد کردید؟
حضرت فرمود چون شما در دفعات قبل ادعایی می کردید که در این ادعا دروغگو بودید. شما می گفتید ما شیعیان شما هستیم. من هر چه در ضمیر شما نگاه کردم و هر چه در ظاهر شما نگاه کردم دیدم شما علامتی از تشیع ندارید.
ما کتابی به نام «خصائل الشیعه» از شیخ صدوق داریم. اگر ما به حضرات به عنوان شیعه یا محب عرض ارادت بکنیم هر کدام خصائصی دارد. فکر می کنم که اگر شما شیعه یا محب امام باشیم از آن بلیه ای که در سوالی که عرض کردم وجود داشت، نجات خواهیم یافت. اینکه علامت شیعه و علامت محب هر کدام چیست یک بحث مجزایی را می طلبد.
نظر شما