به گزارش خبرگزاری مهر، قرنهاست که انسان مدرن، که در آغاز در غرب خانه داشت و سپس بتدریج در دیگر قارهها دامن گسترد، به نام ترقى، پیشرفت مادى، توسعه اقتصادى و دیگر خدایان و آرمانهاى دروغین قرن نوزدهم، به تخریب این سیاره پرداخت. اکنون او مىبیند که چگونه این روند، نه تنها او را به لحاظ درونى و معنوى فروکاسته،بلکه حتى تنفس همین هوایى را نیز که ادامه زندگى بر روى زمین منوط به آن است، برایش دشوار ساخته است.
به بیانى استعارى، انسان مدرن که براى به دست آوردن زمین، از آسمان روى گرداند، اکنون زمین را هم دقیقا به دلیل نداشتن آسمان، از دست مىدهد و این حکم شگفت انگیز تاریخ درباره اوست.
بسیاری از سنتگرایان از اواخر قرن بیستم از حاد شدن بحران موجود در طبیعت توجه جهانیان را به بحرانی که در پیش بود مطلع کردند. آنها با نگاهی جامع به مقام طبیعت در ادیان گوناگون و از جمله ادیان ابراهیمی، بشر امروزی را به خاطر بی اعتنایی وی به مقام قدسی طبیعت و هتک حرمت آن شدیدا به باد انتقاد گرفتند.
سنتگرایان در تبیین روایتهای خود از طبیعت به یک نگرش بنیادی معتقدند و آن اینکه طبیعت می بایست مورد بازشناسی قرار گیرد. چرا که پس از چندین قرن افول فزاینده اهمیت معنوی و دینی طبیعت در غرب و غفلت محافل فکری مهم مسیحیت از نظام طبیعت، طی دو سه دهه اخیر بسیاری از متکلمین مسیحی بسیار به طبیعت علاقمند شده اند.
متاسفانه تنها عواقب فاجعه بار بحران محیط زیست و تهدید کل بافت حیات موجب شده است که توجه تفکر دینی در غرب عمیقا به اهمیت دینی نظام طبیعت و ضرورت احیاء الهیاتی که به مسئله آفرینش و رستگاری بشر بپردازد جلب شود. در رویارویی با این چالش شیوه های مختلفی اتخاذ شده است برخی درصدد رجعت به ریشه های سنتی مسیحیت بر آمده اند و برخی دیگر به شرق و ادیان هند و خاور دور روی کرده اند.
دسته دیگری نیز به جستجوی ادیان شامانی به ویژه در قاره آمریکا پرداخته اند. بسیاری نیز کوشش کرده اند که برای خلق نگرش دینی جدیدی که بیشتر پاسخگوی نیازهای محیط زیست باشد مسیحیت و از جمله بعضی از اساسی ترین اعتقادات و مظاهر آن را متحول سازند. در غرب دین یهود نیز با اینکه هرگز تمایل به زیر پاگذاشتن بسیاری از اعتقادات و تاریخ دینی خود نشان نداده، لیکن به چلش بحران محیط زیست بیشتر به صورتی مشابه مسیحیت پاسخ داده است.
سنتگرایان بحران محیط زیست را چالش بزرگی در مقابل همه ادیان می دانند. این چالش موقعیت ویژه ای برای همه ادیان ایجاد کرده است تا بتوانند یکبار دیگر از نو به اظهار نظر درباره نظام طبیعت که از زمان پیدایش علوم جدید رو به افول گذاشته است بپردازند.
این چالش در عین حال مسئولیت تبیین ماهیت قدسی آفرینش را رویارویی این ادیان قرار داده است تا بدام خطایی که امروز شاخص برخی از واکنشهای محافل مسیحی است نیفتند و نجات زمین را مشروط بر امید دستیابی به آسمان نکنند.
گویی که پس از انهدام بخش اعظم کرده زمین می توان با فراموش کردن عاقبت نهایی بشر و حتی ملکوت خداوند آنچه را که باقی مانده نجات داد ملکوتی که باید عرش معنوی زمین باشد و پیوند با آن موجب هماهنگی و آرامش گردد. آنچه ضروری است در درجه نخستاستقرار و تحکیم مجدد حقیقت متافیزیکی آسمان و زمین و سپس ارائه نگرشی قدسی است که قداست زمین را در رابطه با عالم ملکوت و نهایتا با اصل الهی میسر می سازد. همچنین باید برخورد اخلاقی با همه مخلوقات طبیعت بر مینای شناخت هماهنگ با واقعیت عینی اتخاذ شود، شناختی که در نهایت خود علمی قدسی است.
مطالعه و بررسی ادراک دینی طبیعت فراتر از مرزهای گوناگون در عین حال امکان غنی تر ساختن متقابل ادیان را فراهم می سازد، یا این امکان را فراهم می آورد که برخی از ادیان از طریق تماس با یک سنت زنده دیگر جنبه هایی از میراث فراموش شده شان را بیاد آورند.
نظر شما