خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی: اولین نمایشگاه انفرادی نقاشیهای تهمینه میلانی با عنوان «فیلمهایی که نساختم» روز جمعه ۱۶ شهریورماه در گالری ایوان افتتاح شد. ازدحام مردم برای سلفی گرفتن با این کارگردان سینما یکی از چشمگیرترین صحنههایی بود که در روز شلوغ گالری ایوان مشهود بود و جمعیت از ساعت ۱۶ و یک ساعت قبل از افتتاحیه رسمی در این گالری حاضر شده بودند و تا ساعتها این گالری مملو از جمعیت بود.
در مقابل این حضور، چند هنرمند جوان مقابل در ورودی گالری ایوان ایستاده بودند و تعدادی از کارهای هنری استادان شاخص تجسمی (از جمله محسن وزیری مقدم و بهمن محصص) را در دست داشتند و از مردم سوال میکردند آیا هنرمندان خالق این آثار را میشناسند یا خیر و قصدشان از این حرکت اعتراضی نمایش هنر واقعی به مردم بود و معتقد بودند که مردم باید به تماشای هنر واقعی بروند.
این اعتراض ها که از همان زمان افتتاح نمایشگاه رقم خورد متمرکز بر این بود که چرا افرادی که در حوزه ای دارای شهرت و طرفدار هستند تنها به واسطه آن شهرت به خود اجازه ورود به عرصه هنری دیگری را داده و بدون داشتن پشتوانه هنری مثلا دست به خلق نقاشی می زنند. این حاشیه ها و اعتراض ها به همان روز ختم نشد بلکه این آغاز ماجرا بود و کارشناسان هنری از فردای آن روز ناظر به کیفیت نقاشی ها برگزاری چنین نمایشگاه و قیمت های تابلوها را به نقد کشیدند. هنوز این نقدها پاسخ داده نشده بود که به یکباره مشخص نیست تعدادی از این آثار کپی نقاشی های یک هنرمند خارجی است!
کپیبرداری میلانی از آثار دو هنرمند؟
در این میان عدهای از فعالان هنرهای تجسمی معتقدند اگر گالریدارها از طرف هنرمندان حرفهای به دلیل برگزاری چنین نمایشگاههایی مواخذه شوند و هنرمندان شاخص دیگر سراغ این گالریها برای برپایی نمایشگاههایشان نروند، احتمالا بعد از این کمتر شاهد چنین نمایشگاههایی خواهیم بود.
از نمونه واکنش ها در فضای مجازی
تعدادی از هنرمندان نیز نقاشیهای تهمینه میلانی را ضعیف و کپی شده از آثار «jenny meilihove» که در حوزه طراحی کتاب کودک و کارت پستال فعال است و برخی آثار «آمادئو مودیلیانی» نقاش مشهور ایتالیایی برشمردند. آنها به قیمتگذاری بالای این نمایشگاه اشاره و ابراز کردند که ۲۵ میلیون تومان قیمت مناسب چنین آثاری نیست.
به زحمت هنرمندان نقاش احترام بگذارید
سعید فلاحفر کارشناس و منتقد هنری خطاب به تهمینه میلانی، فیلمساز چندین سوال مطرح میکند و به خبرنگار مهر میگوید: خانم میلانی عزیز، من هم مثل همه شما اهالی سینما حق دارم دوربین فیلمبرداری گوشیام را روشن کنم و فیلم بسازم. هیچکس هم حق ندارد جلوی کارم را بگیرد، اما آیا حق دارم با سلیقه مخاطب بازی کنم؟ آیا حق دارم زحمت سینماگران را برای ارتقای سواد عمومی نقش بر آب کنم؟ آیا اجازه دارم با رابطه و استفاده از نام و شهرت و پارتی، بهترین فصل اکران سینما را اشغال کنم؟ آیا اجازه دارم از ناآگاهی مخاطب برای دزدیدن مخاطب شما استفاده کنم؟ آیا اجازه دارم از اطمینان مردم به دانش و سلیقه خودم سوءاستفاده کنم؟ آیا اگر صندلی کارگردانی خالی بود، حق دارم رویش بنشینم؟ شاید این کار کاسبی خوبی هم باشد، اما آیا این شیوه کاسبکارانه در شأن هنر و همان فرهنگی که شما دم از آن میزنید، است؟ این زکات محبوبیت و شهرت است؟ اگر به فکر آبروی حرفهای خودتان نیستید، حداقل نگران حرفه نقاشی باشید و به زحمت هنرمندان این رشته احترام بگذارید.
استفاده از معافیت مالیاتی برای کاسبی
وی همچنین خطاب به مدیر گالری ایوان که میزبان نمایشگاه نقاشی های تهمینه میلانی شده است، تاکید می کند: آیا این روند و انتخاب، سطح سواد شما از نقاشی است یا مسحور شهرت و پول شده اید؟ شما از معافیتهای مالیاتی در فعالیتهای فرهنگی، برای اینچنین نمایشگاه هایی استفاده میکنید؟ این توهین به مخاطبی نیست که به اعتماد انتخاب و حرفه شما به گالری میآید؟ آیا این فروش فرهنگ عمومی در ازای سودجویی و رونق افتتاحیه نیست؟
رونق بازار تجسمی به قیمت تخریب سلیقهها و اعتماد جامعه هنری
فلاح فر در مقام مقایسه به حضور فوتبالیستها در حوزه های هنری اشاره و بیان میکند: ممکن است یک فوتبالیست توانایی خوانندگی هم داشته باشد که کسی مانع فعالیت او نخواهد شد اما نمی تواند به سبب شهرت فوتبالی و بدون توانایی تخصصی روی صندلی خوانندهها بنشیند، حتی اگر ۱۰۰ صندلی برای خوانندههای دیگر خالی مانده باشد و جای کسی تنگ نشود همانطور که هیچکس نباید با نابلدی و فقط به دلیل محبوبیت عمومی و برای هیجان تماشاچی، فوتبال ملی کشورش را خراب کند. به هر حال وقتی پدیده های اینچنین تکرار می شوند و سلامت حوزه هنرهای تجسمی را تهدید میکنند، نمی شود با استدلال های خودخواهانه و سودجویی و فرافکنی و... از کنار آن به راحتی عبور کرد.
وی در پایان درباره قیمت نقاشیهای تهمینه میلانی نیز اظهار می کند: این قاعده بازار هنر است که معمولاً کیفیت اثر کمترین نقش در قیمت گذاری را دارد، همانطور که مثلاً نقاشی های هیتلر ممکن است به دلایلی خارج از معیارهای هنری، قیمت های کلانی داشته باشند. به هر حال رونق بازار تجسمی به قیمت تخریب سلیقهها و اعتماد جامعه هنری به هیچ وجه ارزش قابل دفاعی نیست. این معاملات در دراز مدت به ضرر بازار هنر خواهد بود و نه به نفع آن.
تهمینه میلانی راه ارتباط با تجسمی را به مردم نشان میدهد
البته برخی هم معتقدند در وضعیت کنونی که هنرهای تجسمی از نبود مخاطب عمومی رنج میبرد و هنرمندان و گالریدارها با ترفندهای مختلف نمیتوانند مخاطبان عام را به گالریها بکشانند چه برسد به اینکه یک تابلو یا اثر هنری خریداری کنند، حرکتهایی نظیر به نمایش گذاشتن آثار تهمینه میلانی میتواند کورسوی امیدی باشد.
علیمحمد زارع سرپرست موزه هنرهای معاصر تهران که یکی از حاضران در افتتاحیه نمایشگاه نقاشیهای تهمینه میلانی بود، در این باره به خبرنگار مهر میگوید: به نظر من هر کسی که بتواند کمکی به هنر تجسمی کند، راههای ارتباطی با هنر تجسمی را به مردم بهتر یاد میدهد. تهمینه میلانی با اسم و رسمی که در سینما دارد حالا وارد هنرهای تجسمی شده است و مردم او را بیشتر میشناسند. البته اطلاع ندارم او قصد تمرکز بر این حوزه دارد یا خیر چون هنرهای تجسمی در حال حاضر به ایده و خلاقیت رسیده است و مانند گذشته نیست. اگر تهمینه میلانی در حوزه تجسمی تمرکز کند، قطعاً موفق خواهد بود.
وی در پایان خاطرنشان میکند: همین که تهمینه میلانی جمعیت زیادی از مردم عادی را به گالری کشانده است که نقاشی میبینند، حرکت مبارکی است و آشناکردن مردم و حتی دوستداران سینما با هنرهای تجسمی محسوب میشود.
به هر ترتیب فعالیت هنرمندان و سینماگران در حوزه های تجسمی به تازگی اتفاق نیفتاده است و در سالهای گذشته نیز شاهد حضور سینماگرانی چون رضا کیانیان، هدیه تهرانی و نیکی کریمی به عنوان عکاس بودیم که این حضورها نیز چندان با موفقیت همراه نبود و منتقدان جدی ای در بین کارشناسان هنرهای تجسمی داشت. در این میان تنها فعالیت زنده یاد عباس کیارستمی در حوزه های تجسمی با انتقاد روبه رو نبوده آن هم به دلیل اینکه وی آنچه در حوزه هنرهای تجسمی به ویژه عکاسی عرضه می کرد با پشتوانه استعداد و تجربه بود و از لحاظ کیفی نیز حاصل تلاش هایش از منظر هنری قابل دفاع بود.
به گزارش مهر، تهمینه میلانی در اولین نمایشگاهش، ۲۶ تابلوی نقاشی خود را که طی چهار سال گذشته خلق کرده است به نمایش گذاشت. وی در استیتمنت نمایشگاهش در مورد چگونگی نقاش شدنش نوشته است: «از زمانی که به یاد دارم، شنیدن قصه، خواندن کتاب و کشیدن نقاشی حال مرا خوب می کرد. وقتی غمگین و دلشکسته بودم، وقتی حوصله آدم های اطرافم را نداشتم، حتی وقتی از شوق زندگی لبریز می شدم، نقاشی می کشیدم. در کنار خرید تمبر و کتاب، خرید وسایل نقاشی بخش عمده پول تو جیبی مرا از آن خود میکرد.
از آنجا که چند بار در مسابقات نقاشی در دوره راهنمایی و دبیرستان اول شده بودم، تصمیم گرفتم در دانشگاه نقاشی بخوانم، اما نمی دانستم برای قبول شدن در کنکور نقاشی باید به کلاس طراحی بروم! برای همین به جای رشته نقاشی در رشته معماری قبول شدم که بیش از طراحی، بر ریاضیات استوار بود. معماری خواندم و در ادامه سینماگر شدم اما مِهر نقاشی با من ماند تا نزدیک به چهل سال بعد که دوباره شروع کردم.
داستان از جایی شروع شد که شروع به نوشتن یک رمان با شخصیت محوری یک خانم نقاش کردم، اما هر چه می نوشتم، دختر داستان من نقاش نمی شد و معمار از کار در می آمد! فکر کردم اگر نقاشی بکشم دختر قصه را بهتر درک می کنم. برای همین وسایل نقاشی خریدم و با جستجو در اینترنت و یادگیری تکنیک اکریلیک شروع به نقاشی کردم.
چند ماه بعد رمان را کنار گذاشتم و همانند دوران کودکی و نوجوانی شروع به نقاشی کردم. اتفاقی افتاده بود! شوقی از درون مرا تشویق به ادامه راه می کرد تا جایی که حتی روی دیوار خانه دوستان، خانه خودمان و اشیای مختلف که ظاهرا کارآیی خود را از دست داده بودند هم نقشی می کشیدم. نقش هایی از زیبایی پیرامون، زخم های روحم، مهربانی خانواده کوچکم و البته قصه زنان جامعه که رنج روح و جسمشان را بر من می گشودند.
هر تابلوی این نمایشگاه داستانی دارد و چون من سینماگری قصهگو هستم، همانند فیلم، برای نمایش هر قصه، متناسب با محتوا و موضوع آن، روش و تکنیک متفاوتی برگزیدم. با این حساب، نقاشی های من بر اساس آموزه ها، تکنیک و روش مشخصی ندارند و راه خود را می روند، اما از روحی واحد سرچشمه گرفته شده اند. روح من و چرا که نه!»
نظر شما