به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر گزیده ای از سخنرانی حجتالاسلام محمدصادق حیدری تهرانی در شب دوم ماه محرم (۲۰ شهریور ۹۷) در هیئت گفتمان انقلاب اسلامی است که در ادامه می خوانید؛
در برخی آیات قرآن، خدای متعال قواعد بسیار مهم و عمومی و شامل بر همه دورانهای تاریخی را بیان کرده که آیه ۳۶ سوره مبارکه نحل از همان دسته آیات است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَهَ وَاجْتَنِبُوا الطَاغُوتَ» خدای متعال میفرماید ما در همه جوامع و امتها رسولی را مبعوث کردیم که جوامع را به توحید دعوت کند و به مردم این حقیقت را برساند که باید از طواغیت و رؤسای جوامعی که خدای متعال به آنها راضی نیست، دوری کنند.
این سنت خدای متعال نسبت به همه جوامع و امتها است. این مطلب مؤید نکته مهمی است که در بحث گذشته عرض شد؛ یعنی در عظمت مصیبت و سوگ سنگین شهادت امام حسین(ع)، پای یک جامعه در میان است. همچنین عباراتی از زیارات و روایاتی بیان شد که این حقیقت را به ما ابلاغ میکرد که اباعبدالله الحسین (ع) در مقابل یک جامعه قرار گرفت و یک جامعه و امت، مسئول کشتهشدن و شهادت سلاله نبی اکرم (ص) بود. بیان خدای متعال در این آیه شریفه نیز همین مطلب را میرساند که در همه جوامع و امتها رسولی برانگیخته میشود، زیرا خدای متعال نیز با جوامع سر و کار دارد نه فقط تکتک افراد.
در واقع اگر هدایت افراد هم مدنظر باشد، باید توجه داشت که افراد به صورت تنها و در خلأ زندگی نمیکنند، بلکه در یک جامعه و امت و تحت مدیریت رؤساء و وُلات و صاحبانی قرار گرفتهاند و روابط و ساختارهای اجتماعی ویژهای را پذیرفتهاند. این یک واقعیت مهم است که نه بیش از عقل بشری، علم الهی بر آن اشراف دارد. بر این اساس خدای متعال برای امتها و جوامع رسول می فرستد: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَةٍ رَسُولًا» و نه فقط برای تکتک افراد. اگر شهادت امام حسین(ع) رقم خورد و آن مصیبت عظمی در آسمان و عرش اتفاق افتاد، علت این مصیبت سنگین فقط این نبود که یزید یا عبیدالله یا شمر و یا غیره حضرت را کشتند، بلکه پای یک «امت» در میان بود. اباعبدالله (ع) در مقابل یک جامعه با همه ابعاد و روابط و ساختارها و منزلتهای آن قرار گرفت و الا اینگونه تنها و غریب نمیماند.
روایات و زیارات و آیات قرآن کریم نیز همین مطلب را تأیید میکنند و این حقیقت منحصر به امامحسین و قیام ایشان نیست بلکه اساسا انبیاء بهعنوان پرچمداران توحید و صاحبان دین و محققکنندگان اغراض خدای متعال در دنیا، به سوی «جوامع» فرستاده شدهاند. البته وقتی افراد برای هدف مشترکی به دور هم جمع میشوند و جامعه تشکیل میدهند تا زندگیشان به جریان بیفتد، باید روابط و ساختارهایی به راه اندازند؛ بهطور نمونه باید مشخص شود چگونه ثروت تولید کنند؟ چگونه آن را توزیع کنند؟ چگونه قدرت را ایجاد کنند و مناصب را به چه کسانی بدهند؟ چگونه علم و فرهنگ را تولید کنند؟ چگونه توزیع کنند و مردم چگونه آن را مصرف کنند.
بنابراین ایجاد جامعه فقط به «دورهم جمعشدن» نیست، بلکه ایجاد امت و جامعه و جریان حیات آن از طریق این ساختارها محقق میشود. یعنی علاوه بر آن هدف مشترک، ایجاد رویههای مشترک و روابط مشترک نیز نیاز است. انبیاء نیز در مقابل همین امور قرار میگرفتند. انبیای الهی برای هدایت مردم به سوی جامعهای فرستاده میشدند که در دست طواغیت و رؤسای مادیگرای دنیاپرست و شهوتپرست بود. کسانی که خداوند متعال در توصف آنها میفرماید: «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُورِ إِلَی الظُلُمَاتِ»[۲] (بقره/۲۵۷). اساساً درگیری و چالش انبیاء و اولیای الهی این بوده که در مقابل یک جامعهای قرار گرفتند که با تمام اهداف و رویهها و ساختارهای خود به سوی ظلمات در حرکت است و ولیّخدا برای هدایت مردم راهی ندارد جز اینکه این طواغیت و ساختارهای طاغوتی را بشکند تا مردم آزاد شوند و بتوانند به در خانه خدای متعال بروند: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَهَ وَاجْتَنِبُوا الطَاغُوتَ».
اما امتها و جوامع با این دعوت و بعثت چه برخوردی کردند؟ پاسخ به این سوال، در آیه پنجم سوره مبارکه غافر قابل پیگیری است: «وَهَمَتْ کُلُ أُمَةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَ»[۳] برخورد تمام امتها با فرستادگان خداوند این بود که کمر همت بر مقابله با فرستاده خدا بستند تا او را بگیرند و بکشند و تبعید و شکنجه کنند یا در انزوا قرار داده و به او ضربه بزنند. پس دوباره موضوع بحث خدای متعال در این سوره، امت و جامعه است. تمامی ابعاد یک امت به صورت همه جانبه حملهور شدند تا با باطل و ساختارهای آن، حق را زمینگیر کنند. در همین راستا بود که بیان شد جامعه صرفاً جمعشدن افراد نیست.
به عنوان مثال، آیا میتوان گفت «ارتش یا لشکر» یعنی جمعشدن عدهای سرباز به دور هم؟! اگر اینطور باشد قطعا شکست میخورند. بلکه ارتش و لشگر، دارای ستاد فرماندهی، قرارگاه، توپخانه، واحد اطلاعات، مخابرات، تدارکات، نیروی هوایی، زمینی و دریایی، مهندسی رزمی و غیره است. البته این امور که نام برده شد ضروریات در زمان جنگ است، غیر از اینها یک ارتش، پادگانها و آمادگاهها و زاغههای مهمات زیادی نیاز دارد و باید قبل از جنگ، تمرینها و رزمایشها و آموزشهای مورد نیاز خود را اجرا کند. جامعه نیز در سطح گسترهتر به همین صورت است یعنی روابط و منزلتها و رویههای مشترکی وجود دارد که در کنار انسانها جامعه را محقق میکند. پس همانطور که افراد یک واقعیت انکارنشدنی در تشکیل یک جامعه هستند، این روابط و ساختارها هم واقعیت دارند و الا جامعه شکل نخواهد گرفت.
بهطور مثال، اگر (خدایناکرده) تمامی مداحان شهر قم در یک حادثه تروریستی به شهادت برسند، «مداحی» تعطیل نمیشود، زیرا این یک منصب و رابطه اجتماعی است که فارغ از افراد، واقعیت دارد و فقط به انسانهایی که به آن مشغول هستند، وابسته نیست. لذا در صورت شهادت همه مداحان، افراد دیگری با فاصلهای کم جایگزین آنها میشوند چون فارغ از مداحان، منصب مداحی نیز یک واقعیت اجتماعی است که در جامعه مورد پذیرش قرار گرفته و به عنوان یک نیاز اجتماعی محسوب میشود که باید برطرف شود. پس ساختارها و روابط اجتماعی، واقعیتی مستقلّ از افراد دارند بلکه افراد را بکار میگیرند و به خدمت در میآورند.
حال وقتی یک جامعه با تمام هویت خود در مقابل امام حسین (ع) میایستند، یعنی ساختارهای اجتماعی مردم را به این سمت برده و البته خود مردم نیز این ساختارها را میپذیرند: «لعن الله الممهدین بالتمکین من قتالکم». اما چه کسانی مردم را به این سمت بردند؟ چگونه همهی أمتها به سوی رسولان الهی حملهور شدند؟ کسانی که حاکم بر ساختارها و روابط اجتماعی بودند و نحوه ایجاد و بکارگیری آنها را میدانستند، مردم را به این سمت می بردند: «وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَیٰ آلِهَتِکُمْ إِنَّ هٰذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ»[۴] در واقع آیه ششم سوره مبارکه ص این حقیقت را توضیح میدهد: «ملأ و بزرگان و اشراف و وجوه و چهرهها به راه افتادند و به مردم گفتند بر خدای چوبی و سنگی خودتان پافشاری و صبر و ایستادگی کنید این هدف ماست، ما این را از شما میخواهیم».
باید توجه داشت که جامعه به خودی خود حرکت نمیکند. کسانی مسلط بر روابط و منزلتها و ساختارهای جامعه هستند، مردم را به حرکت در میآورند. در روایات ذیل این آیه شریفه آمده است که این آیه زمانی نازل شد که پیامبر اکرم (ص) قریش را به اسلام دعوت کرد و قریش به چالش کشیده شدند. یعنی پیامبر اکرم (ص) به تنهایی، جامعه مادی و بتپرست و جهالت زده را به چالش کشید و آنها به سراغ حضرت ابوطالب (ع) رفتند و شکایت کردند که پسرعمویت به خدایان ما تعرض میکند و جوانان ما را فاسد کرده و «فرّق جماعتنا»[۵] یعنی جامعه و جمع ما را متفرق کرده و وحدت اجتماعی ما را بهم ریخته است. حقیقت کار انبیای الهی این است.
اساسا چرا خدای متعال رسول بفرستد؟ چون مردم دچار ضلالت شدند. آیا مردم تکتک گمراه می شوند؟ نخیر! مردم در یک جامعه زندگی میکنند و آن جامعه وُلات و صاحبانی دارد که روابط و منزلتها و ساختارهای جامعه را تنظیم میکنند و مردم در دام آن میافتند. برای تبیین معنای ساختار، میتوان به این مثال اشاره کرد: جدولبندیهای کنار خیابان باعث میشود که در هنگام باریدن باران، آب باران از طریق این جویها در مسیر مشخصی هدایت شوند. ساختارها نیز با مردم چنین کاری میکند.
یعنی روساء و ملأ با کانالکشی و جدولبندی، مردم را به زندگی مطلوبشان هدایت میکنند. وقتی این کانالکشیها انجام شد و ساختارها شکل گرفت و روابط و منزلتهایی بر این اساس ایجاد شد، مردم نیز قهرا در آن فضا قرار گرفته و تبعیت میکنند. در نتیجه همه با هم در مقابل اباعبدالله الحسین (ع) صف آرایی کرده و ایشان را به شهادت میرسانند و هیچ صدایی از هیچ کجای سرزمین های اسلامی نیز بلند نمیشود.
زیرا همه مردم در کانالکشیهایی افتاده بودند که ملأ و سرشناسان آن جامعه ایجاد کرده بودند: «وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَیٰ آلِهَتِکُمْ إِنَّ هٰذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ» این سران کفر به مردم میگفتند: در این مسیر حرکت کنید و صبر و مقاومت نمایید. انبیا و اوصیای الهی نیز دقیقا همین ساختارها و روابط اجتماعیِ جوامع مادی و دنیازده را به هم میریزند. لذا کفار در توصیف کار پیامبر (ع) به حضرت ابوطالب گفتند: «فرّق جماعتنا». کار امام حسین(ع) و حقیقت و پیام عاشورا نیز همین مطلب است.
اگر امروز کسی بخواهد عاشورایی باشد باید بداند چه ساختارها و روابطی به نظام اسلامی ضربه میزند. اگر نسبت به این مهم، کوتاهی صورت بگیرد همان ساختارهای جوامع مادی، بر جامعه ما حاکم شده و ضربه زده و براندازی میکند. بنابراین نباید در تحلیل چالشها و آسیبها فقط به بررسی افراد بپردازیم و نقش اساسی ساختارها را از یاد ببریم. حتی روساء و ملأ و بزرگان نیز صرفاً یکسری افراد نیستند بلکه عناصری هستند که بر اساس تسلطشان به روابط و ساختارهای اجتماعی، به منزلت فرماندهی و مدیریت مردم دست پیدا کردهاند و جامعهشناسان بسیار ماهری هستند که واقعیت ساختارها را به خوبی درک کرده و بکار میگیرند.
بهطور مثال، شعر در جامعه عرب (هم در زمان جاهلیت و هم بعد از اسلام) نقش مهمی داشت و اگر همه شاعرها هم از بین میرفتند منصب شاعری از بین نمیرفت و افراد دیگر جای آنها را میگرفتند؛ لذا افراد به تنهایی موضوعیت نداشتند، بلکه جامعه عرب، منصب شاعری را به رسمیت شناخته و برای این منصب، روابط و دستگاههای فرهنگی ایجاد کرده است و به همین دلیل بسیاری از وقایع تاریخ اسلام را میتوان در بین شعرها پیدا میکرد.
بهطور نمونه، وقتی کتاب وقعه صفین[۶] میخواهد قضایای جنگ صفین را توضیح دهد، اشعار را نقل میکند. پس شعر و شاعری، یک منصب فرهنگی در جامعه عرب بود و عدهای با شناخت روابط آن میتوانستند بر فرهنگ جامعه حاکم بشوند و جامعه را به سمت اهداف شرکآلود یا ایمانی سوق دهند. البته اینطور نیست که هرکس چنین قدرتی داشته باشد بلکه عدهای که قدرت استفاده از این روابط را دارند و حاکم بر ساختارهای جامعه میشوند، شخصیتهایی خاصی هستند که در قرآن کریم از آنها به «ملأ»[۷] تعبیر میشود.
امام حسین(ع) نیز با همین مسأله درگیر بود. وقتی نامههای متوالی و متعدد کوفیان به ایشان رسید، حضرت در پاسخ به این دعوتها، اولین نامه را این طور مینویسد: «بسمالله الرحمن الرحیم. من الحسین ابن علی ابن ابیطالب الی الملأ من المؤمنین و المسلمین». نامه را برای «ملأ» مینویسد.
یعنی بزرگان و کسانی که قدرتشان چشمها را پر میکند. حضرت میداند این افراد هستند که بر ساختارها و روابط اجتماعیِ کوفه حاکم میباشند و مردم نیز به تبعیت از آنها حرکت میکنند. اگر این افراد به عنوان صاحبان و بهکارگیرندهگان و مهندسانِ روابط و ساختارهای اجتماعی با امام هماهنگ شوند و به صحنه بیایند، مردم نیز میآیند. لذا حضرت در متن نامه تصریح میکند: «قَدِ اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ وَ ذَوِی الْحِجَی وَ الْفَضْلِ مِنْکُمْ...» نامههایتان نشان میدهد که ملأ و صاحبان عقلانیت در جامعه کوفه میخواهند که من به کوفه بیایم و امامت و ولایتتان را به عهده بگیرم، لذا مسلم ابن عقیل را میفرستم تا اگر رفتار ملأتان مثل همین نامههایی که ارسال کردید باشد فَإِنِّی أَقْدَمُ إِلَیْکُمْ.
پس موضوع کار امام حسین (ع)، ملأ و کسانی بوده که مهندسان و به کارگیرندگان روابط و ساختارهای اجتماعی هستند و همین افراد بودند که با ایجاد یا بکارگیری ساختارهای اجتماعیِ باطل، باعث شهادت حضرت شدند؛ نه صرفا چند نفر ظالم. علت شهادت حضرت، حتی آن ۲۰ یا ۳۰ هزار نفری که در کربلا جمع شدند، نبود بلکه یک جامعه و امت با همه ساختارهای خود به امام حسین (ع) هجمه ور شد و حضرت تنها ماند. طوری تنها ماند که امام حسن مجتبی (ع) فرمود: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله».
بر اساس همین مطلب، امام حسین (ع) در مسیر حرکت قیام خود اکثرا همین صاحبان روابط اجتماعی را مخاطب قرار میدهد و با آنها صحبت و گفتگو میکند. نه اینکه ایشان با افراد عادی صحبت نکردند اما معمولا در منابر و مجالس فقط به بیان وضعیت افراد عادی و تکتک اشخاص میپردازیم و اصل مطلب یعنی روابط و ساختارهای اجتماعی و نقش ملأ و بزرگان در ایجاد و بکارگیری ساختارها فراموش شده است و براساس همین رویکرد، درس و عبرتگیری از قیام عاشورا منحصر به انجام عبادات فردی و ترک محرمات فردی میشود.
در این وضع است که ساختارهای مادی حتی بر افراد متدین حاکم میشود و جامعه را به سمت دیگری میببرند. بیتوجهی به این واقعیت اجتماعی، تناسبی با پیام عاشورا و وفای عهد به امام حسین (ع) ندارد زیرا امام حسین (ع) با جامعه و دستگاههایی که جامعه را میسازد درگیر شد. اگر بخواهیم لیستی از این ملأ و چهرهها و اهالی باشگاه قدرت و ثروت و علم که همان صاحبانِ ساختارهای اجتماعی در آن زمان هستند، نام ببریم که حضرت در راه مدینه تا مکه و مکه تا کوفه با آنها گفتگو کردند، می توان به افراد ذیل اشاره نمود:
«ابوبکر ابن عبدالرحمان» از فقهای هفتگانه اهل مدینه که این قدر عبادت میکرد به «راهب قریش» معروف شده بود. این فرد، صاحب روابط اجتماعی در عرصه عقلانیت و علم و فرهنگ است. فقیهِ همان جامعه نفاقآلود است و عقلانیت و نیازهای علمی آن زمان در دست چنین افرادی بوده است. البته نباید تصور کرد که فقط یک شخصیت علمی بوده بلکه دستگاه شاگردپروری داشته و بین مردم دارای مقبولیت بوده و قطعاً با دربار روابطی داشته و الا ساختارهای فرهنگی و علمی به دست او و امثال او نمیافتاد.
«ابو سعید خدری» از صحابی پیامبر اکرم(ص) که در جنگهای پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) بوده است. جزء ملأی است که بر روابط اجتماعی در عرصه قدرت و سیاست مسلطاند. شخصیت دیگر، «ابو واقد لیثی» از صحابی پیامبر(ص) که در جنگ صفین نیز در سپاه امیرالمومنین (ع) شرکت کرده است. کسی بود که اینقدر به معاویه ضربه زد که معاویه گفت: اگر پیدایش کنم در گوشهایش سرب داغ میریزم. پس او هم از صاحبان قدرت و وارد در ساختارهای سیاسی است.
«احنف بن قیس» یکی از بزرگان قبائل بصره است که در جنگ صفین نیز در رکاب امیرالمؤمنین (ع) بوده است. او نیز از صاحبان روابط اجتماعی و ساختارهای امر قدرت و سیاست و رئیس قبیله بنیتمیم میباشد. یا «طرماح» از شعرای معروف بوده است. یعنی روابط اجتماعی و ساختارهای فرهنگی آن زمان در دست امثال او بوده است و با استفاده از آن، مردم را جهت میدادند. «عبدالله بن جعدت بن هبیره» از جمله کسانی است که به حضرت نامه نوشت و توصیه کرد که به طرف کوفه نرود. او از یاران مختار بوده و توانست بخشی بزرگی از خراسان و قندهار را فتح کند؛ یعنی بر ساختارهای نظامیِ آن زمان مسلط بود.
«عبدالله بن جعفر» نیز فرزند حضرت جعفر طیار و همسر حضرت زینب کبری(س) است که ایشان در جامعه دارای جایگاه سیاسی بوده است. «عبدالله بن عباس» فرزند عموی پیامبر(ص) که دارای جایگاه سیاسی بوده و در زمان عثمان نیز امیرالحاج بوده و در زمان امیرالمؤمنین (ع) و امام حسن مجتبی(ع) فرماندار بصره بوده است؛ یعنی بر ساختارهای قدرت مسلط بوده و مردم را در این عرصه جهت میداده است. «عبدالله بن عمر» فرزند خلیفه دوم بوده و همچنین «عبدالله بن مطیع» فرماندار کوفه در زمان زبیریان که از اصحاب قدرت بوده است.
«فرزدق» شاعر و اهل امور فرهنگی در جامعه بوده است. «عمره بنت عبدالرحمن انصاری» دختر یکی از انصار و بزرگان مدینه که نبیاکرم (ص) را یاری کردند. البته خودش نیز دانشمند و کثیرالحدیث بوده و یکی از خلفای اموی دستور داد روایات او را حفظ کنید و بنویسید. این خانم هم به حضرت نامه نوشت و گفت نرو.
«محمد بن حنفیه» که برادر ناتنی حضرت اباعبدالله(ع) بود و جایگاه سیاسی داشته است. «مسور بن مخزمه» برادرزاده عبدالرحمن بن عوف میباشد که هم فقیه بوده و در عرصه ساختارهای فرهنگی و عقلانی آن زمان فعال بوده و علاوه بر این، با اصحاب ثروت و ساختارهای اقتصادی و ثروتمندان همراه بوده است. «یزید ابن اصمّ» از بزرگان تابعین بوده که ساختارهای فرهنگی را در دست داشته است.
همه این شخصیتها تکتک با سیدالشهدا (ع) صحبت کردند و توصیه همگی به حضرت تقریبا یک کلام بود: «این راه را نرو و این مسیر و هدف را پی نگیر». اساسا حضرت سیدالشهدا (ع) با این شخصیتها درگیر بود و بخش بزرگی از خطابات و موضعگیریهای ایشان در قیام خود، متوجه به آنها بود. در واقع امام میدانست اگر حرکت اجتماعی را شروع کرده و اگر در مقابل یک جامعه میایستد تا آن را اصلاح کند، در حقیقت در مقابل رؤسا و صاحبان ساختارها و روابط و منزلتهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی آن جامعه قرار میگیرد.[۸]
یعنی با روابط ثروت و قدرت و علم و ساختارهای آن مواجه است. حقیقت قیام بزرگ اباعبدالله (ع) این مطلب است. بنابراین اگر در ایام محرم بر منبر حسینی، بحث ساختارهای اقتصادی جامعه مطرح میشود، بحث از حقیقت عاشورا است. اباعبدالله الحسین (ع) با کردار و گفتار خود در برابر ملأ و صاحبان ساختارها و درنهایت با شهادت خود، جامعه نفاقزده آن موقع را به هم ریخت.
حال جامعه امروز شیعه گرفتار چه چالشها و آسیبهایی هستند؟ جامعه اسلامیِ ما با چه خطراتی مواجه است و چه اموری باعث براندازی نظام اسلامی و نارضایتی و عصبانیت مردم میشود؟ یکی از آن چالشهای اساسی، مسأله افزایش شدید نرخ ارز است و علت این افزایش، «نقدینگی» عنوان میشود. این نقدینگی، از جمله روابط و ساختارهای اقتصادی است. امروز سرنوشت جامعه شیعهی دوستدار و عزادار امام حسین(ع) به نقدینگی و ساختارهای اقتصادی وابسته است. یعنی این مسأله صرفا یک بحث اقتصادی نیست بلکه بحث عاشورایی است.
اگر جامعهای جلوی امام حسین (ع) ایستاد و امام به نحوی تنها شد که هفتاد نفر در مقابل ۲۰ هزار نفر قرار گرفت، به این علت بود که مردم را با ساختارهای اجتماعیِ باطل به عمق ظلمات بردند. البته ساختارهای اجتماعی قاتلِ امام نیز قطعاً بوسیله افراد خاص (ملأ) بکارگرفته میشد و این ساختارها مجرّد از افراد عمل نمیکنند؛ یعنی یزید و عبیدالله بن زیاد کسانی بودند که امور فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و نظامی جامعه در دست آنها بود و براساس همین ساختارها میتوانستند جامعه را به سمت اهداف خود هدایت و کنترل کنند. در واقع این افراد جامعهشناسهایی بسیار زیرک و ماهری بودند. البته اباعبدالله (ع) نیز با علم الهی به عمق ظرفیت جامعه خود و جامعههای قبلی و بعدی در طول تاریخ مسلط بود و میدانست به کجا هجمهور شود تا حتی اگر مردم نیز همراهی نکردند اتمام حجت صورت بگیرد.
امروز نیز امتِ دوستدار امام حسین (ع) از ساختارهای اقتصادی و فرهنگی ضربه خورده است. نمونه عینی آن همین مسأله «ارز» است که کارشناسان علت آن را نقدینگی بیش از حد متعارف ذکر میکنند. حال اگر مردم به همهی احکام نورانی فردی که روی منبرها به آن توصیه میشود عمل کنند، آیا روابط اقتصادی مانند نقدینگی اصلاح میشود؟! قطعا خیر! زیرا در یک جامعه غیر از تکتک افراد، ساختارها نیز موضوعیت و هویت دارند و تا محبین اهلبیت بر دگرگونی ساختارهای اقتصادی متمرکز نشوند، این مشکل نه تنها حل نمیشود بلکه تکرار خواهد شد.
یکی از دوستان، روز عرفهی امسال به کربلا مشرف شده بود. میگفت هر سال روز عرفه ازدحام زوار به حدی بود که طی مسافت حرم اباعبدالله (ع) تا حرم حضرت اباالفضل (ع) حدود ۵۰ دقیقه طول میکشید ولی امسال ما در فاصله بین این دو حرم، به راحتی قدم میزدیم. چون این نقدینگی، قیمت ارز را بالا برده و سفرهای زیارتی کاهش پیدا کرده است. اگر در سالهای قبل، با طرح مباحث و مشکلات اقتصادی بر منابر در ایام محرم و فاطمیه ، اعتراض میشد که جای این مباحث در منبر محرم نیست؛ امروز معلوم شده که حتی زیارت امام حسین (ع) ـ که عشق و هویت همه شیعیان است ـ به دلار و نقدینگی و ساختارهای اقتصادی وابسته است.
پس جامعه شیعه و عزادار باید بداند ساختارهای اقتصادی امروز چه مشکلی دارد که هر چند سال یکبار جامعه را با افزایش شدید نرخ ارز مواجه میکند و ممکن است نظام شیعیانِ دوستدار اباعبدالله (ع) را براندازی کند، نظامی که پرچم امام حسین (ع) را در جهان به اهتزاز درآورده است. باید محبین امام حسین (ع) آگاه شوند که کجای این ساختارها کفرآمیز و نفاقآلود است. اکثر مدیران و مسؤولین، متعهد و از همین جامعه شیعه هستند ولی ساختارهای اجتماعی آنها را به جای دیگر میبرد و این افراد نیز در چارچوب این روابط و ساختارها عمل میکنند.
اگر خدای متعال فرمود: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا» یا «وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ» و اگر کفار گفتند: «فرق جماعتنا» یا اگر حضرت فرمود: «مِن الحسین ابن علی الی الملأ...» اینها همه نشانگر اهمیت و خطیر بودن موضوع جامعه و امت است که الزامات مهمی از جمله ساختارهای اجتماعی را به دنبال خود میآورد و باید موضوع بحث همه منابر و همه متدینین و محبین قرار گیرد و تکالیف آنها در این عرصه پیچیده معین شود.
لذا انشاءالله در شبهای آینده این موضوعات مورد تبیین قرار خواهد گرفت که چه ساختارهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی امام حسین (ع) را به شهادت رساند و ساختارهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی که امروز به جامعه شیعه و نظام اسلامی ضربه وارد کرده و ممکن است خطر براندازی را تشدید کند و پرچم حماسی عاشورا را ـ که توسط این نظام الهی برافراشته شده ـ پایین بکشد چیست؟ در نهایت توضیح خواهیم داد که اگر این چالشهای ساختاری ادامه پیدا کند و مؤمنین برای حل این چالشها، با تکیه بر ایمان خود ساختارهای الهی را ایجاد نکنند و بر اثر این غفلتها به نظام اسلامی ضربهای اساسی وارد شود، امر ظهور حضرت حجت (عج) به تأخیر خواهد افتاد.
[۱]. این مباحث در دهه اول محرم ۱۳۹۷ هرشب بلافاصله بعد از نماز عشا در مسجد اهلبیت واقع در ابتدای خیابان ۴۵ متری عماریاسر شهر قم مطرح میشود. جهت دریافت صوت مباحث به پیامرسان بله، سروش و ایتا به نشانی ذیل مراجعه کنید: https://sapp.ir/hosseiniehandisheh ـــ https://eitaa.com/HossiniehAndisheh ـــ https://ble.im/HossiniehAndisheh
[۲]. «کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند».
[۳]. «هر امّتی در پی آن بود که توطئه کند و پیامبرش را بگیرد (و آزار دهد)، و برای محو حق به مجادله باطل دست زدند».
[۴]. «سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند: بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، این چیزی است که خواستهاند (شما را گمراه کنند)».
.[۵] تفسیر البرهان، ج۴، ص۶۴۴.
[۶]. کتاب «وَقْعَةُ صِفّین» کتابی به زبان عربی و از کهنترین منابع تاریخ اسلام در موضوع زندگی امیرمؤمنان علی(ع) اثر مورخ شیعه نصر بن مزاحم (متوفای ۲۱۲ق) است.
[۷]. «ملأ» در لغت گروهی را میگویند که بر فکر خاص اتفاق نظر دارند و منظر و دیدارشان چشمها را پر میکند و شخصیت ظاهریشان مردم را به خود متوجه میسازد. اما در اصطلاح، سیاستمدارانی خودکامهاند که در تضعیف روحیه مستضعفان نقش فعالی دارند. به طورکلی، گروه ملأ افرادی هستند که در رأس قدرت قرار دارند و پیوسته همرأی و پشتیبان یکدیگرند و به عبارت دیگر، گروه برگزیدگان سیاسی هستند که رتق وفتق امور را در دست دارند.
[۸]. البته نه فقط اباعبدالله الحسین (ع) بلکه هر جامعهشناسی این مطلب را میداند، اما حضرت بالاتر از همه ادراکات انسانی قرار داشت و از علم الهی و اشراف وحیانی نسبت به جامعه بهرهمن بود و براساس آن تصمیمگیری میکرد.
نظر شما