به گزارش خبرنگار مهر، از منظر اهل سنت شکلگیری حکومت و تشکیل خلافت میتواند از طرق مختلفی انجام گیرد، اما در زمان امام حسین (ع) هیچ یک از روشهای مشروع آن اتفاق نیفتاد و شد، آنچه شد! در خصوص تحلیل مسئله خلافت از دیدگاه علمای اهل سنت با «ذبیح الله نعیمیان» دکترای علوم سیاسی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه تقریب مذاهب اسلامی و نویسنده کتاب «بنیادشناسی و زمینه شناسی عقلانیت» به گفتگو نشستیم.
ذبیح الله نعیمیان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه تقریب مذاهب اسلامی، با بیان اینکه امام حسین (ع) در مقطع خاصی مبادرت به مبارزه علنی و آشکار بر علیه نظام اموی کردند که ما از آن به عنوان قیام عاشورا یاد میکنیم، اظهار کرد: برای آنکه فهم روشنی از این ماجرا داشته باشیم باید نگاهی به اندیشه سیاسی و فقه سیاسی اهل سنت بیندازیم.
وی ادامه داد: از منظر اهل سنت شکلگیری حکومت و تشکیل خلافت میتواند از طرق مختلفی انجام گیرد؛ مهمترین روش، روش انتخاب حاکم توسط جمعی بهعنوان اهل حل و عقد است. الگوی دوم، الگوی استخلاف است که خلافت دومین خلیفه با این روش بود و شیوه سوم، شیوه تغلب است که حکومت از طریق تصاحب همراه با زور یک حکومت شکل میگیرد. معمولا فقهای مختلفی که در اعصار مختلف و قرون متوالی به این بحث پرداخته اند تغلب را یک حکومت درجه دو حساب میکنند و مشروعیت حکومت را از آن رو میپذیرند که نظام جامعه اسلامی حفظ شود و به عنوان امری گریز ناپذیر از آن یاد کرده اند و پذیرش یک حکومت و وجوب اطاعت از حاکمی که متغلبانه به سلطهای رسیده و منصب حکومت را به دست آورده از سر ناچاری میدانند. از این منظر اگر بخواهیم به تحلیل اقدام امام حسین (ع) بپردازیم چه بسا نکاتی را مورد توجه بیشتر بتوانیم داشته باشیم.
نویسنده کتاب «بنیادشناسی و زمینه شناسی عقلانیت» خاطر نشان کرد: یک مساله این است که آیا حکومت یزید کدام یک از این قالبها را انتخاب کرده و از کدام روش به حکومت رسیده؟ به یاد داریم که پدر او در جنگ با امام علی (ع) و پس از او با امام حسن (ع) به پیروزی رسید و تلاش کرد حکومت را به دست بگیرد پس از اینکه معاویه بخشهایی از حکومت را از زمان عثمان در چنگ خود داشت، تلاش کرد قدرت خود را بیشتر کند و به بهانههای مختلف در جنگهای سه گانه ای که در زمان امیر مومنان علی (ع) رخ داد، حضور داشت.
نعیمیان گفت: جنگ جمل که جنگ ناکثین بود و کسانی میخواستند با صحنه آرایی و سوء استفاده از فضا به بهانه کشته شدن عثمان و انداختن مسئولیت این کار بر گردن امیر مومنان علی (ع) حکومت را تصاحب کنند و پس از ناامیدی از این ماجرا و شکستی که به آنها وارد آمد تلاش کردند در مدل جدیدی در جنگ دومی و به بهانه دیگری این کار را فیصله دهند و نوعی فتنه انگیزی را پیگیر شوند اما آن هم به نتیجه نرسید و قاسطین نتوانستند به پیروزی برسند، فتنه آنها به سرانجام نرسیده و سرانجام در جنگ سوم تلاش کردند که حکومت حضرت را تضعیف کنند به تدریج که قدرت معاویه روزافزون شد و با حیلهگری نظامی و غیر نظامی که به خرج داد، امام حسن (ع) را به عنوان حاکم و خلیفه پنجم منتخب مردم از حکومت کنار زد و به حاشیه راند و در صلح نامهای که به امضا رساند، این نکته را پذیرفت که پس از پایان مدتی، حکومت را به امام حسن (ع) بازگرداند به رغم اینکه تعهدنامه خود را بارها و فقرات مختل آن را زیر پا گذاشت. اما امام حسن مدت ۱۰ سال را در صلح به سر برد.
وی افزود: پس از آن امام حسین (ع) همین رویه را ده سال ادامه داد اما در نهاییترین شکل که معاویه میخواست خلافت غاصبانهای را که فراتر از رای عمومی اهل حل و عقد بود و با سلطه به دست آورده بود، تبدیل به سلطنت کند و نوعی از استخلاف را پایه ریزی کند. اما این استخلاف برخلاف استخلاف دوره خلیفه دوم بود، زیرا او از فرزندان خود خلیفه را انتخاب نکرد بلکه معاویه حکومتی را پایه ریزی کرد که تبدیل به حکومت خاندانی و موروثی شود و ابایی از این نداشت که محتوای خلافت را به راحتی تغییر دهد.
این محقق در حوزه علوم سیاسی خاطر نشان کرد: نکته بسیار مهم این بود که از منظر عمومی مردم دیگر خلافت به پایان رسیده بود و اگر بنابراین بود که طبق رویه خلفای چهارگانه عمل شود باید اهل حل و عقد به میدان میآمدند و جانشین خلیفه را انتخاب میکردند.
وی ادامه داد: در انتخاب ولایتعهدی و استخلاف در میان اهل تسنن دو الگوی تحلیل فقه سیاسی وجود دارد؛ یکی آن است که صرف انتخاب ولیعهد توسط حاکم مشروعیت پیدا میکند. الگوی تحلیل دوم اینکه او فقط پیشنهاد میدهد و اهل حل و عقد باید بپذیرند و سپس به رای عمومی گذاشته شود. در تفسیر الگوی اول برای الگوی انتخاب در خلافت بسیاری از علما و فقهای اهل سنت قائل هستند که اهل حل و عقد نیز با حاکم وارد عقد نمیشوند و او را به خلافت نمیرسانند بلکه کار آنها ارائه پیشنهاد به جامعه اسلامی است و عقد خلافت توسط مردم است که با نامزد خلافت بسته میشود و اهل حل و عقد صرفا پیشنهاد دهنده هستند و آنها با رای و مشورتی که با هم خواهند داشت این کار را انجام خواهند داد و الگوی اساسی در میان اهل سنت نیز همین الگوی انتخاب است. اما به ناچار به خاطر سلطه و حفظ نظم جامعه اسلامی و مقابله با فروپاشی جامعه اسلامی آنها به الگوی تقلب رضایت اضطراری میدهند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه تقریب مذاهب اسلامی، در ادامه اظهار کرد: در این میان با الگوی استخلاف و ولایتعهدی که توسط معاویه پایهگذاری شد نیز چنین برخوردی دارند. البته برخی به صورت اساسی آن را نمیپذیرند و صرفا پیشنهاد خلیفه و سخن و انتخاب خلیفه را صرفا پیشنهادی به اهل حل و عقد یا به جامعه اسلامی میدانند که صرفا با تایید آنهاست و با بستن عقد خلافت توسط مردم یا حداکثر توسط اهل حل و عقد است که این خلافت مشروعیت پیدا خواهد کرد. طبیعی است که با این نگاه به راحتی نمیتوان خلافت موروثی یزید را مورد پذیرش قرار داد بعلاوه اینکه اگر قرار است مردم یا نخبگان ابراز رضایت کرده و دست بیعت با حاکم بدهند آیا میتوان آنها را وادار به چنین بیعتی کرد، طبیعی است که نمیتوان حداکثر اینکه از بزرگان و اهل حل و عقد این سوال میشود و در آن مقطع طبیعی بود که شهر مدینه، شهر مکه دو شهر بسیار مهمی بودند که رای بزرگان این دو شهر میتوانست نقش آفرین باشد و طبیعی بود که در مرحله جمع بیعت و گرفتن بیعت فقهای اهل سنت بسیاری هستند که میگویند گرفتن بیعت به اجبار مشروعیت آفرین نیست آری آنهایی که نظریه تغلب را قبول دارند اگر غلبه ای برای حاکم متغلب ایجاد شد از سر اضطرار و ناچاری میتوان آن حکومت را مشروع اعلام کرد، همین فقها نیز معمولا اعلام میکنند که حق اعمال زور و گرفتن بیعت اجباری وجود ندارد و از این منظر فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت چنین شیوه ای را برای تشکیل حکومت را ناروا میدانند هرچند که سرانجام از سرناچاری مجبور شدند، خلافت یزید را بپذیرند.
وی گفت: مساله دوم این است که اگر خلیفه ای برسرکار آمد چه از طریق انتخاب یا استخلاف یا حتی از طریق تغلب و غلبه بر جامعه اسلامی و بر رقبا به خلافت رسید وجوب اطاعت از او محدود به این است که آن حاکم امر به معصیت نکند و تنها درصورت امر به امور مشروع است که میتوان از او اطاعت کرد.
نعیمان یادآور شد: هنگامی که مردم شهر مهمی مانند کوفه دست بیعت به سمت امام حسین (ع) دراز کرده بودند طبیعی است که بخش مهمی از اهل حل و عقد را میتوان در کوفه سراغ گرفت و همین طور بخش مهمی را میتوان در مدینه و مکه سراغ گرفت آیا بیعت این گروه با امام حسین در هنگامی که هنوز خلافت یزید استقرار نیافته بود نمیتوانست در عرض خلافت یزید باشد به ویژه آنکه براساس صلح نامه ای که معاویه با امام حسن (ع) به امضا رسانیده بود او حق چنین کاری نداشت و پذیرفته بود که حکومت بعد از او به امام حسن (ع) یا به جانشین او طبیعتا بازگردد و بر این اساس هنوز در این مقطع آیا انتخاب و بیعت عمومی کوفهنشینان نمیتوانست تاثیری در تشکیل حکومت داشته باشد؟
وی اظهار کرد: طبیعی است که بیعت اجباری در مقایسه با بیعت آزادانه مردم کوفه قابل مقایسه نیست به ویژه آنکه اگر قلع و قمع و فشار سیاسی و مقابله با کوفیان نمیشد، امکان این به صورت جدی وجود داشت که دیگر مردم مسلمان در شهرهای دیگر نیز دست بیعت با امام حسین (ع) دراز کنند و الگوی رایج در میان اهل سنت نیز تحقق پیدا کند و بر خلاف بیعت اجباری با یزید بیعت آزادانه با امام حسین (ع) که صرفا به انتخاب خود آنها انجام گرفته بود و بسیاری نامه های مفصلی چندین هزار نامه نوشته بودند برای بیعت با امام حسین (ع) و برای تثبیت و احراز این بیعت امام حسین، مسلم بن عقیل را به آنجا ارسال کردند و این تاکیدی بر بیعت آزادانه آنها بود.
این پژوهشگر خاطر نشان کرد: پس از اینکه امام حسین تقابل نظامی آنها را در صحنه کربلا دید اعلام کرد من میتوانم راه خود را بگیرم و به سمت کوفه نروم. امام حسین به دنبال برخورد نظامی نبودند و اعلام کردند ما نمیآییم، اما آیا مردمی که به تقابل با امام حسین (ع) رسیدند فراموش کرده بودند که امام حسین نواده صالح پیامبر گرامی (ص) است؟ هرگز فراموش نکرده بودند! دنیا خواهی رهبران آنها و خود آنها این تقابل را شکل داد! آیا مگر این نگاه رایج در میان اهل سنت که نباید از حاکم در امور معصیت اطاعت کرد را به فراموشی سپرده بودند؟ طبیعی است که آن را به فراموشی نسپرده بودند، اما دنیا خواهی این نگاه رایج در میان اهل سنت را کنار نهاد.
پژوهشگر حوزه علوم سیاسی با اشاره به اینکه پس از آنکه کاروان اسرا وارد دمشق شدند آنجا به آنها عنوان خارجی دادند! گفت: در نگاه اهل سنت عنوان خارجی بر کسی اطلاق میشود که به اطاعت از حاکم مشروع نپرداخته است اما آیا در مقطعی که حکومت یزید هنوز به تثبیت نرسیده بود و در مرحله شکل گیری بود، رای و بیعت اجباری آنها میتوانست مشروعیت بخش باشد؟ در نگاه اهل سنت نیز چنین مشروعیتی، مشروعیت اضطراری است و به هیچ وجه توجیه این حرکت سبعانه با عنوان ناچسب خارجی، براساس نگاه امویان نیز قابل توجیه نبود.
نعیمیان اظهار کرد: پایه ای که معاویه نهاد پایه نامناسبی بود که تمدن اسلامی را از اسلامیت انداخت و جهت ناسالمی به جهت گیری جامعه اسلامی داد و خشتی را که پیشینیان اون نهاده بودند خراب تر کرد و انحراف عمیق تری در جامعه اسلامی نهاد به گونه ای که عنصر توجیه در فقه سیاسی اهل سنت نیز پر رنگ شد و نظریه تغلب در سال های بعد و در قرون بعد در واقع توجیه گر حرکتی شد که معاویه و پشینیان او و پسینیان او نهادند و مشروعیت حکومت دینی و جهت گیری حکومت دینی را تخریب کردند.
امید آنکه با بازگشت به تحلیلهای دین مدارانه بتوانیم تحلیل دقیقی از نقطه نقطه و همه افعال تاریخی ائمه معصوم را در تقابل با طاغوت های زمانه بفهمیم و درک عمیقی پیدا کنیم.
نظر شما