به گزارش خبرگزاری مهر، نشست یکشنبههای کتاب با هدف آشنایی بیشتر مخاطبان با آثار فاخر ادبی و نویسندگان آن، با حضور نویسندگان مطرح کشور، هر هفته در کتابخانههای منطقه ۸ برگزار میشود. آخرین جلسه از این نشست در فصل تابستان به میزبانی فرهنگسرای گلستان و با حضور سیامک گلشیری برگزار شد.
سیامک گلشیری در ابتدای سخنان خود ضمن اشاره به اثار خود گفت: در سال ۱۳۷۳، اولین داستان کوتاه من به چاپ رسید. آن موقع مجلههایی بود که برد بسیاری داشت و افراد زیادی آن را میخواندند. یکی از آنها مجله آدینه بود که اکنون به نظرم جایش خالی است. اولین داستان من در آدینه به چاپ رسید. بعد از آن تا سال ۱۳۷۷، داستانهای زیادی را چاپ کردم و سپس در همان سال، اولین مجموعه داستان من توسط انتشارات مرکز منتشر شد و پس از آن، تقریبا هر سال یک کتاب را داشتم. اولین رمان من در سال ۱۳۸۷ منتشر شد. خاطرم هست که نشر مروارید در مورد اولین رمان من گفت که بهتر است آن را در بخش کودک و نوجوان منتشر کنیم و همین اتفاق هم رخ داد. پس از این اتفاق، دیگر وارد بخش کودک و نوجوان شدم و آثار خود را در این حوزه نوشتم.
وی افزود: خاطرم هست که یک زمانی رئیس انتشارات نگاه به من میگفت که وقتی یک کتاب را در روزنامه تبلیغ میکنم، فردای همان روز، حداقل ۷۰۰ نسخه از آن کتاب به فروش میرسید. در همان سالها، مجله آدینه و دنیای سخن، نقش بسیار زیادی بر بیشتر دیده شدن یک کتاب داشتند. اکنون فکر میکنم که بار تمام آن مجلات و روزنامهها را فضای مجازی بر دوش کشیده است و از این نظر بسیار هم خوب است. امروزه، گفته میشود که ما کتابخوان کم داریم اما من اینگونه فکر نمیکنم. به نظرم اگر مردم متوجه بشوند که یک کتابی خوب است و کتابفروشی به راحتی در دسترس آنان قرار بگیرد، تیراژ بسیار بالا میرود و آن کتاب خوانده میشود.
نویسنده کتاب «مهمانی تلخ» در بخش دیگری از سخنان خود ضمن اشاره به نقش منتقدین حوزه ادبیات در بهتر دیده شدن یک کتاب گفت: به نظرم، منتقدین نقش بسیار پررنگی دارند اما فکر میکنم که عصر منتقدین جدی در کشور ما فرا نرسیده است. دلیل آن هم این است که تیراژ کتابها خیلی پایین است. وقتی یک کتاب، ۱۰۰۰ نسخه چاپ میشود، منتقد از کجا باید بفهمد که چنین کتابی وجود دارد؟ بالاخره او هم باید زندگی کند و شرایط زندگی را بگذراند.
او دربارهی راز موفقیت خود گفت: به نظرم اهتمام به نوشتن بسیار مهم است. من هر روز ساعت ۸ صبح پشت میز کار خود هستم و تا ۱۱ ظهر مینویسم. خاطرم هست که به یکی از شاگردانم گفتم که برای موفقیت، کافی است تا هر روز یک ساعت بنویسید تا در پایان سال بتوانید یک رمان را به چاپ برسانید. البته باید بگویم که بسیاری از نوشتهها، نیاز به چندین بار بازنویسی دارد. برای مثال، یک رمان ۱۵۰ صفحهای حداقل ۶-۷ ماه کار نیاز دارد. البته باید بگویم که از کار نویسندگی به صورت صرف، نمیتوان گذران زندگی کرد و باید کارهای دیگری از جمله تدریس داستاننویسی و ... را انجام داد.
سیامک گلشیری در پاسخ به سوالی مبنی بر توصیه خود به نویسندگان جوان، بیان داشت: به نظرم، این نویسندگان که علاقهمند به نوشتن هستند، باید در ابتدا کلاسهای داستاننویسی را بگذرانند و یا حداقل داستانهای خود را برای کسانی که تخصص این کار را دارند، بخوانند تا اشکالات کارشان مشخص شود. علاوه بر این، معلمین کلاسهای داستاننویسی، تمرینهایی را به دانشآموزان خود میدهند تا انجام دهند. آنان باید این تمرینها را به خوبی انجام دهند. در حقیقت، استعداد و علاقه به تنهایی کمککننده نیست و باید اصول داستاننویسی به خوبی فراگرفته شود. یکی از کارهای بسیار خوبی که بسیار کمککننده است، خواندن رمانهای کلاسیک و خوب ادبیات گذشته است. دلیل این موضوع این است که علاوه بر یادگری نکات آکادمیک داستاننویسی، خواندن این کتابها شهرزاد داستاننویسی را در کسی که میخواهد داستان بنویسد، به وجود میآورد. این رمانها، ماهیت داستاننویسی دارد و کسی که آنها را بخواند، خیلی خوب میتواند داستان بنویسد.
این نویسنده و منتقد ادبی به تعریف خود از مخاطبشناسی اشاره کرد و گفت: اول از همه باید بدانیم که مخاطب رمان نوجوان با رمان بزرگسال فرق دارد. اگر بخواهم ساده بگویم، ویژگی اصلی رمان نوجوان این است که حداقل یکی از شخصیتهای اصلی داستان باید نوجوان باشد تا خواننده با او همزادپنداری کند. علاوه بر این، نویسنده باید داستان خود را بهگونهای بنویسد که خواننده بتواند آن را بخواند. قصه نقش عمدهای در رمان دارد و نویسنده بیش از هر چیز باید به آن توجه کند. خیلی از رمانهای خارجی به این دلیل مورد اقبال مخاطب قرار میگیرد که داستان آن ویژه است و مخاطب به خوبی میتواند با آن همزادپنداری کند و شاید بتوان گفت که مخاطب بعضا با او زندگی میکند.
نویسنده مجموعه داستان «خونآشامها» گفت: هر داستان، با یک جدل و کشمکش شکل میگیرد. در حقیقت، دو عنصر در تقابل با هم قرار میگیرند و این کشمکش بیرونی، منجر به ایجاد داستان میشود. جالب است که این کشمکش حتی میتواند بین انسان و طبیعت نیز باشد. برای مثال رمان «پیرمرد و دریا» نمونهای از همین موضوع است. هر چه قدر این کشمکش قویتر باشد، داستان نوشته شده قویتر خواهد بود. بسیاری از داستانهایی که مورد توجه قرار نمیگیرد به دلیل همین موضوع است چرا که کشمکش واقعی در آنان شکل نگرفته است. باید به این موضوع اشاره کنم که نویسندگان مدرن، اکنون داستان خود را در قالب تصویر ارائه میدهند و ما میتوانیم بسیاری از کنشها و واکنشهای آنان را ببینیم. این موضوع باعث کشش مخاطب به داستان میشود و تا آخرین لحظه نمیتواند آن را رها کند.
نظر شما